کالبُدشکافی مفهوم «غیرت»

 نوشته: اسماعیل درمان

ماستر روانشناسی بالینی و مشاوره

«غیرت»، به ویژه «غیرتِ افغانی»، از مفاهیمی است که با وجود جنجال‌برانگیز و بحث‌برانگیز بودنِ آن در کشور ما، از پنجرۀ دانش‌ورزانه و اکادمیک به آن نگاه دقیقی انداخته نشده است، یا حجم کار درین حوزه تا به حال به حدی نحیف است که من چیز خاصی تا به امروز ندیده‌ام. آشکار است که پرداختن به هر مفهوم و پدیده‌ی در جامعه، نیاز به بررسی و کاوش از چند زاویه دارد. به گونۀ نمونه، کاوش جامعه‌شناسیک، انسان‌شناسیک، روانشناسیک، تاریخی، سیاسی و…

حین نوشتن در بارۀ مفاهیمی که همراه با خطوط سرخ اند می‌توان فشار کار را بیش‌تر حس کرد.

به همین‌گونه است مفهوم «غیرت» و تأثیری که بر رفتار و روش زندگی انسان‌ها به‌جا می‌گذارد. درین‌جا تلاش من بر این است تا این مفهوم را اندکی (از پنجرۀ روانشناسی اجتماعی) بشکافم و امیدوارم این نبشته آغازی برای یک گفتگوی ثمربخش در این‌باره باشد.

«غیرت» در معنا و در بستر متن

غَیرَت یک واژۀ عربی است و در معنای نخست بیش‌تر به مفهوم حسادت ورزیدن و رَشک بردن و داشتن خصوصیات مردانه است. به گونۀ مثال، در «تاریخ سیستان» آمده است که: «چون اسماعیل بیامد (متولد شد) و نور بیاورد، ساره غمناک گشت و بگریست از غیرت، و گفت: یا ابراهیم چه بود که از همۀ زنان، من بی‌فرزند ماندم؟» به معنای دوم و رایج‌تر، غیرت از «غیر» گرفته شده و بیش‌تر به معنای برنتافتن دیگران است و موازی با معنای «حمیّت» استفاده می‌شود که عبارت است از محافظت عِصمت و آبرو و ناموس و نشان دادن غَضَب و ناموس‌پرستی. به انسان ناموس‌پرست درین معنا، «غیور» می‌گویند. در قرآن نیز از واژۀ «حمیّت» استفاده شده که خیلی نزدیک به معنای «غیرت» است. مثلاً در معنای دوم، سعدی چنین می‌گفت: غیرتم هست و اقتدارم نیست / که بپوشم ز چشمِ اغیارت. یا حافظ چنین می‌سرود: عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد / برقِ غیرت بدرخشید و جهان برهم زد.

 «غیرت» برای بقا

در روش زندگی قبیله‌ای که نهادهای اجرای قانون نهادینه نیستند، یکی از بنیادی‌ترین اصول بقا، شناخت حد و مرز خود، احترام به «مال» و «زن» فردِ دیگر، و شناخت «غیر» است. معمولاً درین روش زندگی، مردسالاری حاکم است و یکی از پایه‌های عمدۀ مردسالاری، «ناموس» و «ناموس‌داری» است که هم‌گام با غیرت به پیش می‌رود. این «غیر» یعنی «دیگری»، یعنی «بیگانه»؛ کسی که از آن قبیله نیست؛ خودی نیست؛ قابل اعتبار نیست، و از بیرون وارد این دایره شده است یا تلاش می‌کند وارد شود. این وارد شدن می‌تواند بقای قبیله را به چالش بکشد و از این جاست که مسئلۀ استقلال و حفظ خودی اهمیت پیدا می‌کند و «غیرت» برابر می‌شود با ایستادگی در مقابل «تغییر/دگردیسی».

«مردانگی»، فضیلت اصلیِ انسانی

از پنجرۀ جامعه‌شناسی و روانشناسی اجتماعی، در یک محیط مردسالار، مرد بودن یک وظیفۀ سنگین و بزرگ است، چرا که داشتن و حفظ قدرت و سُلطه، به ویژه بر زنان، از ویژگی‌های عمدۀ «مردانگی» و یکی از نُمادهای مهم آن است. مردی که این تسلط را نشان ندهد، «مردانگی» ندارد و این نشان‌دهندۀ بی‌وفایی او به ارزش‌های قبیله است. این بی‌وفایی مساوی با «بی‌غیرتی» و بی‌توجهی به «شرم» است. در بعضی از جوامع مردسالار، به گونۀ نمونه در جاپان و افغانستان، اِلقا و تزریق «شرم» یکی از روش‌های معمولِ تسلط بر دیگران، بخصوص زنان است. بعبارتی، «غیرت» و «شرم» پا به پای هم گام می‌نهند. از سوی دیگر، ترسِ شدیدِ درونی از بروز شرمندگی و شرمساری به علت یک رفتار «ناپسند» در بین گروه سبب می‌شود تا خشم و غضب در قالب «غیرت» ابراز شوند.

این ویژگی به همین‌جا ختم نمی‌شود و حوزه‌های ارزشی‌ای چون اخلاق را نیز در می‌نَوَردد. به عبارتی، ارزش‌های اخلاقی بیش‌تر در یک بستر «مردانه» تفسیر و توضیح می‌گردند و انسان خوب و شریف کسی است که بیش‌تر خصایل «مردانه» داشته باشد. نشان دادن بخشندگی، سخاوت، عصبیت، خشم، مقاومت، و سُلطه ویژگی‌های مثبتِ مردانه شمرده می‌شوند، در حالی که خصایلی چون تسلیم شدن، کنار رفتن، و نرمش نشان دادن ویژگی‌های «زنانه» به حساب می‌آیند که معمولاً توأم اند با سرافکندگی و شرم و رفتارهایی که باعث بی‌احترامی و کوچک شمردن و مسخره کردن و دشنام دادن می‌شوند. درین فضا در مجموع، حضورِ مَرد و مردانگی همراه است با فضایل و حضور زن و زنانگی همراه است با نقایص و رذیلت‌ها.

«غیرت» تنها به قبیله خلاصه نمی‌شود

از سوی دیگر، نباید فراموش کرد که مفهوم «غیرت» به افغانستان یا قبایل افغان یا یک نژاد مشخص ساکن در افغانستان خلاصه نمی‌شود. پاکستان، هند، بنگلادیش، ویتنام، کشورهای عربی و حتا کشورهای چون جاپان و آلمان نیز با این مفهوم درگیر بوده اند. به گونۀ نمونه، ابن خلدون قرن‌ها پیش در بارۀ مفهوم «عصبیت» چیزهایی نوشت. در سطح رفتاری نیز تجاوزهای گروهی مردان به یک زن در مناطق قبایلی پاکستان استوار بر مفهوم «ناموس» و «غیرت» است. تجاوز گروهی برخواسته از این باور است که اگر «ناموس» یک فرد یا گروه مورد تهدید و تجاوز قرار بگیرد، بهترین راه درین نظام برای برگرداندن «آبرو» و «بی‌آبرو کردن» طرف مقابل، تجاوز به «ناموس» اوست.

در جاپان، سامورایی‌ها نیز روش‌های انتقام‌گرایانۀ استوار بر مفهوم مشابه را به کار می‌بردند. در جریان جنگ جهانی دوم، پیلوت‎‌ها/خَلَبان‌های جاپانی با هواپیماهای جنگی خود را به اهداف دشمنان می‌کوبیدند، و در آلمان، هیتلر با طرح گفتمانِ افتخار و غیرت جرمن‌ها، در تلاش این بود که انگیزۀ کافی برای جنگ و مقاومت ایجاد کند.

هم‌چنین است قصۀ بسیاری از قدرتمندان و سردمدارانِ نظامی، سیاسی و اجتماعیِ افغان. شاید بتوان گفت این قصه در جامعۀ ما اندکی پُررنگ‌تر مانده است. هر زمانی که پای اندیشیدن و تَعقّل لنگیده است، پای عاطفه در قالب «ناموسِ» وطن و «غیرتِ افغانی» و «غیرتِ دینی» به دفاع از افتخارات، ناموسِ مردم، و انتقام‌گیری به میان آمده است. این بخشی است از بکارگیری یک مفهوم قبیله‌ای در برخورد با ساختارها و پدیده‌‍‌های مُدرن. این رویکرد، در بسیج مردم موفقانه عمل کرده است، لیکن اذهان را تنبل ساخته و رویکردهای عاطفیِ مقطعی، سطحی، و بدون تحلیل را به جای گفتمان و روش‌های دانش‌ورزانه، منطقی، پایدار، و استوار نشانده است.

از قبیله‌نشینی تا شهرنشینی

مشکل معمولاً از جایی پیدا می‌شود که این  گونۀ پندار با وجود شهرنشینی و شهرنشین شدن ادامه پیدا کند. جاپان و آلمان با کنارنهادن روش عقده‌مندانه و انتقام‌جویانۀ استوار بر «غیرت» و «غیرتمندی»، حالا حرفِ زیادی برای گفتن در حوزۀ سیاست و اقتصاد دارند. ویتنام پس از جنگِ آمریکا وضعیت به مراتب بهتری از بعضی کشورهای پس از جنگ دارد. هند و پاکستان با وجودِ مشکلات عمیق درین حوزه، شهرنشینی نسبتاً رضایت‌بخشی دارند. درین میان، شهروندان افغان بین حسّ شدیدِ داشتنِ سُلطه بر زنان و استقلال‌طلبیِ استوار بر «غیرت» از یک سو و نیاز به گرفتن کمکِ «دیگران» از سوی دیگر، هنوز در تردید اند. این شک و تردید و دودلی هنوز حضور پُرقدرتی دارد و در چندین مورد توانسته است به شدت رَوَند نوسازی ساختاری و اندیشه‌ای در کشور را به چالش بکشد. به‌گونۀ نمونه، مقاومت در برابر امان الله خان، جنگ در برابر امپراتوری بریتانیا، و سپس اتحاد جماهیر شوروی برای مردم دستاورد قابل‌توجۀ اقتصادی، فرهنگی، و سیاسی به جز نظام‌های سُست و پاشیده و دست‌نشانده به‌جا نگذاشته است. در حوزۀ فرهنگی، اجتماعی، و حقوقی، زنان و دختران تا حد زیادی محدود بوده و نتوانسته اند از توانایی‌های خود در عرصه‌های مختلف در سطح قناعت‌بخشی سود بَرَند.

عده‌ای بر این باور اند که برگشت به گذشته و چسپیدن به «غیرت» و «ناموس‌داری» تضمین‌کنندۀ استقلال و افتخار خواهد بود. شاید پدیدۀ «غیرت» در یک نظامِ بستۀ قبیلوی در یک منطقۀ دوردست کاربُرد قابل دفاع داشته باشد، ولی قضیه به این سادگی نیست. از یک سو، این رویکرد تغییرات اجتماعی در طول چند سده را نادیده می‌گیرد و فرض را بر این می‌گذارد که با استفاده از روش قدیمی، می‌توان با پدیده‌های جدید برخورد کرد. از سوی دیگر، طبیعی است که این مسئله از دیدگاه حقوق‌بشری قابل دفاع نیست.

مسئلۀ دیگر این است که در وضعیت شهرنشینی، بستر قبیله‌ای در دسترس نیست و داشتن حسِ تعلق و توجه به «غیرت»، با ایستادن در برابر اندیشه‌ورزی و بالندگی، جامعه را از حرکت به سمت جلو و پَی‌ریزی نظام عقل‌مدار و منطق‌دوست باز می‌دارد و هم‌چنان بر عاطفه‌گرایی مُفرط و عاقبت‌نیاندیش مُهر تأیید می‌زند.

یادداشت: نشر مطالب روان آنلاین فقط با ذکر منبع یا گرفتن اجازۀ رسمی از مدیریت وبسایت آزاد است.

درباره‌ی اسماعیل درمان

اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مدیر وبسایت روان آنلاین است. شما می‌توانید از طریق صفحۀ «تماس با ما» یا صفحۀ فسبوک روان آنلاین به او و گروه کاری روان آنلاین پیام بفرستید. خوانندگانی که نمی‌خواهند نام شان ذکر شود این را در پیام خود مشخص کنند. گروه روان آنلاین به حفظ هویت خوانندگان احترام می‌گذارد.

۱۸ نظر

  1. خیلی به موضوع مهم وارزشمندی توجه نمودید. البته که درین باره فکر میکنم تا حال هیچ تحقیق ونوشتهِ صورت نگرفته است. دربخش پایانی دوست داشتم بیشتر این موضوع غیرت وشهر نشینی واکاوی شود , اگرچه نکات مهمی در آن بود. به هرحال باز هم اززحمات شما سپاس. سربلند باشید.

    • جناب رستگار: با حرف شما موافقم. خوب است این نوشته، همانطور که اشاره کرده ام، مقدمه ای باشد برای بحث و گفتگوی بیشتر و جنبه های گوناگون آن بیشتر واکاوی و تحلیل شوند. تشکر از پیشنهاد شما

  2. Machine translation failed. retry

  3. با غیرت‌ترین مرد افغانستان
    _______________
    باغیرت‌ترین مرد افغانستان مردی است که به انتقادات و پیشنهادات خواهر و برادر و زن و فرزندانش گوش دهد و در اخیر بگوید: «برای بهبود برنامه‌های زندگی، منتظر انتقادات و پیشنهادات‌تان استم!»

    علی‌شاه ظریفی

    …..
    ها راستی، با یک مطلب تازه در وبلاگم به روزم. عنوان: «خواستگاران صلح به سوی ناکجاآباد!»

  4. بحث روی مفاهیمی چون غیرت به ویژه در محیط افغانستان کاریست که اندک صورت گرفته، اما جناب درمان انتقادی که بر بعضی از نوشته های شما از جمله همین بحث غیرت از طرف من وارد است، پردازش معلوماتی به موضوعات است تا راهکاری، به این معنی که یک سری موضوعات بدون این که خواننده بتواند نتیجه ی مطلوب را ازموضوع دریافت کند نقل و در پایان هم ختم کلام…
    البته این انتقاد را بی ادبی بنده محسوب نکنید صرف درد دلی بود که متاسفانه در بیشتر نوشته های داخل کشور دیده می شود.
    فرهمند.

    • فرهمند گرامی: شما درست می گویید و این خلاء (فراهم نکردن راه حل) تا حد کم یا زیاد مشاهده می شود و انتقاد شما بجاست. البته به دو تا موضوع می خواهم اشاره کنم:
      یکم – وبسایت روان آنلاین به اصل عمدۀ «آگاهی دهی» تا حال وفادار مانده و بیشتر تمرکزش بر آگاهی دهی بوده، چون من به عنوان بنیان گذار آن باورمندم که آگاهی دهی بنیادی ترین و همچنان مهمترین بخش کار است و بر اساس این آگاهی دهی و طرح پرسش و پرسش هاست که اذهان به تفکر می افتند و دنبال چاره جویی می شوند. حالا اگر راه حل هم ارائه شود نور علی نور، ولی اگر همیشه توأم با راه حل نباشد من شخصاً زیاد نگران نیستم چون افرادی که دنبال آگاهی هستند خود شاید در تلاش برای پاسخ یابی و جستجوی راه حل باشند.
      دوم: اساس کار تحقیقی این است که فرضیه مطرح کند و دنبال اطلاعاتی برود یا دست به یافت و بازیافت معلوماتی بزند که فرضیه اش را تقویت یا رد کند و در نهایت نتیجه گیری این باشد که آیا فرضیه یا تئوری درست بود یا نبود. این نتیجه گیری ها (بدون اینکه در اکثر موارد پیشنهاددهنده باشند) معمولا در پالیسی سازی ها و برنامه ریزی ها اثر گذار اند.
      به هر رو این معلومات مختصر را نوشتم نه برای این که حرف شما را رد کنم، بلکه بر آن مُهر تأیید زنم و در عین زمان اهمیت «آگاهی دهی» را بار دیگر متبارز سازم.
      با مِهر
      درمان

  5. Machine translation failed. retry

  6. سپاس از دست‌اندرکاران « روان انلاین» و سپاس ویژه از دوست آگاه، دکتر درمان که رسالتمندانه می‌نویسد.
    جوامعی که در آن اسطوره و عاطفه بر عقل و عقلانیت غالب باشد؛ شهِدپیشرفت و توسعه نخواهد چشید، مگر اینکه روشنگری شود.

    گام‌های تان استوار باد!

  7. Machine translation failed. retry

  8. با درود به دوست آگاه داکتر درمان

    پرداختن به این موضوع گمانم یکی از مهم ترین موضوعات روان آنلاین باشد. چون همین مفهوم ” غیرت ” سبب مشکلات و چالش های بس فراوانی چون قتل و کشتار، ازدواج های اجباری، خود کشی ها، از هم پاشیدن زنده گی ها و ده ها مشکل و دغدغه ی دیگر در جامعه افغانستان گردیده است.
    همه مردم به شمول روشنفکران در این اجتماع واژه ” غیرت ” را با غرور استفاده میکنند و مثالهای چون غیرت افغانی، غیرت ملی، ناموس خانواده و مردم را شعار خود قرار داده اند.
    این طرز دید بین مردم مخصوصن روشنفکران سبب شده است که همیشه زنان به عنوان ” غیرت و ناموس ” مردان شناخته شود در حالیکه اگر قرار باشد به واژه ” غیرت ” به مفهوم اصلی اش دیده شود باید هر کسی ” غیرت و ناموس ” خودش میباشد.
    از داکتر درمان پیرامون پرداختن چنین موضوع مهم که هیچ در افغانستان بصورت درست شگافته نشده است، ممنونم.
    خدا کند این نوشته آغازی خوبی برای کاوش های بیشتر و ایجاد یک گفتمان مفید پیرامون بعضی مفاهیم بسته چون غیرت و ناموس گردد.

  9. Machine translation failed. retry

  10. Very nice writing .As you have mentioned in modern society this issue of Ghairat gets interesting. The way i notice is that Afghan man who live in modern countries act very modern or even post modern , however, thier behavior goes back to 15th century. They want to control thier mother , sister and wife in the name of ” ghairat” while out side of thier homes they would do any thing that would be total “beghairati” for example, they use drugs, have girls friends,not only one but many, and do not take any responsibilty for their family and do not have respect for thier own parents and other elders. How come “ghairat” is present in one situation but absent in many other? .

پاسخ دادن به سید هارون لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.