داکتر هامش درویش، معاون اسبق ریاست شفاخانۀ صحت روانی کابل
در طول این مدت نه تنها در بخشهای مختلف صحت روانی صدها بیمار روانی از شهرکابل و ولایات مورد تشخیص و درمان قرارگرفتند، بلکه سیمینارها و کنفرانسهای زیادی بخاطر آگاهی دادن از نابسامانیهای مختلف روانی به داکتر صاحبان بخشهای دیگر صحت عامه و همچنان مامورین سایر موسسات دولتی و مردم عادی به راه انداخته شد که بسیار موثر بودند و مورد استقبال قرار گرفتند. از آن پس باور بسیاری از مردم در بارهی “بیمار روانی” تغییر کرد و دیگر آنها را دیوانه نه بلکه مریض میپنداشتند و میپذیرفتند که باید مانند سایر بیماران مورد همدلی، توجه، و درمان قرار گیرند.
ناگفته نباید گذاشت که صحت روانی دو کتاب را که یکی بنام “پیامدهای ناگوار مواد نشئه آور” و دیگری “نابسامانیهای روانی” بود و توسط داکتر برنا آصفی به همکاری داکتر سعید عظیمی ترجمه و ترتیب شده بود، نشر کرده و نه تنها به دسترس هممسلکان بلکه به دسترس عموم قرار داد تا از اختلالات روانی اطلاع بیشتری حاصل کنند.
با ختم کورس ۹ ماههی صحت روانی، هر یک از داکتران، بخشهای صحت روانی و تداوی معتادان را در یک تعداد ولایات تاسیس کرده و شروع بکار کردند که از آن جمله: داکتر نادر عالمی در مزارشریف، داکتر چاری و داکتر سعید عظیمی در جوزجان، داکتر عبدالله در هرات، من در فاریاب و دو داکتر دیگر در قندهار و پکتیکا بخشهای صحت روان را ایجاد کردند.
مقامات کارشکن دولتی و وزارت صحت عامهی وقت، با درک اهمیت موضوع و پس از چانهزنیهای چندین سالهی داکتر برنا آصفی بالاخره حاضر شدند تعمیر زیمنس سابقه در علاءالدین، نزیک دارالامان، را به اختیار ریاست صحت روان بگذارند تا آن را به حیث شفاخانه برای بیمان روانی که نیاز به بستری شدن داشتند، استفاده کند. از آن پس در این تعمیر که بنام “شفاخانه روانی کابل” نامگذاری شد، بیماران روانی در دو بخش زنانه و مردانه جداگانه بستر و تحت تداوی قرار میگرفتند. همچنان در ساختمان مقابل این شفاخانه، بخش سرپایی قرار داشت و همه روزه توسط یک داکتر، نرس و روانشاس موظف بیماران روانی جدید در آنجا ثبت و بیماران سابقه چک آپ میشدند. در ضمن یک دواخانه مربوط به آن که دوای رایگان در اختیار بیماران میگذاشت نیز باز شد و در بخش آخر آن ساختمان، دفاتر اداری شفاخانه فعالیت داشتند.
در این زمان یکعده داکتر صاحبان دیگری چون محترم داکتر یوسف علی رحیمی، داکتر فتح محمد سلطانی، داکترعلی احمد، داکتر شیرین شاه، داکتر آی سلطان، داکتر لیلا آصفی، داکتر مسعوده، و محترم سید نورالله روانشناس به صحت روان پیوستند و در شفاخانه مصروف تداوی بیماران روانی شدند. لیکن چون نتوانسته بودند در اولین کورس آموزش روانی اشتراک کنند، تعدادی از میان شان برای کسب این معلومات از فیلوشیپهای کوتاهمدتِ سه ماهه مستفید و به کشور هند فرستاده شده و در انستیتوت نیم هانسِ شهر بنگلور هند آموزش دیدند. تعدادی از روانشناسان نیز در کشور ایران آموزش دیده دوبار برگشتند و در کنار سایرین در کار شفاخانهداری مصروف شدند.
یکی دیگر از دستاوردهای خدمات روانی در آن وقت سروی (بررسی) منزل به منزل در غرب کابل بود که برای بیماریابی روانی تحقیقات گستردهی به اشتراک روانشناسان کلینیکی (روانشناسان بالینی) به راه انداخته شده بود. این بررسیها پیشرفت خوبی داشتند، لیکن دریغ که با آغاز ناآرامیها و جنگها نیمهتمام باقی ماندند.
سومین بخش خدمات روانی سرپایی در وزیراکبر خان مینه در یک تعمیر در عقب وزارت ساختمان صحت عامه افتتاح شد، که در کنار انتقال دفتر ریاست عمومی از خوشحال مینه به آنجا، خدمات روانی سرپایی و روان درمانی گروهی هم صورت میگرفت. یکی از درخشندهترین دورهها در تاریخ صحت روان افغانستان همین دوره (۱۳۶۹-۱۹۹۰) بود زیرا مقررهی صحت روان در نوع خود بینظیر بود و از نظر کیفی در سطح مقرره کشورهایی پیشرفتهی چون انگلستان بود. در حالی که بسیاری از کشورهای دیگر تا آن زمان موفق به داشتن چنین مقرره نشده بودند، پس از جلسات متعدد و نظرخواهی از قانوندانها، ادیبان و صاحبنظران مطابق به قوانین اساسی کشور، برای نخستین بار این مقرره در تاریخ صحت روانی ثبت شد.
از آن جایی که درک و اهمیت مفاهیم صحت روانی و بیماری های روانی و آگاهی در مورد اثرات سوء مواد مخدر و نشئهآور برای پیشبرد زندگی عادی شهروندان با اهمیت تلقی میشد، تنها براه اندازی کنفرانسها و سیمینارها کافی نبود. بنابر این برای برداشتن قدم بعدی، تصمیم بر آن شد تا به محل کار در موسسات دولتی و کارگری و همچنان مکاتب و موسسات تحصیلی این آگاهیها رسانده شود (طب روانی جمعیتی). ازاینرو هفتهی یک بار طبق برنامهی منظم، یک داکتر صحت روان در مکاتب و موسسات سخنرانی میکرد و آنهایی را که از بیماری های روانی رنج میبردند یا عادت به استفاده از مواد مخدر داشتند به صحت روان جهت تداوی معرفی میکردند. این برنامه بیشتر به وسیلهی داکتر شریف شریف پیش برده میشد. بعد از این که از سفر تحصیلی از هند برگشتم، این برنامه را من به عهده گرفتم.
همزمان با این فعالیتها، ساعتهای درسی به ارتباط مفاهیم و نابسامانیهای روانی در انستیتوت طب متوسط و ساعات دروس علوم رفتاری هم در برنامهی درسی محصلین طب گنجانیده شد و توسط خود داکتر برنا آصفی و سایر همکاران تدریس میگردید.
پس از سال ۱۳۶۸ -۱۹۹۰، با پیوستن یک داکتر دیگر، حمید سیماب، که به دو زبان خارجی (انگلیسی و فرانسوی) تسلط کامل داشت، صحت روان درخشش بیشتر پیدا کرد و بر علاوهی عرضهی خدمات برای بیماران روانی، بخشهای خدماتی دیگری شروع بکار کردند که عبارت بودند از:
– ایجاد اولین سازمان رضاکاران در افغانستان زیر نام انجمن رضاکاران صحت روانی،
– راه اندازی اولین مطالعات روانی اجتماعی به کمک رضاکاران که نخستین بخش آن مطالعۀ روانی اجتماعی معتادین بود و موفقانه تکمیل شد،
– ایجاد اولین الفبای معیاری ناشنوایان در افغانستان،
– بهراه اندازی کارگاهها، سیمینارها و کورسهای آموزشی داخل خدمت و دعوت از استادان برجستۀ مسلکی از کشورهای هند و ترکیه برای آموزش دکتوران جوان صحت روانی،
– معرفی مفاهیم روان درمانی برای اولین بار درسطح افغانستان و تدویر و راه اندازی جلسات عملی هنر درمانی و شناخت درمانی در کنار روان درمانی گروهی،
– تثبیت سهمیهی بورسیهها در وزارت صحت عامه و فرستادن عدهیی از دکتوران و پرستاران صحت روانی برای فراگیری تعلیمات مسلکی در خارج،
– ایجاد چهارمین بخش خدمات روانی سرپایی در اخیر چهارراهی انصاری – کلوله پُشته،
ـ برنامهی منظم معرفی وتشریح کیسهای روانی هر پانزده روز یک بار از بیماران داخل بستر در شفاخانهی روانی کابل،
– ترجمه و چاپ مجموعهی کوچکی بنام “طب روانی اطفال” و تالیف مجموعه نابسامانیهای روانی و رفتاری در بیست فصل که شامل تاریخچه، اناتومی و فزیولوژی مغز، وتمامی نابسامانیهای روانی و اعتیاد به مواد مخدر را شامل میشد. (طرح این کتاب در سال ۱۹۹۰ ریخته شد، اما نظر به جنگهای داخلی در سال ۱۹۹۴ از چاپ برآمد. این مجموعه در کتابخانهی پوهنتون کابل موجود است)
آخرین دفتر ریاست صحت روانی در نزدیک چهارراهی حاجی یعقوب، عقب سینمای زینب قرارداشت. در این دوره کمکهایی از طرف سازمان غذایی جهان برای بیماران روانی بیبضاعت فراهم شد که در پهلوی درمانهای رایگان، یک مقدار مواد غذایی مانند آرد و روغن هم به آنها رایگان توزیع میشد.

با تاسف و دریغ که این دستاوردها و موفقیتهایی که با عرقریزی فرد فرد کارمندان صحت روانی، به ویژه تلاشهای انساندوستانهی داکتر برنا آصفی بدست آمده بود، با آمدن مجاهدین در کابل و شروع جنگهای داخلی خانمانسوز، همه نقش بر آب شدند. شفاخانهی روانی کابل با اثاثیهی آن به شمول آمبولانس مریضان، دواخانه، و حتی چپرکتهای مریضان توسط نگهبانان مسلح به تاراج رفت. کارمندان مجرب شفاخانه اکثرا بنابر تهدیدهای مسلحانهی گروههای در حال جنگ مجبور به فرار از وطن یا خانهنشین شدند.
کتابهای کتابخانهی ریاست صحت روانی با بیرحمی تمام تخرب و لگد مال شد. کارمندان تهدید به مرگ، خانهنشین، یا فراری شدند. یکی از داکتر ستاژر، که قبلا به پشاور مهاجر شده بود، به کابل برگشت و خود را بنام متخصص روانی معرفی و ریاست صحت روانی را بدست گرفت، ولی چون تجربهی کافی نداشت و از سویی جنگها شدت گرفتند، فعالیتهای صحت روانی به رکود مواجه شد و جز نام صحت روان دیگر چیزی باقی نماند.
در نهایت، نظر به این که امکانِ کار برای موسس صحت روان، داکتر برنا آصفی، در کابل مشکل شد، او به فاریاب رفت و کانون خانواده را در آنجا بنا نهاد و خدمات روانی را از آن طریق به نیازمندان شروع کرد. لیکن باز هم نظر به تنگنظریها، زمینهی خدمتگذاری برایش محدود ساخته شد تا اینکه مجبور به ترک وطن شد و دوباره به انگلستان رفت. برنا آصفی بعدها دچار بیماری پارکینسون شد و در اثر همین مریضی به تاریخ ۲۴ فبروری ۲۰۱۲ وفات کرد. روح اش شاد.
این بود شرح مختصر تاریخ صحت روانی مدرن تا زمان آمدن طالبان و به دست گیری قدرت در افغانستان. از آن پس، چون من نیز بیرون از وطن زندگی میکردم، از تغییرات و تحولات جدید در جریان نیستم. لیکن امیدوارم هممسلکانی که در جریان بوده اند این یادداشت را تکمیل کنند.
تذکر: نامهای برخی از همکاران را فراموش کرده ام و نتوانستم به خاطر بیاورم. اگر این نوشته را میخوانند، از ایشان پوزش میطلبم.