تاریخچۀ صحت روان نوین در افغانستان

  داکتر هامش درویش، معاون اسبق ریاست شفاخانۀ صحت روانی کابل

داکتر برنا آصفی
داکتر برنا آصفی

مرحوم داکتر برنا آصفی فرزند میرزا عبدالقادر خان که به تاریخ سوم ماه جنوری سال ۱۹۳۳ عیسوی در شهر میمنه مرکز ولایت فاریاب تولد و در ۲۴ فبروری ۲۰۱۲ (پنجم حوت ۱۳۹۰) به عمر ۷۹ سالگی در یکی از شفاخانه های لندن وفات نمود، بنیان‌گذار صحت روان نوین افغانستان است.

به خاطر قدردانی و گرامی‌داشت از زحمات فراموش‌ناشدنی این مرد تاریخ طبابت کشور درعرصه خدمات روانی، خواستم شرح مختصری از چشم‌دید خود را منحیث یکی از همکاران بسیار نزدیک ایشان که از آغازین روز های ایجاد صحت روان به ایشان پیوستم، بیان کنم. البته این یک تاریخچه مکمل نیست  وهمکاران و علاقمندان می‌توانند خاطره‌های شان از چگونگی بنیان‌گذاری شعبات صحت روانی را به آن علاوه کنند و در غنای این یادداشت بیافزایند.

درست بخاطر دارم که ۳۲ سال پیش زمانی که درسال ششم فاکولته طب مضمون «عقلی» را شروع کردیم و با مفاهیم، ترمینولوژی، انواع و تداوی امراض عقلی/روانی آشنایی دقیق‌تر پیدا کردیم (تداوی دوایی و تداوی با شاک برقی، که دو شیوه‌ی مرسوم و مروج برای مریضان روانی بود و از سال‌های متمادی در سرویس عقلی شفاخانه «علی آباد» به کار گرفته می‌شد)، درکابل آوازه شد که داکتری افغان از لندن برگشته و مریضان روانی را با گفتار – روان درمانی psychotherapy – تداوی  می‌کند.

 هرچند علاقمندی زیادی به دیدن این داکتر و دانستن روان درمانی داشتم، نتوانستم تا ختم تحصیل و فراغت از فاکولته او را از نزدیک ملاقات کنم. طوری که بعدها دانستم، وی با وجودی که یگانه خواستش کمک به مریضان روانی بود، بنابر تنگ‌نظری‌ها در دستگاه دولتی آن زمان (۱۹۸۲-۱۳۶۱)، از همکاری در این عرصه باز مانده بود، و وی ناچار با روزنامه‌ی «کابل تایمز» در بخش ترجمه و تهیه اخبار به شکل موقتی همکاری می‌کرد.

سه دهه قبل مقررات چنین بود که دانشجویان فاکولته طب کابل پس از ختم تحصیل دوره‌ی هفت ساله که به درجه  ام دی فارغ می‌شدند، مجبور به سپری کردن امتحان مشکلِ دیگری بنام امتحان دولتی طب بودند و در ختم سال هفتم در تمام رشته‌ها تحت نظر پروفیسوران داخلی و خارجی امتحان را سپری کرده و بحیث ماستر یا متخصص جوان در رشته طب عمومی درشفاخانه های ولایات و ولسوالی های دور دست کشور برای مدت سه سال بجای خدمت عسکری به مریضان خدمت می‌کردند.

دریکی از روزهای سرد زمستان سال ۱۳۶۴-۱۹۸۵ زمانی که آمادگی رفتن به خدمت زیر بیرق را به ولایت فاریاب می‌گرفتم، در یکی از دهلیزهای وزارت صحت عامه توسط یکی از دوستانم بنام داکتر سلام آثم با مرد خوش لباس و خوش برخوردی معرفی شدم. او کسی نبود جز همان داکتری که مریضان را با سایکوتراپی تداوی می‌کرد: داکتر برنا آصفی!

چه تصادف نیکی!

هرچند معرفی و صحبت ما مختصر بود، اما چنان بر من اثر گذاشت که من از همان لحظه تا زمان وفات او همکار و دوست مسلکی او گشتم. نابسامانی های رفتاری

داکتر برنا آصفی در پی ایجاد صحت روان نوین در کشور بود. وی با دانش و ایده‌های تازه در عرصه صحت روانی به وطن باز گذشته بود؛ ولی محل و ادارۀ مطلوبی برای پیاده کردن این ایده‌ها و همکاری برای پیشبرد آرمان‌هایش در دسترس نبود. نه داکتر صاحبان سابقه‌دار و نه هم داکتران جوان علاقمندی خاصی به مریضان بخش روانی (یا کسانی که متاسفانه به سادگی به آنها “دیوانه” گفته می‌شد) نداشتند. وقتی حسن نیت و احساس نیک داکتر برنا آصفی را در برابر مریضان روانی متوجه شدم، منحیث داکتر جوان، که هم انگیزۀ زیادی داشتم و هم در برابر مردم احساس مسوولیت می‌کردم، به او گفتم که آماده ام با او در این مسیر، همسفر باشم و تنهایش نگذارم.

به عبارت دیگر، من دومین داکتری بودم که پس از داکتر سلام آثم به صحت روان همکاری ام را اعلان نمودم و سپس یک عده داکتر صاحبان دیگر را نیز به این گروه کوچک معرفی کردم.

 وضع نابسامان کشور، جنگ، ظلم و تعدی، توقیف و به زندان انداختن ها، استنطاق و بازپرسی، شکنجه، تلاشی منازل، جذب اجباری جوانان پایین‌تر از سن قانونی به سربازی، بلند رفتن رقم سربازان شهید، ازیاد معلولین و معیوبن جنگ و ده‌ها اسباب و عوامل چالش برانگیز دیگر، فیصدی بیماران روانی را در کشور به شکل سرسام‌آوری بالا می‌برد. شفاخانه روانی «علی آباد» تنها چند بستر معدود داشت که بیشتر برای مریضان مزمن و تیپک در نظر گرفته شده بود و می‌توانست پرونده‌های درسی case study خوبی برای محصلین طب باشد، لیکن با ازدیا هر روزۀ بیماران روانی، سطح کیفی و کمّی شفاخانه رو به نزول بود.

در مقابل شفاخانه «علی آباد» تعمیر زیبای دوطبقه‌یی ساخته شده بود که مربوط وزارت صحت عامه بود، لیکن بنابر دلایل نامعلومی برای سال‌ها بدون استفاده مانده بود. داکتر برنا آصفی بارها از مقامات خواست تا این تعمیر را در اختیار صحت روانی بگذارند تا بیماران روانی را به شیوه های مدرن و مروج دنیا در آن بستری و درمان کنند، ولی مقامات اعتنایی به خواسته های او نکردند. در نهایت تعمیر را به بخش اطفال سپردند که بعدها بنام شفاخانه دولتی اطفال شروع به کار کرد.

بخش روانی که در آخرین قسمت محوطه شفاخانه «علی آباد» قرار داشت، بی‌بهره‌ترین مریضان را از نظر حقوق بیماران و حقوق انسانی در خود جا داده بود و یکی از اتاق‌های این شفا خانه که مقابل راه عمومی قرار داشت با پنجره‌های با میله‌های آهنی به شکل زندان واقعی در آورده شده بود و در آن چند بستر معدود با بیشتر از پنجاه مریض قرار داشت.

معمولا بیماران برای بدست آوردن بستر جنگ و دعوا می‌کردند که توسط نگهبان ظالم سنگدل لت و کوب می‌شدند. در بین مریضان مزمن این اتاق برخی مریضان مانیا (شیدایی بیمارگونه) هم بودند که با آواز خوانی و بذله گویی مورد جلب توجه و اهانت و تحقیر پای‌وازها و رهگذرها قرار می‌گرفتند.

بعدها به اثر توجه و همت داکتر برنا آصفی این بخش به بخش باز تبدیل شد؛ میله‌های آهنی آن برداشته شد؛ به تعداد بیماران بستر گذاشته شد؛ و لت وکوب بیماران ممنوع شد.

دو موضوع دردناک‌تر ازهمه این بود که:

مریضان روانی اکثرا توسط نگهبان شان مورد استفاده جنسی قرار گرفته بودند اما تمام کارمندان شفاخانه، چه بالارتبه و چه پایین‌رتبه‌ها، از این موضوع چشم‌پوشی کرده بودند؛

یک تعداد افراد سالم بنابر اغراض و دشمنی های شخصی و خانوادگی بنام مریض عقلی در این بخش انداخته شده، از آزادی بی‌بهره شده و اجبارا ادویه روان‌گردان می‌گرفتند. یکی از موارد تکان‌دهنده این بود که فرزندان و خانم یک فرد، او را بنام مریض روانی در این بخش زندانی کرده بودند و از مال و دارایی او سوء استفاده می‌کردند.

کثرت نابسامانی‌های روانی ناشی از عواملی که در بالا تذکر داده شد، و کثرت بیدادگری‌ها و رفتار غیر انسانی، شرایطی را به وجود آورده بود که نیازمند تغییر بنیادی در این عرصه‌ی پزشکی بود. به همین دلیل، داکتر برنا آصفی خوابِ آرام نداشت و در تلاش این بود تا بخش صحت روانی به شکل آبرومندانه و انسانی مدیریت گردد.

سرانجام و پس از چندین سال تلاش خستگی‌ناپذیر و قانع ساختن مقامات که بیماران روانی هم مانند سایر بیماران انسان اند و باید از حقوق انسانی برخوردارباشند، تداوی شوند، و مورد توهین و تحقیر قرار نگیرند، داکتر برنا آصفی موفق شد در سال ۱۳۶۵ -۱۹۸۶ صحت روانی نوین را بنیان‌گذاری کند. برای نخستین بار در تاریخ صحت عامه‌ی افغانستان، ریاست صحت روانی ایجاد شد؛ بخش عقلی شفاخانه «علی آباد» با تغییرات بنیادی بنام «بخش صحت روانی» آغاز به کار کرد.

از هر ولایت حداقل یک داکتر جهت آموزش تعلیمات صحت روانی و روانشناسی به بخش صحت روانی معرفی شدند. هم‌چنان تعدادی از فارغان انستیتوت طب متوسط و تعدادی از روان‌شناسان برای آماده شدن در رشته روان‌شناسی کلینیکی به صحت روانی پیوستند.

این اولین گروه خدمت‌گذاران صحت روان نوین افغانستان بودند که با احساس بسیار قویِ مردم‌دوستی و احساس نیک شان نسبت به بیماران روانی رشته‌های مورد علاقه‌ی دیگر را ترک کرده و در رشته صحت روانی به آموزش پرداختند. آموزش این‌ افراد تحت رهنمایی استادان داخلی و خارجی، با همکاری سازمان جهانی صحت، و بنا بر سعی و کوشش داکتر برنا آصفی، آغاز شد، که در نهایت هر کدام در رشته‌های مربوط تخصص بدست آوردند.

این افراد از جملۀ نخستین اشخاص مسلکیِ بودند که در اولین کورس آموزش صحت روان که در سال ۱۳۶۵ شروع و ۹ ماه دوام کرد، اشتراک کردند:

داکتران: سلام آثم، محمد نادر عالمی، هامش درویش، سعید عظیمی، عبدالعلی، و عبدالله،

روانشناسان: یوسف علی، سیما، میرزا محمد، شریفه، شاه محمود، و سامعه،

معاون داکترها: پروین، خیر محمد، مسعوده، شکیلا، فریبا، عالیه،

و برخی دیگر از داکتر صاحبان و روانشناسان که نام های شان را حالا به خاطر ندارم.

در کنار این که در این شفاخانه آموزش اساسی مفاهیم و اختلالات روانی تحت نظر استادان داخلی و خارجی آغاز گردیده بود، برای نخستین بار روان درمانی گروپی به اشتراک مریضان داخل بستر و سرپایی تحت نظر داکتر برنا آصفی عملآ آغاز و شاملین کورس در آن اشتراک کرده و آموزش می‌دیدند.

نظر به این که به تعداد مراجعین هر روزافزوده می‌شد، و این شفاخانه‌ی کوچک پاسخگوی نیازهای این همه مراجع نبود، موسس صحت روان در پی ایجاد بخش‌های سرِپایی در نقاط مختلف کابل شد.

اولین بخش عرضه خدمات روانی سر پایی در خوشحال خان مینه (در یکی از تعمیر های ضبط شده که از طرف دولت در اختیار صحت روانی قرار داده شد) شروع به کار کرد. در این بخش روزانه مریضان روانی مراجعه کرده، ثبت نام شده، مشاهده و ارزیابی جداگانه توسط داکتر و روانشناس کلینیکی اخذ می‌شد. در واقعیت در این بخش بیماران غربال شده، بیماران قابل بستر به شفاخانه فرستاده شده و بیماران سرپایی ادویه مجانی اخذ و به روان درمانی معرفی می‌شدند.

قابل یادآوریست که ریاست عمومی صحت روانی هم تا زمانی که به وزیر اکبر خان مینه انتقال نکرده بود در همین تعمیر قرار داشت. پس از انتقال ریاست، این بخش به شفاخانه سم‌زدایی و بازتوانی معتادین مواد نشئه‌یی تبدیل گردید که در آن معتادین با معیارهای پذیرفته شده و به طور اختیاری بستری و درمان می‌شدند.

دومین بخش خدمات روانی سرپایی به اثر کوشش‌های بدون وقفه‌ی داکتر برنا آصفی به زودی در سرک دوم منطقه‌ی کارته پروان ایجاد شد. در این بخش برعلاوه‌ی خدمات روانی سر پایی، روان درمانی گروپی، آموزش شیوه های ریلکیشن/آرام‌بخشی، شعر درمانی و هنر درمانی و بعضا موسیقی درمانی هم برای درمان بیماران روانی بکار گرفته می‌شد.

ادامه دارد…

درباره‌ی اسماعیل درمان

اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مدیر وبسایت روان آنلاین است. شما می‌توانید از طریق صفحۀ «تماس با ما» یا صفحۀ فسبوک روان آنلاین به او و گروه کاری روان آنلاین پیام بفرستید. خوانندگانی که نمی‌خواهند نام شان ذکر شود این را در پیام خود مشخص کنند. گروه روان آنلاین به حفظ هویت خوانندگان احترام می‌گذارد.

یک نظر

  1. با سلام خدمت شما
    مطلب عالی در باره تاریخچه صحت روانی نگاشته اید استفاده بردیم .
    من لیسانس ام را پوهنحی روانشناسی گرفته ام و بنا بر ضرورت های که داشتم ماستری را در بخش حقوق عمومی پیش می برم برای پایان نامه ام به دلیل علاقه که به موضوعات روانشناسی داشتم موضوع الزامات دولت در مورد صحت روانی شهروندان را انتخاب کرده ام . از انجای که در صفحات سرچ زدم با مطلب مفید شما برخوردم و همچنان من نیز برای تحقیق ام در این زمینه با کمبود منابع مواجه هستم .و یقینا که شما در زمینه معلومات و منابع در دسترس دارید بناً خواهشمندم در زمینه بنده را یاری بفرمایید تا بتوانم صحت روانی را با موضوعات حقوقی اش به طور بهتر در پایان نامه ام پیوند دهم پیشاپش جهانی سپاس .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.