نوشته: میشل رابرتز
سردبیر بخش بهداشت وبسایت انگلیسی بیبیسی
یادداشت: اسماعیل درمان
مدیر وبسایت روان آنلاین
بنا بر نتایج پژوهشی که بر روی یک میلیون نفر در جهان صورت گرفته، خلاقیت بخشی از بیماریهای روانی است که به ویژه نویسندگان مستعد آنند.

بر اساس پژوهشی که موسسه سویدنی کارولینسکا انجام داده، نویسندگان معمولاً بیشتر از سایرین در معرض ابتلا به اختلالات روانی چون اضطراب، اختلال دو قطبی (شیدایی – افسردگی)، اسکیزوفرنیا (جنون مزمن) و وابستگی به مواد اعتیادآور هستند. احتمال خودکشی در میان نویسندگان تقریباً دو برابر مردم عادی است. پس از نویسندگان، رقصندهها و عکاسها در رتبه بعدی ابتلا به اختلال دو قطبی (شیدایی – افسردگی) قرار دارند.
با این حال، اگر افراد فعال در مشاغل خلاق را به صورت یک گروه فرض کنیم، آنها نسبت به گروههای دیگر جامعه در میزان ابتلا به اختلالات روانپزشکی تفاوت چشمگیری ندارند.
اگرچه بنابر نتایج تحقیقی که در ژورنال پژوهشهای روانپزشکی منتشر شده احتمال آنکه این گروه از افراد به بیماریهایی چون بیاشتهایی مزمن و آتیزم مبتلا شوند بیشتر از دیگران است.
دکتر سایمون کیاگا سرپرست این تیم تحقیقاتی می گوید که یافته های جدید می توانند نحوه نگرش به این بیماریها را تغییر دهند و به تشخیص نشانه های چنین بیماریهایی کمک کنند. برای مثال، در خود فرورفتگی و علایق خاص یک بیمار آتیزم یا کسی که با تکانش شیدایی (Manic Drive) ناشی از اختلال دو قطبی (شیدایی – افسردگی) مواجه شده، می تواند برای تمرکز بر خلق یک اثر یا ممارست لازم برای آفرینش یک اثر هنری ضروری تلقی شود.
به طور مشابهی ممکن است آنچه افکار پریشان و بدون قاعده در بیماران اسکیزوفرنیک نامیده می شود، در حقیقت همان جرقه های اصلی شکل دهنده یک شاهکار هنری باشد.
دکتر کیاگا می گوید: “اگر بتوان به نشانگان (اعراض و علایم) و خلق و خوی ویژه یک بیمار روانی از نظرگاه سودمندی آنها نگریست، آنوقت رویکردی جدیدی به درمان پدید خواهد آمد. در این صورت، بیمار و درمانگر باید بر سر آنچه قرار است ‘درمان’ شود و بهایی که در این راه باید پرداخت شود به توافق برسند.”

به گفته او رویکردهای فعلی به اختلالات روانی معمولا به این اختلالات سیاه و سفید نگاه می کنند و بر اساس چنین دیدگاهی درمان عبارت است از حذف امراض و نشانگان بیماری.
بتث مورفی، رئیس بخش اطلاعات مرکز تحقیقاتی مایند (Mind) هم می گوید ویژگی های شخصیتی کسانی که اختلال دوقطبی (شیدایی – افسردگی) دارند می تواند به آنها در انتخاب شغلی که در آن شانس موفقیت بیشتری دارند کمک کند. با این حال بتث مورفی می گوید که نباید همه کسانی که به اختلالات روانشناختی مبتلا هستند را نوابغ خلاقی که با مشکلات روحی – روانی دست و پنجه نرم می کنند تصور کرد. به گفته این پژوهشگر آنچه اهمیت دارد این است که درمانگران و مراکز درمانی اطمینان یابند اطلاعات و خدماتی که شایسته مراجعان است به آنها ارایه دهند.
یادداشت: اصولاً بحث در بارۀ ارتباط خلاقیت با دیوانگی، شیدایی، و افسردگی یک بحث پُرمناقشه بوده است. در مواردی مشکل است با معیارهای که برای عموم افراد با خلاقیت عادی و سطح هوشی متوسط تعیین گردیده به سراغ افراد با ضریب هوشی بالاتر یا خلاقیت بیشتر رفت و آنها را سنجید. این ممکن است سبب سوءتفاهم بیشتر گردد. یکی از مهم ترین معیارها برای یک وضعیت یا رفتار نابهنجار (غیرنورمال)، از پا در آوردن شخص و ناتوان کردن او در پیش بردن امور روزمره است. اگر وضعیتی سبب شود که نه تنها این مشکل اتفاق نیافتد و برعکس سبب کار و تولید فکری بیشتر گردد، لزوماً نمی توان آنرا نابهنجار دانست. البته شرط بعدی نیز این است که این فعالیت ها سبب وارد شدن آسیب ذهنی و جسمی به شخص نگردند.
مشکل افسردگی نیز همینطور. بسیاری از نویسندگان و هنرمندان که سطح درک بالاتر و دغدغه های بیشتر برای اصلاح دارند، ممکن است به افسردگی آسیب پذیری بیشتری داشته باشند. این افسردگی، اما، همیشه و همۀ آنها را از پا در نمی آورد، بلکه در مواردی سبب می شود تا به درک و فهم عمیقتری از پدیده ها برسند و با حس و انگیزۀ بیشتری برگردند و کار کنند.
به هر رو، در بررسی این گونه مباحث باید محتاط بود و زود دست به برچسپ زدن افراد نزد.
منبع: بی بی سی