منبع: روزنامه نخست
نویسنده: ملک ستیز، پژوهشگر امور بین المللی و حقوق بشر
آقای ملک ستیز را اولین بار در هرات و قبل از گشایش دفتر حوزوی “شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر” ملاقات کردم. او را از محدود افرادی یافتم که با مهارت توام با مهربانی و تخصص سررشته ی امور را بدست می گیرند. وی بسیار شمرده، متین، و سنجیده حرف میزند و رفتارش، احترام برانگیز و تاثیرگذار است. در طول چند سال اخیر، از آقای ستیز نوشته های زیادی در مجله “انگاره”، وبسایت شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر، روزنامه های مشهور داخلی، و چندین منبع دیگر در ارتباط با حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق کودکان، و اثرات خشونت بر خانواده و جامعه به نشر رسیده است.
با آنکه در رابطه به خشونت و خشونت خانوادگی چندین نوشته در روان آنلاین منتشر گردیده، ولی اهمیت موضوع به حدیست که نیازمند ده ها نوشته ی تحقیقی و پیشنهادهای کارآمد و بر اساس نیازها و شرایط روز در کشور است. به همین دلیل، مدیریت وبسایت نشر نوشته های مرتبط به این موضوع را یکی از اولویت های خود میداند.
با سپاس از آقای ستیز که با نشر این نوشته در وبسایت روان آنلاین موافقت کردند. اسماعیل درمان
امروز، خشونت خانوادگی، به یک پدیده ی جهان شمول مبدل گردیده است. خشونت خانوادگی، تأثیرات ناگواری را بر اجتماع گذاشته و باعث نابسامانی های اجتماعات مختلف در جهان گردیده است. برخی از محققین به این باور هستند که خشونتهای خانوادگی راه را برای خشونت در ساختار های اجتماعی باز کرده و باعث ایجاد خشونتهای سیاسی گردیده است. این مقاله تلاش می نماید تا به خشونت خانوادگی از دیدگاه حقوقی بپردازد.
نگارندهی این مقاله سعی کرده است تا نگاهی بیاندازد به انواع خشونت، تأثیرات آن بر جامعهی که از این پدیده ی شوم رنج می برد. نگارنده تلاش می نماید تا پژوهش خود را با تحلیل و نتیجه گیری مطرح نماید.
خشونت خانوادگی چیست؟
دانشمندان حقوق، تعریف های متفاوتی از خشونت خانوادگی ارایه کرده اند. تا سده ی پیشین، تعداد زیادی از حقوقدانان، خشونت خانوادگی را مترادف با خشونت در برابر همسر تعریف می کردند. پس از جنگ دوم جهانی و راه اندازی ریفورم های خانوادگی در برخی از کشور های تأثیرگزار جهان، این تعریف گسترده تر گردیده است.
خشونت خانوادگی به عمل و یا برخوردی اطلاق میگردد که بر اساس آن، شخصی بر شخص دیگری، عمداً، در حومه و یا چارچوب خانواده، صدمهی فزیکی و یا اخلاقی وارد می نماید. این نوع برخورد، که از دید حقوقی صدمهی فزیکی یا معنوی تعریف شده است، می تواند به گونه های مختلفی تبارز نماید. شایع ترین انواع خشونت را ضرب و شتم، تجاوزات جنسی، تحقیر، تهدید، توهین و در برخی از حالات اِعمال محدودیت اقتصادی بر افراد، تشکیل می دهد.
مردم شناسان بریتانیایی، در اخیر قرن پیش، خشونت خانوادگی را چنین تعریف کرده اند: «تحمیل خواهش ها و دیدگاه های یک فرد خانواده بر عضو و یا سایر اعضای خانواده، از طریق اِعمال زور، فشار، تهدید، تحقیر و جبر اقتصادی». این دانشمندان، به این باور اند که خشونت خانوادگی مرز دینی، جغرافیایی، جنسی و نژادی نمی شناسد.
حقوقدانان در مصر، به این باور اند که خشونت خانوادگی منشای جنسی دارد و همیشه زنان خانواده قربانی آن هستند. آن ها می گویند: چون زنان در بسیاری از موارد از کمبود امنیت های فردی و شهروندی خویش رنج می برند، بناً قربانی خشونتهای خانوادگی میگردند).
در برخی از موارد، خشونتهای خانوادگی را به نام خشونتهای داخلی نیز خوانده اند، که به معنای حاکمیت غیر قابل تحمل فزیکی و روانی یک فرد خانواده بر فرد و یا افراد دیگر خانواده است. این حاکمیت غیر قابل تحمل، به گونه های تحقیر، توهین، برخورد های فزیکی و محدود سازی آزادیها برای قربانی تبارز میکند.
امروز ما در جهان شاهد خشونتهای خانوادگی در فرهنگ های مختلفی استیم. مثلاً آخرین ارقام مرکز تحقیقاتی به نام (مرکز نظارت بر خشونتهای داخلی) نشان می دهد که ۳۰ میلیون از شهروندان امریکا از انواع خشونتهای خانوادگی رنج می برند، که ۱۰٪ نفوس آن کشور را تشکیل می دهد. مروج ترین نوع خشونت را لت و کوب زنان در خانواده توسط مردان تشکیل میدهد.
خشونتهای خانوادگی به اشکال مختلفی تبارز می کنند. در فرهنگ حقوقی، تا به حال انواع مختلفی از خشونتهای خانوادگی ثبت گردیده است، که این مقاله به چند نوع مهم و رایج آن می پردازد:
خشونت فزیکی
عملی را گویند که مجری، عمداً، با اعمال زور، باعث صدمهی فزیکی قربانی گردیده و هدف آن رسانیدن صدمهی فزیکی بر وجود قربانی است. این عمل، باعث زخمی شدن فزیکی و روحی و در برخی از حالات، باعث مرگ قربانی میگردد. این عمل، در برخی از حالات، با کوبیدن توسط دست و یا پا (لگد زدن) و در برخی از حالات، با وسایل تخریب کننده ای چون شلاق، چوب، سنگ و … صورت میگیرد. در برخی از حالات، مجریان خشونت، از سلاح های خفیفه و سرد، برای صدمه رسانیدن به قربانی خویش استفاده می کنند، که اکثراً باعث زخم های شدید و مرگ های مدهش میگردد.
خشونتهای جنسی
این نوع خشونتها که به نام تجاوز جنسی نیز شهرت دارد به عملی اطلاق میگردد که مجری عمل جنسی در برابر قربانی خویش بدون در نظرداشت نکات زیر انجام دهد:
عمل جنسی، با استفاده از زور (بدون درنظرداشت علایق و خواهشات قربانی)، بر قربانی تحمیل میگردد و عمل جنسی تحمیل شده بر افراد مریض، معلول و معیوب، که باعث صدمه های جنسی و روانی بر آن ها میگردد.
خشونتهای ناشی از احساسات
این نوع خشونت به عملی اطلاق میگردد که مجری آن با استفاده از فشار های لفظی و حرکات توجیه آمیز قربانی خویش را به حقارت، توهین و زیر پا کردن کرامت انسانی وی وادارد. وی با اجرای این عمل خود را به عنوان تعیین کننده ی سرنوشت قربانی تعریف میکند و زندگی روزمره ی قربانی و یا قربانیان خود را نظارت و کنترل مینماید. این عمل که باعث جریحه ی فکری، ذهنی، روانی و روحی قربانی میگردد، امراض روانی، اضطراب، یاد فراموشی ها و عصبانیت های متداوم را نیز به بار می آورد و در برخی از حالات به خودکشی می انجامد. چنین نوع خشونت خانوادگی می تواند قربانیان خود را از میان تمام اعضای خانواده برگزیند. بیشترین قربانیان خشونت ناشی از احساسات را زنان و کودکان تشکیل میدهند؛ امّا کم نیستند مردانی که قربانی این نوع خشونتها می شوند.
به عملی اطلاق میگردد که بر اساس آن، مجری حاکمیت اقتصادی را چنان در انحصار میگیرد که سایر اعضای خانواده، مجبور به رعایت خواست های او میگردد. بدین ترتیب قربانیان خانواده، به اقتضای زمان و نیازمندی های خویش، مجبور به تگدی گردیده و به خواست های شخص حاکم گوش فرا میدهد. در برخی از حالات، شخص حاکم، با استفاده از اِعمال زور، سرمایه ی سایر اعضای خانواده را در اختیار میگیرد و آن ها را در گروگان خواست ها و توقعات خویش قرار می دهد. تجربه ها نشان داده است که در برخی از کشور ها، اشخاص زورمند خانواده، برای محدود ساختن نقش سایر اعضای خانواده، از فعالیت های اجتماعی و اقتصادی سایر اعضای خانواده (به ویژه از فعالیت های زنان) جلوگیری مینمایند تا حاکمیت شان صدمه نبیند.
صدمهی خشونتهای خانوادگی بر بافتهای اجتماعی
خشونتهای خانوادگی صدمه های جدی بر پیکر اجتماع وارد مینمایند. اگر بخواهیم بر صدمهی اقتصادی خشونتهای خانوادگی نظر اجمالی افگنیم، کافیست ببینیم که مداوای دراز مدت بهداشتی، حل و فصل قضایای حقوقی، پرداختن به ماحولی که خشونت در آن تمرین و اجرا شده است و دهها خساره ی دیگر، هرکدام، چه صدمه های شدیدی را بر اقتصاد یک اجتماع وارد می نماید.
جنبه ی دیگر خشونتهای خانوادگی را صدمهی ذهنی و یا روانی اجتماع دربر میگیرد. محققین علوم روانشناسی به این باوراند که قربانی های خشونتهای خانوادگی، درگیر تکالیف روحی میگردند، که مداوای آن در اکثریت موارد غیرقابل علاج تلقی میگردد. این قربانیان، به گونه ی غیرقابل باور به امراض حاشیه یی مواجه میگردند، که حتا سبب مرگ های زودرس میگردد.
از سوی دیگر، خشونتهای خانوادگی قربانی های ماحولی دارد. آنانی که به خشونت وادار می شوند، به خسارات غیرقابل تصور دست می زنند. جبران این همه خسارات گسترده، ضربه ی بزرگی را برای اقتصاد جامعه به بار می آورد.
صدمه بر توسعهی نقش سالم بشریت
خشونت خانوادگی معمولاً یک پدیده محلی پنداشته می شود و یا حتا یک پدیده محلی اجتماعی. در حالی که خشونت خانوادگی قربانیانی چون خانم های خانواده، مادران و خواهران را در بر میگیرد، که هر یک با اعمال غیرانسانی چون تجاوز، لت و کوب، اهانت و کم بینی در برابر چشمان کودکان شان مواجه می شوند. یعنی روند توسعهیبشری و انکشاف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در اجتماع، به صورت کل صدمه می زند.
کودکان، قربانیان خشونتهای خانوادگی
کودکان، به قربانیان خشونتهای خانوادگی مبدل میگردند. ارقام نشان می دهد که ۴۰ تا ۵۰ در صد کودکانی که خانواده های شان دچار خشونتهای خانوادگی هستند، دست به جنایات می زنند. آن ها به بی توجهی نسبت به سایر شهروندان در اجتماع می پردازند، به مواد مخدر رو می آورند و به جنایت کاران بزرگ مبدل می شوند. از هر ده کودکی که دست به جنایت می زند، ۵ تن از آن ها، لت و کوب و دشنام های اهانت آمیز را در خانواده ی شان به صورت دوامدار شنیده و یا تجربه کرده اند. برخی از مادران حامله در دوران بارداری، مورد خشونتهای فزیکی و روانی قرار می گیرند، که در نتیجه کودکان بیمار و در برخی از حالات معلول و معیوب به بار می آورند. برخی از والدین، کودکان خویش را به منازعه ی لفظی و یا به حمایت از طرف های درگیر می کشانند که این برخورد ناسالم، تأثیرات عمیقی بر آینده ی آن ها می گذارد و آن ها نیز از والدین خویش خشونتهای خانوادگی را الگو برداری مینمایند.
اعتیاد اجتماعی
تجارب نشان میدهد که قربانیان خشونتهای خانوادگی برای التیام زخم های فزیکی و فکری خود به استفاده از مواد مخدر رو می آورند. مواد مخدر، قدرت تأثیرگذاری عاطفه ی انسانی و احساسات انسان را تضعیف نموده، باعث فراموشی دردهای درونی آن ها میگردد. این نوع اعتیاد، چنان صدمهی شدیدی به جامعه وارد میکند که جامعهی فعال را به جامعه معتاد و منفعل مبدل میسازد.
نگاه حقوق بشری به خشونت خانوادگی
تجارب افغانستان و جهان نشانگر آنست که خشونت خانوادگی ریشه در نقش تأمینات حقوقی دولت برای شهروندان در زمینه های حقوق مدنی ـ سیاسی از یکسو و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر دارد. کمبود، و در برخی از حالات، نبود نقش حمایتی حقوق دولت باعث بالا رفتن رقم خشونت خانوادگی میگردد. اعضای خانواده باید دولت حامی را در ذهن، در اقتصاد، در محیط زیست، در توسعه فرهنگی و در نقش اجتماعی خود احساس نمایند. اگر چنین نیست حقوق بشری، افراد کم توان خانواده، قربانی انحصارطلبی های افراد قدرتمند خانواده گردیده و خشونت به صورت طبیعی آن بروز می نماید.
از دیدگاه حقوق مدنی ـ سیاسی حقوق شهروندی خشونت خانوادگی، آزادیهای فردی اعضای خانواده را صدمه زده، روحیه ی شهروندی آن ها را تضعیف می نماید. فردی که در داخل خانواده از محدودیت های آزادی بیان و فکر رنج می برد، نمی تواند آزادیهای شهروندی خود را در جامعه تمرین نماید. در اینجا روانشناسی شهروندی فرد قربانی انحصار احساسات تحقیر شده گردیده که مداوای آن کار خیلی مشکلی برای جامعه و دولت می باشد.
حقوق سیاسی
تحدید روابط و آزادیهای شهروندی عضو خانواده، تأثیرات مستقیمی را بر آزادیها و حقوق شهروندی فرد قربانی می گذارد. فرهنگ مطلق گرایی در خانواده، بر تابعیت وی از امور رسمی و دولتی تأثیر گذاشته و او را به فرد تمام عیار برای تبعیت و پذیرش خواست های دولت و سایر ساختار های اجتماعی عیار میسازد و آزادی دیگر اندیشی و انتقاد از خود و دیگران را از وی میگیرد. دراینجا به وضاحت دیده می شود که خشونتهای خانوادگی چگونه فرهنگ شهروندی و ایجاد جامعهی پلورالیستیک (متکثر/تکثرگرا) را صدمه می زند.
حقوق اقتصادی
خشونت خانوادگی آزادیها و تمرین حقوق اقتصادی قربانیان خشونت را شدیداً صدمه می زند. در اجتماعاتی که خشونت در حد بالای قرار دارد، افراد جامعه از کمبود همسانی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رنج می برند. نبود همسانی در مشارکت حیات اقتصادی باعث میگردد که خانواده نتواند به یک نهاد متمول مبدل گردیده و زمینه های بهبود و توسعه اقتصادی خود را مهیا سازد. کشور نایجیریا یکی از این مثال هاست. درین کشور، خشونت خانوادگی باعث محدود شدن فعالیت های نقش زنان در جامعه گردیده و به مقایسه ی کشورهایی که از دیدگاه دموکراسی در یک سطح قرار دارند، ۲۸ در صد ناتوان تر می باشد.
خشونت خانوادگی نقش افراد قربانی خانواده را به عنوان یک مؤلفه ی اجتماعی محدود میسازد و جامعهی بسته را خلق میکند. این جامعهی بسته، اخلاق بسته ی اجتماعی را بار می آورد و ایجاد گر اضطراب اجتماعی می شود. باور من اینست که اخلاق اجتماعی بسته، خشونتهای اخلاقی را بار می آورد. تجارب نشان می دهد هرقدری که چارچوبه های قوانین، سختگیر باشند، به همان سطح خشونتهای اخلاقی بالا میگیرد. فحشا، تجاوز، خود فروشی و تولید آثار ضد اخلاقی تعمیم می یابد. این در حالیست که اگر میزان قابل هضم اجتماعی میان اخلاق خانوادگی و اجتماعی در همخوانی با قوانین اصلاحی و پرورشی نضج گیرد، خشونتهای اخلاقی به مراتب کاهش می یابد.
حقوق فرهنگی
دو عنصر بالایی تأثیرات مستقیمی بر فرهنگ اجتماع می گذارد. نبود آزادیها و شرایط بهبود زندگی اقتصادی و اجتماعی، آزادیهای فرهنگی افرادی را که قربانی خشونتهای خانوادگی هستند، ناپدید میکند. در واقع حقوق فرهنگی این فرد قربانی در حدود خانواده باقی می ماند و باعث ضعف فکری و ذهنی وی میگردد. این ضعف فکری باعث عقب مانی ذهنی قربانی گردیده فرهنگ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی او را خدشه دار میسازد. از همین جاست که پدیده ی خودسانسوری در میان این قربانیان شکل میگیرد. بازهم اگر مثالی بیاوریم، نقش زنان را در کشورهایی که خشونت بالای خانوادگی دارند، مطالعه کنید. کمیت محدود حضور زنان در پارلمان ها (اگر حضور هم دارند، حضور ضعیف و کلیشهی اند و معمولاً به خودسانسوری می پردازند). کمیت محدود زنان در حکومت ها، کمیت محدود زنان در پست های کلیدی، اقتصادی و اجتماعی…
اگر به گونه ی اختصار مبحث حقوق بشر و خشونت را مورد بررسی قرار دهیم، به این نتیجه می رسیم: در اجتماعاتی که حقوق بشر نادیده گرفته می شود، گراف تخطی های حقوق بشر نیز خیلی بالاست.
با کمال تأسف باید گفت که افغانستان از تمام انواع خشونتها که در بالا از آن ها یاد شد، رنج می برد. در چنین حالتی چه باید کرد؟ در سکتور سیاسی، حکومت، در سکتور اجتماعی، جامعهی مدنی، در سکتور اقتصادی، بازهم حکومت و سکتور خصوصی، در زمینه ی فرهنگی، نهادهای فرهنگی و رسانه ای و نظام آموزش و پرورش، در زمینه ی ایجاد چارچوبه های حقوقی، نظام تقنینی و در زمینه ی تحمیل و اجرای هنجارهای حقوق ملی و بین المللی، نظام قضایی، عدلی و پولیس، مسؤولیت های خطیری دارند.
سوگمندانه باید گفت که شهر هرات، در گزارش های ملی و بین المللی، از خشونتهای گسترده ی خانوادگی رنج می برد که باید مشترکاً به آن پرداخته شود.
نتیجه گیری
به باور من خشونتهای خانوادگی را باید در ناهنجاری های اجتماعی مورد مطالعه قرار داد. نبود برنامه های سالم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی متوازی با برنامه های سیاسی و شهروندی، زمینه های خشونت را برای خانواده ها مساعد میسازد.
کشور هایی که کمتر به خشونت خانوادگی مواجه اند، در زمینه دارای چارچوب های فعال حقوقی هستند. داشتن قوانین کارا، همراه با برنامه ها و راه کار های مفید، می تواند نقش مهمی را برای کاهش انواع خشونتهای خانوادگی بازی کند. در این زمینه نقش روشنفکران، مدافعین حقوق بشر، رسانه ها و نهاد های مدنی، برای تأثیر گذاری بر قوانین و نظارت برتطبیق آن، از اهمیت شایانی برخوردار است. یکی از نکات مهم برای رفع خشونت، احترام به موازین حقوق بشر و تعمیم فرهنگ حقوق بشر است، امّا باید به خاطر داشت که داشتن فرهنگ حقوق بشر، بدون پشتوانه های تمویلی و حمایت های اقتصادی و حقوقی به صورت یکسان برای تمام افراد جامعه، بدون تبعیض جنسی، نژادی و زبانی، ناممکن به نظر می رسد.
بالاخره این که تجارب به من می آموزد که کاهش خشونت خانوادگی، در کُل، مسؤولیت جامعهی بشری پنداشته می شود. افغانستان، به عنوان جزیی از جامعهی مدنی، سزاوار خشونت نیست. این مردم، برای حمایت از برنامه های کاهش خشونت فعالیت دارند، نیاز گسترده دارد که باید به دستور کار مهمی در سطح جهانی مبدل گردد. این مسؤولیت حکومت افغانستان است، تا اراده ی جامعهی جهانی را به این امر مسلم معطوف سازد.
مطلب عالی است. ولی دو نکته را می خواهم یاد آورشوم اول اینکه مقاله بیشتر به شکل تخنیکی نوشته شده که برای خوانندگان پایینتر از تحصیلات عالی قابلیت فهم کمتری دارد ودوم اینکه آیا به نظر جناب استاد عوامل فرهنگی درساختار جامعه افغانی باعث ترویج خشونت درخانواده شده نمیتواند؟ البته نظر بنده میباشد. تشکر
Machine translation failed. retry
جناب دکتور سید هارون،
نخست از توجۀ شما به این مقاله سپاسگذارم. این نبشتۀ در سمپوزیم تحلیلی در پیوند به خشونت خانواده در شهر هرات راه اندازی گردیده بود، تهیه و ارایه گردیده است. شرکت کنندگان این همایش را روشنفکران و نخبه گان هرات تشکیل میداد. از همین روست که زبان بیشتر به قول شما تخنیکی دارد. دیگر اینکه عوامل فرهنگی یکی از پیش زمینه های خشونت خانوادگی و حتی خشونتهای ساختاری شکل میدهد. امیدوارم روزی بتوانم به این مبحث مهم در فرصتی خوبی بپردازم. با سپاس . م ستیز
Machine translation failed. retry
تشکر جناب استاد گرامی آقای ستیز از جواب شما.
Machine translation failed. retry
تشکر از این مطلب عالی شما . به امید روزی که این پدیده وحشتناک از کشور عزیز ما حد اقل یک روند نزولی را طی کند تا به نقطه صفر خود را برساند.چون واقعا این روز ها به نظر من در حال رشت بوده …. امین
Machine translation failed. retry
استاد نهایت گرامی تشکر از مطلب که نوشته بودید در صورت امکان انواع خشونت را برایم بفرستید و راه حل های که امروزه در جامعه مشکلات که از تمام جوانب موجود است چیست ؟ تشکر
تمیم جان، تشکر از پیام. برای گرفتن معلومات بیشتر، لطفا آخرین مقاله ی نشر شده در وبسایت، و همچنان بیشتر مقالاتی را که در پایین آن فهرست شده اند را مرور کنید. اگر پاسخ مفصلی برای این سوال در آنجا نیافتید، با من دوباره به تماس شوید.
با مِهر
اسماعیل
Machine translation failed. retry
Machine translation failed. retry
سلام استاد…
سپاس از مطلب کامل و جامع شما…