نوشته: فاطمه عربزاده
ویرایش و پیشگفتار: اسماعیل درمان
درس و زندهگی در یک محیط متفاوت، به ویژه دور از وطن و خانواده، نیاز به سرمایه گذاری بزرگ دارد: سرمایه گذاری در وقت، توان، ظرفیت جسمی و روانی، و در مواردی مادّی. بعبارتی، در کنار شور و هیجانی که برای تحصیل در بیرون از کشور وجود دارد، چالشهایی هم قرار دارند که باید با آنها بطور موثری برخورد کرد. اما وقتی در کلانساختار بنگریم، میبینیم که در بیشتر مواقع این نوع فرصتها در رشد و بلوغ فکری و شخصیتی تأثیر قابلاعتنایی بهجا میگذارند. بیجا نبود که گذشتهگان میگفتند “جهاندیده بهتر و برتر از جهاندار است.”
روبرو شدن با فرهنگ متفاوت، آموزش متفاوت، رفتارهای اجتماعی متفاوت، و در مواردی ارزشهای متفاوت، سبب گستردهتر شدن حوزۀ دید و فکر ما میشوند و قدرت تحلیل، حوصلهمندی، پذیرش، و تحمل را میتوانند بالا ببرند. این تجارب همچنان در بالابردن عزت نفس و ارزش فردی، به ویژه در میان زنان، نقش عمده دارند. تحصیل و زندهگی در بیرون از کشور این فرصت را بطور شایستهای میسر میسازد. با توجه به یکی از اهداف این وبسایت در حوزۀ آگاهیدهی و متبارزساختن تأثیر محیط بر ذهن و روان، این بار دیدگاهها و تجارب یکی از دانشجویان موفق افغان در آمریکا را به اشتراک میگذاریم که از “تکان/شوک فرهنگی” و دستاوردهای خود به ما میگوید.

به عنوان یک دختر مسلمان افغان، سفرهایم به امریکا همیشه پُرماجرا و مملو از خطر بوده است. آمدنم به امریکا تصمیم آسانی نبود و مخصوصاً برای من که در یکی از ولایات ناامن زندهگی میکردم. از طرفی دختر بودنم این تصمیم را پیچیدهتر میساخت. بنابر دیدگاهِ افراد جامعۀ سنتی ما، پدر و برادرانم که مسئول رفتارهای طبقه اناث در خانه به حساب میآیند، مورد سؤال و تهدید قرار گرفتند، فقط بخاطر اینکه چرا من و خواهرانم را در تصمیمگیری هایمان مختار گذاشته بودند، حال آنکه پدر و برادرانم با اعتماد بر اخلاق و استعداد و تربیت خود این حق را به ما قائل شده بودند.
زمانی که به امریکا آمدم، مدتی را در برگرفت تا به محیط، غذا و فرهنگ جدید عادت کنم. فاصله بین افراد یا آنچه به نام “فضای شخصی” یاد میشود بسیار مهم است. فضای شخصی همان مقدار فاصله ایست که میان دو شخص هنگام گفتگو و تعامل اجتماعی رعایت میشود. وقتی دو دختر یا دو بچه دست به دست راه میروند، گمان همجنس بودنشان میرود. در قسمت غذاخوردن هم بعضی رفتارها برایم جالب بودند. مثلاً شهروندان ایالات متحده پنیر زیادی در غذاهایشان استفاده میکنند که برای من بسیار غیرعادی بود. از سوی دیگر، پیدا کردن حس شوخطبعی و یادگرفتن همه چیز در یک زبان دیگر به زمان نیاز داشت. بر علاوه آنها، بعضی حقوق و امتیازاتی را که در افغانستان نداشتم، اینجا بدست آوردم. به فرصتها و منابع زیادی برای پیشرفت دست یافتم. به دلیل علاقمندی زیادم به ورزش و پیش بردن پروژهها در عرصههای مختلف، والیبال را یاد گرفتم و مهارتهای یک رهبر خوب را آموخته و تمرین نمودم. متوجه شدم که بعضی از تصورات غلط در مورد افغانستان و مرد و زن از رفتارهای خودمان نشأت گرفته است. روزانه همراه با مشاهده کردن رفتار مردم آمریکا چیزهای زیادی آموختم.
در اوایل شنیدن خبرهای تکان دهنده در مورد تطبیق و تنفیذ قوانین جدید در مورد زنان، امنیت وحالات دیگر درافغانستان سخت ناراحتم میکرد. گاهی در صنف درسی به نقطهی خیره شده و در خیالات خود غرق میگشتم. بعضی اوقات در مورد افغانستان و آینده اش ناامید میشدم و چندان اهمیتی در انجام دادن کارهایم نمیدادم. ولی بعدها تمام آن چیزهای که ناراحتم میساخت همانا دلیل و انگیزهی شد برای کار و کوشش بیشتر در راستای بوجود آوردن تغییرات مثبت. دراینجا (آمریکا) کارهای داوطلبانهی زیادی انجام دادم و هنر و مهارتهای جدید مانند سخنرانی، خوشنویسی اسلامی، ماهیگیری، ادارۀ پروژههای مختلف، اسکیت روی یخ، رانندگی و غیره را فرا گرفتم. بسیاری از این مهارتها موفقیتهای بیشتری را نیز به ارمغان آوردند. من همچنان مباحثات، بیانیهها و سخنرانیهای زیادی در مورد اسلام و افغانستان به تعدادی از شهروندان امریکا ارائه نمودم تا چهره اصلی و واقعی اسلام و موضع راستین آن را به مردمانی که جویای حقیقت آن هستند، معرفی کرده و از کارهای خشن و تبهکارانهی که به نام اسلام انجام میشود پرده بردارم.
با زندهگی کردن در کشور پیشرفتهای مانند آمریکا، ابزاری را به دست آوردم که در بازسازی افغانستان سهم بگیرم، تا اعتبار افغانستان را به کمک هموطنانم دوباره به دست بیاورم. مدیریت پروژهها، کارآموزیهای کوتاه مدت در ادارات، آشنایی با تکنالوجی جدید و طرز تفکر جدید از طریق درس خواندن در یک محیطی که ۷۵٪ شاگردان از ۸۰ کشور جهان میباشند، شنیدن نظرات آنها همراه با راههای حل کارساز مرا کمک میکند تا در آینده تصامیم بهتری، با در نظرداشت نظرات هموطنانم، برای افغانستان بگیرم. این سبب گردیده است تا روی احساساتم بیشتر مسلط باشم و تصامیم من بیشتر مبتنی بر واقعیت و واقعگرایانه باشد. احساس میکنم توانایی انجام کارها در من بیشتر شده است. همچنان، به مردم و کشورم افتخار میکنم و عشق میورزم. احساس وطندوستی و مسئولیتپذیری در من هر روز بیشتر میشود.
بعد از اینکه دوباره به افغانستان برگشتم، بسیاری از جوانب جامعۀ افغانی خود را مورد تقدیر و ستایش قرار دادم، به مانند: مهماننوازی، تشنگی مردم برای آموزش و پرورش و امثال آن، با وجود اینکه بیعدالتی در بسیاری از عرصهها نمایان بود و مرا میآزرد.

من دریافتم که با طی کردن مدارج عالی تحصیلی و افزایش سطح اطلاعات عمومی خود، مسئولیتهای بزرگتری هم بر دوش من اضافه خواهد شد. اکنون من یک دختر افغان هستم که در یکی از بهترین سیستمهای تحصیلی جهان آموزش میبینم. میخواهم به نوبۀ خود برای بازسازی افغانستان از طریق اشتغالزایی و پالیسیسازی یا تغییر پالیسی کمک نمایم. از این طریق میخواهم همۀ افغانها بفهمند که هر زن و مردی قابلیت پیشبرد و ترقی زندهگی خویش و جامعه و جهان را داراست.
به حیث دختر جوان افغان که چندین بار به امریکا و افغانستان سفر کرده است، جامعه، طرز فکر، روش زندهگی، و دلایل پیشرفت و عقبماندگی را در بین جامعۀ افغانستان و آمریکا مورد بررسی قرار داده، بیشتر خودم را به عنوان یک معلم دریافتم که یک سلسله معلوماتِ مفید در مورد هر دو کشور را کسب کرده است.
دیدن بیعدالتی، حقتلفی، و تسلط زور و قدرت در جامعه و اداره مرا سخت میرنجاند، مخصوصاً زمانی که نتوانم کاری برای بهبود آن انجام دهم. از آنجایی که من در اینجا از بیشترین آزادیهای انسانی بر خوردار بوده ام، برگشت به افغانستان در ابتدا برایم کمی مشکل بود. اکنون من دیگر تحمل بیعدالتیها و نداشتن آزادی بیان و غیره را نداشته و نخواهم داشت. از خانواده و دوستانم بخاطر همکاری با من در جهت کمک به هموطنانم در هر مرحله از زندهگی ام و برای پشتیبانی من در غمها و خوشیهایم سپاسگزارم. دوست دازم از آنچه آموخته ام و خواهم آموخت، توأم با یک روحیۀ استوار، در مقابل بدیها و بدبختیها بایستم و جزیی از تلاشهای باشم که برای سرزمینم روشنی به ارمغان بیاورند.
نوشتهء خیلی خوبی بود. همیشه موفق باشید فاطمه جان!
خواهر عزیزم من به شما و خانواده ام افتخار میکنم مطالب خوبی بود ما باید از هر کدام از تجربیاتت درس بگیریم خیلی خوب نوشته بودی ممنون فیض بردیم .همیشه هر کجا که هستی سرفراز و موفق باشی گلم.