روانشناسی سوگ

 نوشته: سوفیا کهن صدق، ماستر روانشناسی

مقدمه، ویرایش و اضافات: اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی (کلینیکال) و مشاوره

  می‌گویند ماتم اوج اندوه انسانی است؛ بهایی است که باید به خاطر دوست داشتن پرداخت!

 سوگ و فقدان و از دست دادن عزیزان و جگرگوشه‌ها کلمات بسیار آشنا اند، بخصوص برای ما افغانها. ما نه تنها عزیزان خود را به علل عادی از دست می‌دهیم، بلکه به علت جنگ، کشمکش‌های خونین، مریضی‌های که در صورت موجودیت امکانات به سادگی قابل جلوگیری اند، و همچنان به علت حادثات ترافیکی، حادثات طبیعی چون سیل، اعتیاد، و  حملات انتحاری از دست می‌دهیم. مبالغه نخواهد بود اگر بگوییم که تقریباً هر فامیل افغان در طول جنگ و بی‌نظمی‌ها عزیز یا عزیزانی را از دست داده است.

 درین میان، با آنکه  سوگ و ماتم یک عکس‌العمل طبیعی است، ولی در موارد زیادی بنا به نوع حادثه که سبب مرگ گردیده و نظر به خصوصیات شخصی (سن، جنس، موقعیت اجتماعی/اقتصادی، موجودیت یا عدم موجودیت حمایت اجتماعی و غیره) این تجربه میتواند به طرف ماتم مزمن و افسردگی شدید رفته و مشکلات بیشتری برای بازماندگان ایجاد کند.

 متاسفانه با آنکه میلیونها انسان در افغانستان در طول بیش از سه دهه جنگ از دست رفته اند و ده‌ها شهروند دیگر روزانه بنابر علل مختلف جان خود را از دست میدهند، به سوگ و تجربه بازماندگان سوگوار به طور جدی توجهی نشده است. یکی از عوامل بسیار موثر که تجربه سوگواری را برای مردم تا حدی قابل تحمل می‌سازد ارزش‌های فرهنگی و باورهای دینی است.

 بطور عموم، اقوام و نزدیکان بعد از مرگ شخص، بازماندگان متوفا را تنها نگذاشته و از آنها پشتیبانی و حمایت می‌کنند و این بسیار کمک‌کننده است. از سوی دیگر، بنابر باور دینی مسلمانان، انسانها به سوی خدا برمیگردند و چون او مالک همه چیز است، پس مرگ در حقیقت یک مرحله بازگشت به سوی خالق و پا گذاشتن به زندگی ابدی است. این باور سبب می‌گردد تا بسیاری توسط آن خود را آرام سازند.

 با آن‌هم مواردی دیده می‌شود که بازمانده یا بازماندگان بنابر دلایلی که ذکر گردید (عدم حمایت درست، وضعیت نامطلوب اجتماعی/اقتصادی، و..) بیشتر آسیب‌پذیر اند. نشر نوشته‌ی زیر  برای همین موارد در نظر گرفته شده است.  امیدوارم این مقدمه‌ی باشد برای کار و آگاهی‌دهی بیشتر در این حوزه.  

عکس برگرفته از وبسایت گلوبال ولج

 هر یک از ما ممکن است در مقطعی از زندگی با ضایعه از دست دادن عزیزی مواجه شویم و به دنبال آن سوگی را تجربه کنیم که گرچه تحمل ناپذیر می‌نماید، اما در واقع فرایندی است طبیعی که هدف آن التیام/بهبودی ماست. به گفته داکتر جین سگال، چنانچه رویارویی با سوگ به درستی صورت گیرد، حتا میتواند غذای بیشتری به زندگی ببخشد. جریان سوگ امری است شخصی/فردی و نحوه رو به روشدن با مرگ شخصی که به او تعلق خاطر داریم بستگی به عوامل متعددی دارد. نظیر چگونگی وقوع مرگ، رابطه شخص بازمانده با متوفی، تجارب فردی، شخصیت فرد، و میزان حمایتی که او می تواند از اطرافیان بگیرد.

در جریان از دست دادن فردی که به او علاقمندیم، عواطف و احساسات بسیاری برانگیخته می‌شوند. آگاهی از اینکه ما نیز ممکن است در چنین شرایطی، دچار برخی از این عواطف بشویم و اذعان به اینکه کنترل کامل این تجربه خارج از توان ماست، شاید بتواند تا حدودی گذر از این دوران دشوار را تسهیل کند.

مراحل دوران سوگ

دکتر الیزابت کوبلر در 1969 برای دوران سوگ مراحلی را عنوان کرد. این تقسیم بندی بر مبنای تجارب وی با مریضان سرطانی بوده که به نظر بسیاری از روانشناسان در خصوص افراد سوگوار نیز مصداق دارد. این مراحل عبارتند از:

1. انکار و دوری گزینی: فرد در ابتدا ممکن است وقوع چنین فاجعه ای را انکار کند. این مرحله ممکن است بسیار کوتاه یا طولانی باشد. در این مرحله، فرد اغلب گوشه‌گیر گشته و خود را از روابط اجتماعی کنار می کشد. (مثلاً وقتی به شخص خبر میرسد که یکی از اعضای فامیل فوت کرده، برایش بسیار مشکل است که این موضوع را باور کند)

2. خشم: در این مرحله فرد مصیبت دیده نسبت به خود، فرد از دست رفته، یا همه‌ی جهان احساس خشم و عصبانیت می کند (چرا همچو کاری شد؟ چرا من باید عضو خانواده خود را از دست بدهم؟ چرا خدا جگرگوشه ام را از من گرفت؟)

3. چانه‌زنی و میل به دیدار یا جستجوی فرد از دست رفته، از دیدگاه جان بالبی این مرحله با اشتغال ذهنی در باره فرد از دست رفته و جستجو و یادآوری خاطرات وی همراه است. (اگر پدرم/برادرم/زنم/دوستم زنده بماند، از او بهتر نگهداری میکنم، دوست بهتری میشوم، از او معذرتخواهی میکنم. خدایا یک شانس دیگر برایم بده!)

4. افسردگی: در این مرحله اندوه و مصیبت ممکن است به صورت احساس افسردگی، بی تفاوتی، و بی حسی (کرختی) در فرد ظاهر شود. (زندگی بی حاصل است. کاش زنده نمی‌بودم و این روز را نمی‌دیدم!)

5. پذیرش/قبول: زمانی است که از ماتم، خشم، و اندوه فرد به تدریج کاسته می شود و او شروع به پذیرش واقعیت موجود می کند. (همه‌ی ما می‌میریم. مرگ جزیی از زندگی ماست. عزیز ما از دست رفت، ولی امیدوارم در دنیای دیگر آرام باشد)

 سوگواری و استرس

تجربه احساسات پیچیده نظیر خشم، غم، تنهایی، رنج، شرم، اضطراب، و گناه نزد افراد سوگوار امری شایع است، که می تواند فشار روانی فراوانی را موجب شود. نکته اینجاست که انکار این احساسات و اجتناب از دیدن آنها به مراتب استرس بیشتری را نسبت به رویارویی با آنها به جسم و ذهن تحمیل می کند. توصیه مثبت اندیشی و فراموش کردن یا نادیده گرفتن احساسات منفی به فرد مصیبت دیده ممکن است به تلاش وی برای پنهان کردن یا انکار این عواطف منجر شود و فرایند طبیعی التیام را به تعویق بیاندازد. (به عبارت دیگر، نیازی نیست که برای فرد سوگوار بسیار تاکید کنیم که مثبت بیاندیشد و غم و ناراحتی خود را پنهان کند، چون این خود می تواند دوران سوگواری را طولانی تر کند)

تفاوت سوگ و افسردگی

فردی که در سوگ به سر میبرد، ممکن است بسیاری از نشانه های افسردگی را نشان دهد حال آنکه سوگ برخلاف افسردگی به عنوان یکی از اختلالات روانی دسته بندی نمی شود. سوگ پاسخ طبیعی و سالم به یک مصیبت است و نه یک مریضی. سوگ گرچه دردناک است ولی هدف تطابقی دارد. انجمن روانپزشکان امریکا به عنوان یک قاعده کلی اظهار می کند که فرد سوگوار در حالت عادی نیازی به مصرف دواهای ضد افسردگی ندارد. گرچه دوا ممکن است برخی علایم سوگ را موقتاً تخفیف دهد ولی از آنجا که فرد را در مقابل درد کرخت (بی‌حس) می کند مانع از آن می‌شود که او با احساسات و افکار خود رو به رو شود و فرایند درمان را به تاخیر می اندازد.

وقتی سوگ برای مدتی طولانی به صورت مخرب و ناتوان کننده ادامه یابد (به خصوص در افرادی که سابقه افسردگی داشته و فاقد حمایت های اجتماعی مطلوب باشند) ممکن است خطر بیماری افسردگی را تشدید کند که در این صورت دریافت کمک های تخصصی ضروری است.

 علایم هشدار دهنده افسردگی در شخص سوگوار

–        افکار خودکشی

–        احساس عمیق گناه یا بی ارزش بودن

–        کندی کلام و حرکات جسمی

–        اختلال در عملکرد فرد در خانه، مکتب، یا محل کار و بی توجهی به نظافت شخصی

–        بی علاقگی نسبت به فعالیت های که قبلا برای فرد لذتبخش بودند

–        کاهش یا افزایش وزن به طور چشمگیر و به هم ریختن الگوی خواب

–        روی آوردن به مواد مخدر و الکول

–        درد یا احساس گرفتگی (ضیقی) در سینه

–        توهم در خصوص متوفا (مثلاً متوفی را در بیداری می‌بیند، یا صدایش را می‌شنود)

 چگونه میتوان به درمان خود کمک کرد

–        احساسات و عواطف خود را به هر طریقی که می توانید ابراز کنید و در باره فرد از دست رفته با دیگران صحبت کنید و غم سنگین خود را بیرون ریزید. اگر دوست دارید می توانید  احساسات خود را بنویسید و مطالبی که می خواستید به فرد از دست رفته بگویید و هیچ گاه فرصت آن را نیافتید به روی کاغذ بیاورید.

–        چیزی به یاد او درست کنید و اگر با او علایق مشترکی داشتید آن کارها را پی بگیرید.

–        به سلامت جسمی خود اهمیت دهید. خواب و استراحت کافی، تغذیه مناسب و ورزش روزانه خود را جدی بگیرید. از روی آوردن به الکول و مواد مخدر جداً خودداری کنید چون فقط باعث طولانی تر شدن این مرحله می شود. حتی از مصرف دواهای ضدافسردگی حتی الامکان پرهیز کنید. رویارویی مستقیم با این درد بیشتر از فراموش کردن آن از طریق پناه بردن به این گونه مواد کارایی دارد.

–        به هیچ کس حتی خودتان اجازه ندهید برای عواطف و احساسات شما تعیین تکلیف کند. بپذیرید که می توانید از فرد از دست رفته عصبانی باشید، می توانید بر سر زمین و زمان فریاد بزنید و می توانید هر آنقدر که نیاز دارید گریه کنید. هیچ کس نمی تواند به شما بگوید “دیگر بس است!” همچنین خندیدن نیز گناه نیست. هیچ کس حق ندارد به شما بگوید این کار “بد” است!

–        به یاد داشته باشید که بهبود آثار عاطفی نیاز به زمان بسیار دارد و انتظار نداشته باشید که به سرعت به وضعیت سابق برگردید.

 کمک و حمایت از شخص سوگوار  

ملیندا اسمیت معتقد است مهمترین عامل برای التیام سوگواری حمایت دیگران است و توصیه می کند حتی چنانچه فرد اغلب عادت به ابراز احساسات و عواطف خود با دیگران ندارد، مهم است تا در باره مصیبت پیش آمده و احساسات خود صحبت کند و آنها را در خود نریزد. این حمایت می تواند از طرف دوستان و خویشاوندان، مجامع مذهبی یا عقیدتی، گروه های حمایتی، مشاور روانی یا سایر متخصصان تامین شود.

جلین جیف تاکید می کند مهمترین کاری که شما به عنوان یک دوست می توانید انجام دهید آن است که فقط در کنار فرد سوگوار بمانید. ممکن است دقیقاً ندانید چه بگویید یا چه کاری انجام دهید، این چندان مهم نیست. اجازه ندهید این احساسات مانع حضور شما در کنار فرد سوگوار شود. حمایت شما در این دوران بیش از هر زمان دیگری ضروری است. مهم آن است که بدانید شما قرار نیست راه حلی برای مشکلات او بیابید یا به سوال هایش پاسخ دهید، بلکه فقط باید گوش شنوایی برای او باشید، بدون آنکه بخواهید حضور خود را به وی تحمیل کنید.

احساس گناه یکی از مهم ترین مسایلی است که فرد سوگوار به دلیل آنچه کرده یا نکرده است با آن روبه روست. در چنین مواقعی شما می توانید به او اطمینان دهید که به باور شما او آنچه را که در آن شرایط از دستش بر می آمده به ذهنش میرسیده یا احساس میکرده انجام داده است. مراقب باشید سوالهای شما ناشی از کنجکاوی نباشد بلکه فقط مشوقی باشد برای آنکه او بتواند در باره احساسات خود به راحتی صحبت کند، با اطمینان از اینکه شما او را مورد قضاوت قرار نمی دهید.

 آنچه باید در برخورد با شخص سوگوار دانست

–        به او نشان دهید که دوستش دارید، نگرانش هستید، و برای شنیدن حرفهایش آماده اید.

–        در کنار او بنشینید، او را در آغوش بگیرید و به او دلگرمی بدهید.

–        در باره فرد از دست رفته صریح و مستقیم صحبت کنید.

–        اگر احساس می کنید نیاز به گریه دارید، خودداری نکنید.

–        در باره پیامدهای آنچه پیش آمده سوال نکنید، اما به حرفهای او در این زمینه گوش دهید.

–        از پند و اندرز دادن یا ارایه راه حل های سریع خودداری کنید.

–        درد و اندوه او را کوچک جلوه ندهید.

 سوگواری در موارد خودکشی

خودکشی یک فرد ترس‌ها، شک‌ها، و سوالات دردناکی را در نزدیکان وی بر می‌انگیزد. به خصوص اینکه در بعضی فرهنگ‌ها اقدام به خودکشی عملی ضدالهی و شرم انگیز نیز تلقی می شود. نزدیکان این افراد همواره به نوعی خود را گناهکار احساس می کنند و از قضاوت دیگران نسبت به خود بیمناک هستند. احساس شکست، شرمساری، و سرزنش غم از دست دادن را سنگین‌تر و رویارویی با آن را به مراتب دشوارتر می‌کند.

جین سگال به افرادی در این شرایط موارد زیر را توصیه می کند:

–        بجای مصروف نگهداشتن ذهن تان به تصوراتی که در باره خودکشی وجود دارد، بیشتر روی بهترشدن خود تمرکز کنید.

–        خودکشی شخص از دست داده را هر قدر هم که برایتان سخت باشد، پنهان نکنید. اگر سعی کنید که خودکشی او را به صورت یک راز حفظ کنید، قادر نخواهید بود تا آزادانه در باره آن صحبت کرده و راه درمان خود را سد می کنید.

–        در باره فرد از دست رفته با دوستان و اعضای خانواده صریح و روشن صحبت کنید تا همه بتوانند احساس خود را در این زمینه بیان کنند.

–        می توانید به یاد عزیزی که از دست داده اید کاری نیک برای دیگران انجام دهید.

–        احساس گناه را از خود دور کنید، چون خودکشی می تواند علل متفاوت و پیچیده ای داشته باشد و بسیاری از مواقع حتی متخصصان نیز به سختی می توانند به این افراد کمک کنند.

–        حادثه تلخی که پشت سر گذاشته اید ممکن است عوارض رفتاری و روانی خاصی را به دنبال داشته باشد. اگر احساس می کنید قادر به مقابله با این مشکلات نیستید به داکتر اعصاب و روان، روان شناس، یا مشاور مراجعه کنید.

منابع استفاده شده توسط نویسنده:

–        Memorial Hospital’s Hospice, Judy Bear, Grief and Loss, Published in MSN Cancer Forum

–        Ellen Jaffe-Gill, M.A., Melinda Smith, M.S., Jean Segal, PhD, Guide to Grieving and Bereavement

–        Help Guide Articles: Supporting Grieving Person

–        Coping With Bereavement, Mental Health America

–        Life After Loss, University of Texas

–        Grief After Suicide, Canadian Mental Health Association

درباره‌ی اسماعیل درمان

اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مدیر وبسایت روان آنلاین است. شما می‌توانید از طریق صفحۀ «تماس با ما» یا صفحۀ فسبوک روان آنلاین به او و گروه کاری روان آنلاین پیام بفرستید. خوانندگانی که نمی‌خواهند نام شان ذکر شود این را در پیام خود مشخص کنند. گروه روان آنلاین به حفظ هویت خوانندگان احترام می‌گذارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.