«خود‌بیمار‌انگار» یا «هایپوکاندریاک» به فردی گفته می‌شود که با وجود داشتن سلامت جسمی خود را بیمار می‌پندارد و اکثراً از دردها وتکالیف فرضی شکایت می‌کند.

خودبیمارانگاری یا هایپوکاندریا چیست؟

برگردان: داکتر هامش درویش

ویرایش: داکتر اسماعیل درمان

«خود‌بیمار‌انگار» یا «هایپوکاندریاک» به فردی گفته می‌شود که با وجود داشتن سلامت جسمی خود را بیمار می‌پندارد و اکثراً از دردها و تکالیف فرضی شکایت می‌کند.

«خود‌بیمار‌انگار» یا «هایپوکاندریاک» به فردی گفته می‌شود که با وجود داشتن سلامت جسمی خود را بیمار می‌پندارد و اکثراً از دردها و تکالیف فرضی شکایت می‌کند. معاینات‌ و بررسی‌های‌ طبی مکمِّل این افراد هیچ‌ مشکلی‌ را نشان نمی‌دهند، لیکن فرد خودبیمارانگار قویاً به ابتلا به‌ یک‌ بیماری‌ جدی‌ یا مرگبار معتقد می‌باشد.

 این تصور خودبیمارانگارانه، زمانی به حیٍث یک بیماری قبول می‌شود که حدود شش ماه از آغاز آن بگذرد و با وجود تایید سلامت او توسط داکتر، فرد هم‌چنان بر بیمار بودن خود اصرار داشته و ترس از بیمار بودن، او را به صورت مکرر به کلینیک‌ها، شفاخانه‌ها و درمانگاه‌های مختلف جهت آزمایش، اخذ  دوا و تداوی بکشاند. از همین  جهت به این بیماری، اختلال یا سندروم بیمار خیالی نیز می‌گویند!

دو علت عمده دراین بیماری دخیل است: یکی اضطراب و دیگری افسردگی، و تداوی آن نیز از طریق مشاوره و تا حدی با تجویز دواهای ضد اضطراب و ضد افسردگی امکان‌پذیر است. شخص بیمارانگار همیشه دچار یک نوع وسواس فکری و ترس از یک بیماری جدی است.

تشخیص این اختلال زمانی صورت می‌گیرد که شخص طی حداقل شش ماه با وجود آنکه اطمینان کامل از سلامتی خود حاصل می‌کند، با آن هم خود را قناعت می‌دهد که مریض است و یا می‌ترسد که بیمار باشد!

خود‌بیمارانگارها همیشه دچار وسواس جبری استند و در مورد عمل‌کرد بدن خویش شک و تردید دارند و فعالیت‌های طبیعی بدن مانند ضربان قلب و عرق کردن و هم‌چنان  مسائل جزئی و غیر طبیعی هم‌چون ریزش، گلودردی ساده و یا تب و تظاهرات معمولی جلدی وامثال آنرا علایم شرایط بد بیماری خود می‌دانند. آنان حتی ممکن است روی یک تعداد اعمال مبهم و پیچیده تمرکز کنند. مثلاً می‌گویند «بدنم خسته است» یا «دلم درد می‌کند».

یک شکل این اختلال این است که افراد روی یک عضو خاص مانند جگر و یا یک بیماری مانند ایدز تمرکز دارند و نسبت به آن وسواس به خرج می‌دهند. با وجود دریافت جواب منفی در معاینات طبی، فرد مبتلا به این نوع اختلال هیچ‌توجهی به کم کردن اضطراب خویش ندارد و هم‌چنان با مراجعه‌ی مکرر، سعی می‌کند سلامت خود را باز یابد و از این‌رو به داکترهای مختلف مراجعه می‌کند وادویه‌ی‌ مختلف را آزمایش می‌کند. برخی از این بیماران با دواهای مختلف آشنایی کامل پیدا کرده، نام دواها را با اثرات و عوارض جانبی آن در حافظه دارند.

این افراد اکثراً دارای افسرگی حاد، اضطراب، اختلال وسواسی جبری و اضطراب فراگیر اند. یک بیمار هایپوکاندریاک ممکن است برای مدتی طولانی دارای علائم هایپوکاندریا باشد اما بعد از آن ممکن است برای مدتی این علائم ناپدید شوند. به طور تقریبی حدود یک سوم این افراد به طور فزاینده‌ی بهبود پیدا می‌کنند. افرادی که از موقعیت اجتماعی و اقتصادی بالاتری برخوردارند، استرس و اضطراب شان با روش‌های روان‌درمانی، قابل درمان است و افرادی که دچار خودبیمارانگاری اند اما از سایر اختلالات شخصیت رنج نمی‌برند، ممکن است چانس بالاتری برای بهبود داشته باشند.

 شیوع هایپوکاندریا در زنان و مردان یکسان است و در میان همه گروه‌های سنی و طبقات اجتماعی ممکن است ظاهر شود.

 هایپوکاندریا اغلب نوعی پاسخ به حالت‌های استرس و یا بیماری‌های روانی مانند اضطراب و افسردگی است. هایپوکاندریا در شرایط مختلف و به شکل حاد و مزمن مشاهده می‌شود. برخی افراد از زمان کودکی به آن مبتلا اند. این افراد از سنین کودکی دچار اضطراب بوده و برای آن‌ها نگرانی از ابتلا به بیماری به عادتی تبدیل شده که مایه‌ی استرس است. آن‌ها بیماری را وسیله‌ی برای رهائی از کارهای که باعث نگرانی شان می‌شود، قرار می‌دهند و زمان و پول زیادی را برای دیدن متخصصین طبی مصرف می‌کنند .

در مورد نوع کوتاه‌مدت، ‌برای مثال شخصی که یکی از نزدیکان خود را در اثر ابتلاء به تومور مغزی از دست داده، در صورت دچار شدن به سردردهای مزمن ممکن است این‌گونه بیاندیشد که او هم به این بیماری مبتلاست.

علایم بارز

علایم جسمی همیشه موجود اند، اما ممکن است عادی باشند، مانند: سردردی، درد شکم، سر چرخی، بی اشتهائی و امثال آن که شخص در باره‌ی آن‌ها مبالغه کرده و خطرناک‌تر از آن‌چه استند توصیف می‌شوند.

عوامل تشدید کننده‌ی خودبیمارانگاری

عوامل فیزیولوژیک: شامل علایم ونشانه‌های جسمی است که موجب می‌شوند شخص فکر کند بیمار است. نه تنها زمانی که داکتر می‌گوید آنان بیمار نیستند، آن احساس از بین نمی‌رود، بلکه گاهی آنان بدتر می‌شوند. برای نمونه اضطراب بسیاری از علائم فیزیکی را نشان می‌دهد که شامل افزایش ضربان قلب، تغییر در سیستم تنفسی بدن، نفس‌تنگی، احساس خفقان، درد صدری، یا گیجی، آشفتگی و بخارها و رَش‌های جلدی می‌باشد. علائم دیگر شامل افزایش تعرق بدن، خشکی دهان و اختلال در عملکرد دستگاه هاضمه، تقلص عضلات (که ممکن است در اثر درد، لرزش و خستگی به وجود آید) می‌باشد. هر چند بیمار نسبت به سلامت خود حساسیت نشان دهد، این علائم بیشتر بروز می‌کنند و موجب می‌شوند که بیمار نیز به عقیده‌ی خویش پای‌بندتر شود.

عوامل ادراکی: شامل این مسئله می‌شود که چگونه بیمار در مورد مسائل مربوط به سلامت خویش فکر می‌کند. وقتی اضطراب بیمار زیاد می‌شود او به دنبال اطلاعات برای تصدیق و یا رد کردن ترس خود می‌گردد و سعی می‌کند فکر نماید بیمار می‌باشد تا اینکه سالم و این درحالی است که او مریض نیست!

عوامل رفتاری: افراد دچار خودبیمارانگاری، هرنوع شک و شبهه‌ی را در مورد سلامت خویش به عنوان ناسازگاری درنظر می‌گیرند. آنان می‌خواهند اطمینان حاصل کنند که بیمار نیستند و اگر داکتر به آنان تضمین ندهد به دنبال راه‌های دیگری درمانی می‌گردند و در آخر راهی را در پیش می‌گیرند که بیش‌تر موجب اضطراب شان می‌شود.

تداوی

هر چند که احتمال طولانی شدن دوره درمان وجود دارد و تمایل به داشتن نگرانی مفرط از سلامتی ممکن است کاملاً از بین نرود . بهرحال، بیمار مبتلا به هایپوکاندریا می‌تواند دریابد که دچار اضطراب است و یک بیماری جسمی ندارد و بتدریج از اضطراب خود بکاهد.

انواع موقتی هایپوکاندریا معمولاً با مشاوره و گاه با مصرف داروهای ضداضطراب قابل درمان است. اما در نوع مزمن، داکتران از روند درمان آن‌ها رضایت ندارند، چرا که دائماً بیمار فهرستی از علائم را متذکر می‌شوند که آزمایشات، عدم وجود بیماری مربوط به آن‌ها را تأیید می‌کنند و این اشخاص به هیچ‌وجه به مردم اطمینان کامل از سلامتی خود را نمی‌دهند.

 روش‌های موثر درمانی شامل رفتار درمانی شناختی، استفاده از ادویه ضد افسردگی بلاک کننده جذب دوباره سیروتونین (فلووکسیتین، پاراکسوتین) و روان درمانی‌ست. ادویه فوق از طریق کاهش دادن افکار وسواسی بیمار، موثر واقع می‌گردند. رفتاردرمانی و گفتاردرمانی روش‌های موثری اند برای کاهش اضطراب و تشویش بیمار و سازگار شدن او با علایم فزیکی و هم چنان کاهش دادن شدت و دفعات این عوارض به یک حد قابل تحمل برای بیمار.

منابع:

1- http://www.medicalnewstoday.com/articles/9983.php

2- http://en.wikipedia.org/wiki/Hypochondriasis

3- برای دسترسی به تست روانی هایپو کاندریا  به اینجا کلیک کنید:

(http://www.4degreez.com/misc/hypochondria_test.html (Hypochondria Test

درباره‌ی اسماعیل درمان

اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مدیر وبسایت روان آنلاین است. شما می‌توانید از طریق صفحۀ «تماس با ما» یا صفحۀ فسبوک روان آنلاین به او و گروه کاری روان آنلاین پیام بفرستید. خوانندگانی که نمی‌خواهند نام شان ذکر شود این را در پیام خود مشخص کنند. گروه روان آنلاین به حفظ هویت خوانندگان احترام می‌گذارد.

۹ نظر

  1. بد بختانه این نوع بیماری در افغانستان به کثرت دیده میشود, از قرار یک احصایه ساده که در مرکز تشخصیه (که من در آن کار میکنم) صورت گرفت, حدودآ 80% بیماران به این مشکل روانی دچار هستند و با موجودیت سطع پایین سواد و دسترسی کم به معلومات, این مشکل توانسته است ضربات محکمی چی از نظر زمانی و چی از نظر اقتصادی بر خانواده های فقیر افغانی وارد کند جالب اینجاست که در روز های اخیر ماه رمضان و دمدمه های عید بنابر مصروفیت های که به خاطر عید خانواده ها را درگیر میکند, تعداد مریضان در تمام شفاخانه های کابل در حدود 90% کاهش یافته بود و تنها مریضان واقعی و خالص بودند که به شفاخانه ها مراجعه میکردند.

  2. Machine translation failed. retry

  3. داکتر عبدالسمیع معلم زاده

    بد بخت دانه این گونه بیماری شیوع زیاد در جامعه پیداکرده طوری هم وطنان بالای داکتران صاحبان وطن اعتماد نکرده و یا اینکه فکر میکنند تمام معاینات در کشور صورت نمی گیرد و هم چنان قدرت اقتصادی کافی پیدا کرده به خارج از کشور جهت اینکه تشخیص بهتر شوند و یا امکانات خوب طبی موجود است سفر میکند باید یاد آور شد که برای حل معضله چند نکته را باید مد نظر داشت:
    1- سطح آگاهی مردم از طریق رسانه طبی بلند برده شده و به افهام گردد که مشکلات و بیماری روانی دارند.
    2- دولت مکلف است که مراکز مشوره دهی به تمام افغانستان ایجاد نموده و کمپاین وسیع درین باره صورت گیرد.
    3- داکتران غیر طب روانی این گونه مریضان را باید به داکتر صاحبان روانی راجع سازند.

  4. داکتر عبدالسمیع معلم زاده

    Machine translation failed. retry

  5. درود بر دکتر گرانقدر
    مطلب بسیار ارزنده ای نوشتید و من از دو جهت بسیار مسرورم
    اولا که شما افغان هستید و پیشرفت افغانها همیشه برای من ایرانی مایه فخر بوده و هست و خواهد بود
    ثانیا از این بابت که به دقت و با جزئیات علائم این بیماری(خودبیمارانگاری) رو بیان نمودید که کمک هرچند موقت ولی سازنده به من که سالها بااین بیماری دست به گریبانم کرد
    باسپاس از شما و با آرزوی عزت و سربلندی روز افزون همه فارس زبانها مخصوصا افغانهای عزیزم

  6. با سلام و درود. من نیز زمانی از این بیماری رنج میبردم. هر روز احساس میکردم یک درد جدید به دردهایم اضافه شده . اما واقعا مریض بودم. یعنی در تمام نقاط بدنم یک اختلال پیش می آمد. مثلا سردرد. درد شکم و معده. درد مفاصل. درد در ناحیه قفسه سینه.سرما خوردگی….تقریبا این وضعیت 2 سال ادامه داشت. و من فکر میکردم که سیستم ایمنی بدنم ضعیف شده. به هر حال بعد از تغییر وضعیت زندگیم کم کم این علائم کم و محو شد. و حالا می فهمم که ناشی از شرایط پر استرس زندگی ام بوده. مطالبتون بسیار مفید بود و می خواستم اگر امکان داره در فیس بوک از مشاوره روانشناسی شما بهره بگیرم. با تشکر

  7. سلام خسته نباشید من راستش واقعن همینجوریم و از بیماری ایدز بسیار هراس دارم من بعد از یکی دو روز بی دلیل ترس ایدز تو وجودم افتاد ک فرداش بابابزرگم فوت کرد بعد از ان که فهمیدم داغون شدم جوری ک بیحال شده بودم سو تغذیه داشتم فشارم بالا پایین میشد قبل از اینکه اینجوری بشم اصلن نمیدونستم علایم بیماری ایدز چیه من فرداش که بابابزرگم رو خاک کردن پارچه رو گزاشتن رو خاک که من تا امیدم دستم رو بزارم رو خاک بابازرگم یه چیز تیزی رو حس کردم ولی تو دستم نرفت و خون نیومد چیزی هم نشد ولی بعد از ان تو فکرم همش این بیماری میامد که میترسیدم بعد از چن روز حالم بدتر شد تا اینکه ترسم رو چن بار گرفتن بعد یهو تو اینه رفتم دیدم زبانم سفیده از ان بر سرچ کردم گفت سقگفیدی زبان و برفک نشانه ی این بیماری است که چن بار پیش پزشک عمومی و متخصص رفتم گفتن چی میگی ایدز ک ب همین راحتی نیست ایدز هم نگرفتی فقط دچار وسواسی شدی بعد از ان یکم بهتر شدم بعد دوباره سفیدی زبانم تو مخم رفت دوباره ترس برگشت تا الان که دارم من از ان موقعه که علایم ایدز رو تو اینترنت سرچ کردم داغونم کرده همش میگم حتمن گرفتم هی ب پام ب انگشتام نگاه میکنم ب زبانم نگاه میکنم تا الن که هنوز ترس دارم زبانم بهتر شده ولی تو گوشت دهانم یعنی دیواره دهانم ک پشت دندان عقلمه سفید شده همش هم میترسم از یک دکتر متخصص تب سنتی هم گفتم گفته همش بخاطر ترس من خلاصه زبانم سفیده یعنی از ان موقعه که از دهانشویی استفاده میکنم زبانم سفیدیش رفته ولی ته زبانم برفک داره و همین تو مخم رفته و هست الانم همش فک میکنم زرد شده زردی رو هم سرچ کردم بازم تو این موضوع هست دارم دیونه میشم من ادمی هستم فقط فقط خونه ام بیرون هم نمیرم ب منم میگن ایدز فقط از طریق خون و روابط میاد ک من اینجور ادمی نیستم نه خون بهم رفته نه روابطی داشتم و نمیخواهم داشته باشم خلاصه ب نظرتون من احتیاجی ب روان پزشک دارم چون خیلی استرس ترس دارم مخصوصن شبا دارم دیونه میشم.

پاسخ دادن به داکتر عبدالسمیع معلم زاده لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.