“خَلق را تقلیدِ شان بر باد داد”

محمد احمدی

“جامعه‌ی شاعران مرده” عنوان فلمی‌ست که در سال ۱۹۸۹ توسط شرکت تَچ اِستون پِکچَرز، با بازیگری رابن ویلیامز در نقش جان‌کیتینگ، و کارگردانی پیتر وی‌یر ساخته شده است. این فلم روایت‌گر قصه‌ی دانش‌آموزانی‌ست که در سال ۱۹۵۹ پا به اکادمی والتن می‌گذازند، اکادمی‌ی که یکی از معتبرترین و گران‌ترین اکادمی‌ها در سطح ایالات متحده‌ی آن‌زمان است. تنها پسران سفید پوست را به عنوان شاگرد می‌پذیرد و از ثبتِ نام دختران و سیاه‌پوستان اجتناب می‌ورزد. این اکادمی ارزش‌های هم‌چون سنت، عزت، نظم، و برتری را چهار ستون بنیادین خود می‌داند.

tradition

حفظ سنت‌ها و عرف‌های اجتماعی یکی از مهم‌ترین ارزش‌های اکادمی والتن است و صحنه‌ی نخستین این فلم بوضوح بیان کننده‌ی چنین امری‌ست؛ درین صحنه چهار دانش آموز چهار ارزش اصلی این اکادمی را با تشریفاتی خاص در حالی‌که با موسیقی سنتی همراهی می‌شود به مراسم افتتاحیه می‌آورند. اولین ارزشی که به مراسم افتتاحیه داخل می‌شود “سنت” است، و دانش آموزی که آن‌را با خود به همراه می‌آورد تا انتهای فلم حامی و حافظِ ارزش‌های اکادمی‌ست. به گونه‌ی مثال در یکی از دروس جان‌کیتنگ، به شاگردانش می‌گوید که یکی از صفحات کتاب را پاره کنند؛ همه با عجله شروع به پاره کردن صحفه‌ی کتاب می‌کنند و اما این دانش آموز بعد از اندکی صبر، با فشاری که از جانبِ یکی از هم‌صنفی‌های وی بر او وارد می‌شود، با خط کش ورق را پاره می‌کند.

جان کیتینگ از همان لحظه‌ی ورود به صنف ارزش‌های اکادمی را به چالش می‌کشد، او با آرامی و زمزمه‌کُنان پا به صنف می‌گذارد، دانش آموزانش را دعوت می‌کند تا صنف را ترک گفته و آن‌ها را به یکی از تالارهای اکادمی می‌برد، و در آن‌جا به آن‌ها می‌گوید: “می‌خواهید باور بکنید یا نکنید، روزی از نِفَس کشیدن باز خواهید ماند، سرد خواهید شد، و خواهید مُرد.” به آن‌ها می‌گوید به عکس‌های کسانی که قبل از شما ازین اکادمی فارغ شده اند نگاه کنید، “آن‌ها مثل شما باور داشتند که برای کارهای بزرگ آفریده شده اند، چشمان آن‌ها مثل شما پر از امیدست، … آیا آن‌ها ذره‌ای از آن‌چیزی را که قادر بودند ساختند؟” اگر به آن‌ها گوش دهید به شما خواهند گفت: “دم را غنیمت بشمارید و زندگی‌تان را شگفت انگیز سازید.”

در یکی از صحنه‌های ماندگارِ “جامعه‌ی شاعران مرده” جان کیتنگ در صحن اکادمی دانش آموزانش را به صف می‌کَشَد، و به سه تن از آن‌ها می‌گوید که قدم بزنند. آن‌ها در حالی‌ شروع به قدم زدن می‌کنند که جان کیتنگ شعری را با مضمون “من نمی‌دانم اما به من گفته شده است” را هم‌زمان با قدم زدن آن‌ها زمزمه می‌کند. او در پایان قدم زدن این سه تن، شاگردانش را از هم‌رنگی با جامعه بر حذر می‌دارد و شعری را از رابرت فراست با این مضمون نقل می‌کند که “دو جاده در یک جنگل از هم جدا شدند، من به جاده‌ای گام نهادم که کمتر به آن سفر شده بود، و این [گام نهادن] تمامِ تفاوت [من از دیگران] را ساخت .” و در پایان از شاگردانش می‌خواهد که هر کدام به شیوه‌ی خود گام بر دارد، از بند تقلید و هم‌رنگی با جامعه خود را رها سازند، و موسیقی بی‌همتای زندگی خود را بنوازند، موسیقی‌ی که شبیه هیچ‌کس است.

tradition 2

صحنه‌ی پایانی “جامعه‌ی شاعران مرده” درست برعکس صحنه‌ی آغازین آن‌ست. در پایان این فلم سنت‌های حاکم بر اکادمی والتن که در صحنه‌ی آغازین بر آن تأکید رفته بود به چالش کشیده می‌شوند. هنگامی‌که آقای کیتینگ  می‌خواهد صنف را برای همیش ترک گوید، یکی از دانش‌آموزانش در اعتراض به بیرون کردن وی بر سرِ میزِ خود ایستاده می‌شود و خطاب به اُستاد می‌گوید:” آه ناخدا ای ناخدای من”. مدیر اکادمی با زبانی تهدید آمیز چند دفعه‌ی پی‌درپی به شاگرد می‌گوید که سرِ جای خود بشین و گر نه تو را از مکتب اخراج می‌کنم. اما تهدید وی نه تنها که کار ساز نیست بلکه چندین دانش آموز یکی پی دیگری، بدون توجه به هُشدارهای مدیر اکادمی، در حالی‌که “آه ناخدا ای ناخدای من” برزبانِ‌شان جاری‌ست بر میزها ایستاده می‌شوند.

جامعه‌ی شاعران مرده تصویر یک جامعه‌ی پدر سالار، مستبد، و آکنده از تبعیض را  از امریکایی ۱۹۵۹ به نمایش می‌گذارد. جامعه‌ی که پدر به جای پسر تصمیم می‌گیرد، پدری که آرزوهای بر آورده نشده‌ی خود را در وجود فرزند جستجو می‌کند، و خواست فرزندش را مستبدانه نادیده می‌گیرد، جامعه‌ی که هنوز زنان را و سیاهان را در جمع خود نپذیرفته است. با دیدن این فلم مخاطب امروزی درخواهد یافت که تغییر  در جنگی خسته‌گی ناپذیر در مصافِ تقلید چگونه این کشور در پی پنجاه و اندی سال تسخیر کرده است و همه چیز را به رنگ خویش در آورده است. تغییراتی که جان کیتینگ‌ها با شیوه‌ی تدریس و رفتار خود منادی آن بودند.

این شاه‌کار الهام گرفته از مقاله‌ی “اعتماد بنفس” رالف والدو امرسون فیلسوف و شاعر معروف آمریکایی‌ست او در ابتدای این مقاله می‌گوید:”انسان در هر وضعیت و منزلت، نباید دنباله‌رو باشد.” وی در ادامه می‌نویسد: “زندگی بر اساس عقایدِ جهان درین دنیا ساده است؛ هم‌چنان‌که زندگی در تنهایی بر طبق باورهای‌تان نیز ساده است؛ اما بزرگ‌ترین انسان کسی‌ست که در کمالِ ملاحت استقلالی را که در تنهایی صاحب آن‌ست میان اجتماع حفظ ‌کند.”

یادداشت: نشر مطالب روان آنلاین فقط با ذکر منبع و اجازه ی رسمی از مدیریت وبسایت مجاز است!

درباره‌ی اسماعیل درمان

اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مدیر وبسایت روان آنلاین است. شما می‌توانید از طریق صفحۀ «تماس با ما» یا صفحۀ فسبوک روان آنلاین به او و گروه کاری روان آنلاین پیام بفرستید. خوانندگانی که نمی‌خواهند نام شان ذکر شود این را در پیام خود مشخص کنند. گروه روان آنلاین به حفظ هویت خوانندگان احترام می‌گذارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.