نوشته: داکتر آرش نراقی
تنظیم: اسماعیل درمان

اندیشمندان فمینیست بحق از جورِ جامعهی مردسالار بر زنان سخنها گفته اند، اما جامعهی مردسالار فقط بر زنان جور نمیکند- مردان هم قربانیان این نظم اجتماعی اند. نظام مردسالار عمدتاٌ بر مبنای تصویر “نر آلفا” (Alpha Male) شکل گرفته است؛ و ارزشهای “مردانه” غالباً صفاتی است که در “ابَر مرد” یا “نر آلفا” یافت میشوند، صفاتی مانند قدرت جسمی و جنسی بالا، ظرفیت زیاد برای خشونتورزی، روحیهی رقابتپیشگی، اعتماد به نفس بالا، قدرت رهبری، سلطهجویی، بیرحمی، خودمحوری، و امثال آنها. و همین ارزشهاست که رفته رفته به “جاذبههای مردانه” (خصوصاً در چشم زنان) تبدیل میشود، و زنان را به کمند خود به سوی مردان میکشاند.
اما حقیقت این است که بسیاری از مردان “نر آلفا” نیستند. یعنی بسیاری از آن ویژگیهای “مردانه” را ندارند یا در سطح رقیقتری باز مینمایند. در اینجاست که تصویر “نر آلفا” مردان را به دو گروهی “قوی” و “ضعیف” تقسیم میکند. مردان قوی صفات “مردانه” را با شدت بسیار بیشتری از مردان ضعیف بروز میدهند. و در نتیجه در هرم قدرت، مردان ضعیف در مرتبهی فروتر و نزدیکتر به جایگاه زنان قرار میگیرند. و این منزلت فروتر به آسانی میتواند دستمایهی تحقیر یا سرکوب این مردان شود- خصوصاً که زنان هم غالباً در این فرآیند سرکوب به یاری مردان آلفا میآیند.
به همین دلیل است که مردان غالباً سخت میکوشند که ولو برای حفظ “آبرو” به داشتن صفات “نر آلفا” تظاهر کنند. این چهرهی بیرونی اما نمیتواند حقیقت درونی مرد را بپوشاند، و در نتیجه به نوعی احساس حقارت یا شرم بسیار عمیق و درونی در بسیاری از مردان میانجامد. برای مثال، آمارها نشان میدهند که بسیاری از مردان در دوران کودکی یا نوجوانی مورد آزار یا سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند. اما برای این مردان بسیار دشوار و کُشنده است که دربارهی این تجربههای دردناک دوران کودکی سخن بگویند، و در نتیجه زخم عمیق این تجربهها غالباً خونچکان در کنهی روان شان پنهان میماند. یا بسیاری از مردان همجنسگرا، خصوصاً مردانی که رفتارهای به اصطلاح “زنانه” دارند، مهمترین هدف تحقیر “نرهای آلفا” (و شرکای مؤنث شان) هستند. حتّی مردان غیرآلفا هم معمولاً این مردان “زنانه” را محمل خوبی برای تحقیر و اثبات “مردانگی” خود مییابند.
اما این ساختار مردسالارانه به مردان آلفا هم آسیب میرساند. مردان آلفا غالباً از بیان احساسات خود ناتوان هستند، ارزش بسیاری از جنبههای زندگی را که معمولاً ذیل صفات “زنانه” تعریف میشود، درنمی یابند، و از تجربهی آنها ناتوان اند. و به محض آنکه شرایط زندگی به نحوی تغییر میکند که روحیات آلفا کارآیی خود را از دست میدهد (مثلاً در شرایطی که قدرت جسمانی یا قدرت اعمال خشونت نقش تعیینکنندهای در پیروزی در رقابتها ندارد، یا ساختار نهادها نه بر مبنای رقابت که بر مبنای شفقت و همکاری متقابل بنا میشود)، مردان آلفا امتیازات برتریبخش خود را از دست میدهند، و چه بسا دشوارتر از مردان غیرآلفا بتوانند با اقتضائات شرایط تازه سازگار شوند.
صنعت پورنوگرافی از جمله عوامل مهمی است که مدل “نر آلفا” را خصوصاً در ذهنیت پسران نوجوان شکل میبخشد. آمارها نشان میدهد که حدود هفتاد درصد نوجوانان پسر نگاه و الگوهای جنسی خود را از فیلمهای پورنو میآموزند. در این فیلمها مردان غالباً در نقش “نرهای آلفا” ظاهر میشوند. و اوج لذت جنسی با تصاحب قاهرانهی شریک جنسی دست میدهد. این فیلمها ذوق جنسی خاصی را در نوجوان میپرورانند، و تصویر خاصی از یک مناسبات جنسی “موفق” و یک “مرد واقعی” در ذهن او می نشانند که بعدها در متن زندگی خانوادگیاش به انواع بحرانهای روحی و عاطفی میانجامد.
نقد ساختار اجتماعی مردسالار به مردان هم کمک میکند که درک عمیقتر و واقعبینانهتری از “مردانگی” داشته باشند، و ناخودآگاه قربانی سیطرهی الگوی “نر آلفا” نشوند. نقد نظام مردسالار فقط به رهایی زنان نمیانجامد، مردان را هم از اسارت میرهاند.
یادداشت: این نوشته پس از هماهنگی با نویسنده در وبسایت روان آنلاین به نشر رسید.