Pain

خودآزاری یا مازوخیسم

Pain

داکتر محسن حافظی

حتما تا کنون با مواردی روبرو شده اید که فرد به وضوح به گونه‌ای عمل می‌کند که به ضررش است.  یا کودکی که رفتاری را آنقدر تکرار می‌کند تا والدش عصبانی شود و او را  بزند.  در واقع در بسیاری از این موارد وقتی با فرد صحبت می‌کنید، می‌گوید خودم هم می‌دانم نتیجه‌ی رفتارم چیست، ولی نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم. به عبارتی به نظر می‌رسد نیرویی در وجود این افراد آنها را مجبور می‌کند تا بر علیه خود عمل کنند.  این را در اشکال مختلف می‌توانیم مشاهده کنیم که شاید شدیدترین آنها افرادی هستند که اقدام به بریدن دست خود با تیغ (خودزنی) می‌کنند و در اشکال خفیف‌تر باید به اعتیاد به مواد و سیگار اشاره کرد.

برخی از این افراد در زندگی به دنبال کسانی هستند که دیگران را آزار می‌دهند یا به زبان علمی سادیسم دارند.  شاید برای ما عجیب باشد که زنی هر روز توسط همسرش لت و کوب می‌شود، ضمن آنکه همسرش کار هم نمی‌کند و خودِ زن نان‌آور خانه است، ولی همواره ذکر می‌کند که عاشق همسرش است و نمی‌تواند از او جدا شود.  در همه‌ی این موارد ما با موضوع خودآزاری مواجهیم.

بر طبق دیدگاه‌های روان‌کاوی، انسان‌ها همواره در حال تکرار دوران کودکی خود هستند و به طریقی روابطی که در دوران کودکی تجربه کرده اند را بازسازی می‌کنند.  در واقع افراد خودآزار را باید کسانی دانست که در دوران کودکی به گونه‌یی مورد بدرفتاری قرار گرفته اند.  دختری را در نظر بگیرید که دوران کودکی خود را در خانه‌یی گذرانده که پدرش معتاد بوده و همواره مشکل مادی داشته اند .برای تکرار این سناریو چه شوهری بهتر از یک مرد معتاد.  جالب است که این افراد می‌گویند از کودکی من شانس نداشتم، غافل از آن‌که خودشان نقش موثری در انتخاب این همسر داشته اند.  به عبارتی، محیط آشنای اعتیاد و فقر برای او مطبوع‌تر از محیط‌های جدید است.  البته پُرواضح است که این انتخاب به گونه‌ای کاملا ناخوداگاه انجام می‌شود و فرد فقط بعد از روان‌درمانی است که می‌تواند متوجه رفتار خود شود.

یکی دیگر از دلایل این رفتار را آن می‌دانند که برای کودک درد کشیدن مطلوب‌تر از بی‌توجهی است؛ یعنی کودکی که احساس بی‌توجهی می‌کند ممکن است خود را در معرض خشونت و لت و کوب هم قرار دهد تا مورد توجه قرار گیرد.  از طرفی وقتی کودک (یا بزرگسالی که هنوز از نظر روانشناختی کودک است) رفتارهای خودتخریب‌گرانه انجام می‌دهد، والدین و اطرافیان خود را متقاعد می‌کند که باید مراقب او باشند وگرنه او به خود آسیب خواهد زد.  به این طریق هم توجه دیگران را به خود جلب می‎‌کند و هم مانع از بروز اضطراب جدایی در خود می‌شود.  هم‌چنین باید به این موضوع نیز توجه داشت که فرد با طراحی موارد فوق به گونه‌ای ناخودآگاه خود را در موقعیت یک فرد مظلوم نیز می‌نشانَد. در این شرایط هرگونه اشتباه نیز به افراد دیگر فرافگنی شده و او کمتر به اشتباهات خودش فکر می‌کند.  ظاهرا فکر کردن در مورد اشتباهات خودش خیلی دردناک است.  هم‌چنین با قرار دادن خود در این وضعیت به دیگران این پیام را می‌دهد که من خیلی شرایط بدی دارم. لطفا نه تنها به من ظلم نکنید بلکه به فکرم هم باشید!

یکی از دلایلی که می‌تواند زمینه‌ی مازوخیسم را در کودک تقویت کند زمانی است که به دلایلی کودک مجبور می‌شود در کودکی شرایط سختی را تحمل کند، مثلا مادری بیمار دارد و سال‌ها از او مراقبت کرده است.  معمولا اطرافیان این رفتار کودک را مورد تشویق قرار می‌دهند و او به این باور می‌رسد که برای دوست داشته شدن توسط دیگران باید خود را فدا کرد.  این فرد ممکن است در بزرگسالی هم موقعیت‌هایی را برای خود خلق کند که بتواند همان نقش فداکار قبلی را اجرا نماید، مثلا با فردی معلول ازدواج می‌کند و خود را از بسیاری از لذتها محروم نگه می‌دارد.

متاسفانه این رفتارها در بسیاری از سیستم‌های مذهبی و اخلاقی ارج نهاده شده است.  از آن جهت متاسفانه می‌گویم که همه انسان‌ها حاضر به این نوع فداکاری نیستند، بلکه فقط کسانی این کارها را انجام می‌دهند که زمینه‌ی شخصیتی مناسبی دارند.  به عبارتی شاید این انتخاب اصلی آنها نباشد و نوعی اجبار ناخواسته در کنار تشویق دیگران  آنها را به این سمت سوق می‌دهد.

البته باید به این نکته توجه داشت که در بسیاری از شرایط تا حدی مازوخیسم طبیعی است.  معمولا مادران به خصوص در سال‌های کودکی فرزندان‌شان از بسیاری لذات خود چشم می‌پوشند تا به هدف والاتری دست یابند، ولی اگر همین مادر زمانی که کودکش دیگر نیاز به او ندارد بخواهد خود را فدای فرزندش کند باید به دیده‌ی شک به قضیه نگریست.  یا پرستاری که ساعت‌ها بیش از زمان موظفی خود در بیمارستان می‌ماند با توجیه این‌که بیماران به من نیاز دارند حال آن‌که وظایف او را بقیه پرستاران نیز می‌توانند انجام دهند.

 همچنین موارد زیادی داریم که فرد حاضر است برای دستیابی به اهداف والای اجتماعی خود را فدای دیگران کند.  به عنوان مثال می‌توان به مهاتما گاندی و مادر ترزا اشاره نمود.  در این موارد یا مورد مادر در سال‌های اول زندگی کودک نباید قضیه را مرضی نگاه کرد.

متاسفانه خودآزاری ریشه‌ی عمیق در شخصیت فرد دارد و قرار نیست با نصیحت تغییر کند.  در واقع این افراد خودشان ممکن است متوجه‌ی رفتار خود نباشند.  بنابر این در صورتی که حاضر به درمان شوند بسیار خوب است.  در غیر این صورت شما به عنوان اطرافیان این فرد باید تغییراتی در رفتار خود بدهید تا مانع از تداوم این رفتار حداقل در رابطه با خودتان شوید. به عبارتی، باید بازی‌های این افراد را بشناسید و از این بازی‌ها فرار کنید:

این افراد به گونه‌ی ماهرانه اطرافیان خود را متقاعد می‌کنند که” من ناتوانم،از من مراقبت کنید”. شما نباید وارد این بازی شوید، بلکه باید به او به چشم فردی توانمند نگاه کنید.

  • این افراد دیگران را وادار می‌کنند که همانند خودشان نیازهای دیگران را در اولویت قرار دهند.  به عبارتی بدون آن‌که بخواهید شما هم مازوخیست می‌شوید.  در این‌جا نیز باید توجه داشته باشید که نیازهای خودتان را فراموش نکنید.  اگر به نیازهای خود پشت کنید در واقع به آنها پیام داده اید که کارشان درست است.
  • این افراد هراس از جدایی دارند.  بنابراین زمانی که می‌خواهید از آنها جداشوید شما را سرزنش کرده و در شما احساس گناه ایجاد می‌کنند.  در این‌جا نیز باید توجه داشته باشید که ماندن در کنار آنها به نفع‌شان نیست و احساس ناتوانی آنها در تحمل دوری را تقویت می‌کند.
  • این افراد گاهی نیاز به کسانی دارند که آنها را اذیت کنند. مواظب باشید شما را تبدیل به اذیت‌گر نکنند.  این فرایند بسیار ظریف رخ می‌دهد.  مثلا آنقدر در رابطه با شما اذیت می‌کنند تا آنها را طرد کنید و بعد نقش مظلوم را ایفا نمایند.
  • باید با فرد به گونه‌ای رفتار کنید که مسئولیت رفتارش به عهده خودش باشد؛ یعنی اگر تهدید به خودزنی یا خودکشی کند به جای آن‌که بیشتر مراقبش باشید، باید او را متوجه کنید که خودکشی چه مشکلاتی می‌تواند برایش ایجاد کند و بهتر است قبل از خودکشی برای آن مشکلات برنامه‌ای داشته باشد مثلا این‌که: باید به فکر یکی باشی که بعد از مرگت از فرزندان‌ات نگهداری کند!  البته این صحبت در مورد بیماران افسرده که از خودکشی صحبت می‌کنند، نیست. در افراد افسرده با صحبت فوق بیمار را ممکن است به سمت خودکشی سوق دهید!

نوشته برگرفته از: روان پزشک آنلاین

عکس برگرفته از: www.goodtherapy.org

درباره‌ی اسماعیل درمان

اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مدیر وبسایت روان آنلاین است. شما می‌توانید از طریق صفحۀ «تماس با ما» یا صفحۀ فسبوک روان آنلاین به او و گروه کاری روان آنلاین پیام بفرستید. خوانندگانی که نمی‌خواهند نام شان ذکر شود این را در پیام خود مشخص کنند. گروه روان آنلاین به حفظ هویت خوانندگان احترام می‌گذارد.

۳ نظر

  1. ﺳﻼ‌ﻡ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﯿﻦ. ﻣﻦ ﯾﮏ ﻣﺎﺯﻭﺧﯿﺴﻤﻢ.. ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﯾﺎ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﯾﺎ ﻫﺮﭼﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮐﯽ ﺍﺳﻤﺸﻮﻣﯿﺰﺍﺭﻩ.. ﻣﻦ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺧﻮﺩ ﺍﺭﺿﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﻡ.. ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﻫﯿﭻ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ.. ﺗﻮﯼ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﯾﺎ ﻫﺮﺟﺎ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻡ ﻗﯿﺎﻓﻤﻮ ﻃﻮﺭﯼ ﻣﯿﺒﯿﻨﻦ ﮐﻪ ﻓﮑﺮﺷﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺎﺷﻢ
    ﻣﻦ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ‌ ﺍﺭﺑﺎﺑﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ.. ﺩﺳﺖ ﺍﺣﺪﯼ ﺑﻬﻢ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻗﯿﺎﻓﻢ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺟﺬﺏ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ.. ﻣﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﺷﺪﯾﺪ ﺩﺍﺭﻡ. ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ ﺍﻭﻧﺎ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻦ. ﻣﻦ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﻓﺮﻭ ﻣﯿﺮﻡ.. ﻧﯿﺎﺯ ﺷﺪﯾﺪ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺯﻥ ﺑﺎﺷﻢ.. ﺗﺎ ﮐﺎﺭﺍﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﺜﻞ ﻓﯿﺘﯿﺶ.. ﮐﯿﮑﯿﻨﮓ ﺑﺎﻝ. ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻨﻮ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﻘﯿﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺭﻥ ﻣﻨﻮ ﺗﻨﺒﯿﻪ ﮐﻨﻪ ﯾﺎ ﺷﮑﻨﺠﻢ ﮐﻨﻪ..

  2. بصورت افراطى به این مشکل دچار هستم

  3. من از سوزن سرنگ استفاده میکردم ولی ازوقتی انداختمش بیرون خیلی بدتر شدم و تو مغزم خیلی بهم ریختس یجورایی منبا ارامش ندارم و گاهی اوقات فکرای وحشتناکی ب سرم میزنه واقعا دیوونه کنندس

پاسخ دادن به علی 20 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.