المپیک و سرمشق‌سازی برای نسل نو و هویت نو

نوشته: اسماعیل درمان

مدیر وبسایت روان آنلاین 

روح الله نیکپا گرفتن مدال برونز برای افغانستان را با مربی‌اش جشن می‌گیرد.

المپیک هر چهار سال یک بار برگزار می‌شود و به لطف فرصتی که بدست ما افتاده، ما هم چند نماینده می‌فرستیم. برای نسل نو، المپیک یک تجربۀ تازه است. این نسل 10 تا 40 ساله بیش‌ترین عمرش در جنگ و مهاجرت و بی‌خانمانی و بی‌امنیتی سپری شده. نسلی که در بسیاری موارد خود را جدا جدا متعلق به یک قوم و گروه و منطقۀ جغرافیایی خاص دانسته و آماج تحقیر و توهین و تهدید و حمله و شکنجه و ناامنی جسمی و روانی بوده است.

بحث هویت، بحث مهمی است. هویت نیم‌بندِ ما بعنوان یک گروه مردمی بزرگ در یک جغرافیای خاص به نام افغانستان، آسیب جدی دیده است. این آسیب انکارناپذیر است. میلیون‌ها شهروند ما در کشورهای همسایه و جاهای دیگر مهاجر شدند و یک گروه بزرگ هنوز مهاجر اند. شاید این مهاجرت آن‌ها را از مرگ نجات داده، ولی هویت‌یابی در اوضاع نابسامان و سیستم‌های مأیوس‌کننده و رویکردهای مقطعی سیاسی داخل و خارج از کشور، کاری بس مشکل است!

روان ما، تا حد زیادی ناآرام است. مردمی که در چند دهۀ اخیر دستاورد قابل‌اعتنایی نداشته‌اند، ناچار برای رسیدن به مقداری آرامش روانی و ساخت یک هویت حداقل دو کار می‌کنند: افتخار به میراث گذشتۀ نیاکان حتا بدون اطلاع دقیق و کافی از این میراث، و متمرکز شدن بر جلوه‌های مدنی کشور، چون حضور یک ورزشکار در صحنۀ بین المللی. این دومی فرصتی است که تنها درین چند سال اخیر میسر شده.

با تمرکز کردن بر این دو، تلاش ما این است تا برای لحظه‌ای هر چند کوتاه آسیب‌دیدگی شدیدِ غرور، حس خودکم‌بینی، و هویت مجروح خود را فراموش کنیم و اندکی خوشحال باشیم. ما حالا دانسته‌ایم که وجهۀ بین المللی ما به شکل جدی ضربه خورده. حتا اگر در ظاهر انکار کنیم، ولی درون ما چیز دیگری می‌گوید. برای اثبات این موضوع همین قدر نیاز است تا پای تان از کشور بیرون شود و ببینید با یک شهروند افغان چگونه برخورد می‌شود و یک پاسپورت شهروند افغان چقدر بی‌اعتبار و مشکوک است!

همین است که «المپیک» برای ما معنایی دیگری پیدا می‌کند. معنایی که بسیار متفاوت از معنا و مفهومی است که برای یک چینایی یا آمریکایی یا بریتانیایی دارد. مثلاً آمریکا معمولاً بیش‌ترین مدال را از آن خود می‌کند، ولی صحبت از المپیک در میان مردم عادی بشدت و هیجان و شورِ صحبت شهروندان افغان نیست. در دنیای مجازیِ چون فسبوک هم به این گرمی و حرارت نیست. تنها دانشگاه/پوهنتون بِرِکلی در آمریکا ده ها تن ورزشکار فرستاده است. و دقیقاً همین است که مدال برونز برای افغانستان «بالاتر» از مدال طلا می‌شود. ورزشکاران بی‌مدالِ ما هم «قهرمان» خطاب می‌شوند.

شور و شوق مردم قابل ارج‌گذاری است، ولی زیر این لایه را که ببینیم همان مسئله هویت و غرورِ زخم‌خورده است. ما با بزرگنمایی می‌خواهیم مقداری از این حیثیتی را که عمری از آن حرف زده ایم را بازگردانیم. البته مقداری از این حیثیت نیز در لت و پار کردن ذهن و جسم خود ما به کار گرفته است! ولی، همان‌طور که در نوشته‌های پیشین گفته‌ام، این شور و شوق بسیار گذراست. این حس «یکی» بودن، گذراست. ما باید بپذیریم که اگر در جریان مسابقات، ورزشکاری را از کُل افغانستان می‌دانیم، فردای آن موضوع کم کم رنگ تعلقات محدودتر و چوکات‌های کوچکتر را به خود می‌گیرد. این مشکل دوم ماست که میوۀ ناسالم از درختِ همان مشکل اول است.

نثار احمد بهاوی، پُر از درد، در جریان یکی از رقابت‌ها برای مدال برونز.

باید جدی بیاندیشیم! باید صادقانه بپذیریم که، بحث هویت را در یک ساختار کلان‌کشوری جدی بگیریم. این حرف قابل قدر است که باید بُرد و باخت برای ما زیاد مهم نباشد، لیکن به این بسنده نکنیم که ورزشکار ما چون امکانات نداشت، حضورش کافی است!

بسیار مهم است تا روی احساسات و عواطف نیک و خوش‌بینانه سرمایه‌گذاری کرد و آن را در یک مسیر عقلانی برای ایجاد سیستم‌های بالنده، پیشرو، و حمایتگر قرار داد. از عاطفۀ امروز، فردا شاید خبری نباشد. از هیجان امروز، یک هفته بعد شاید اثری دیده نشود. این هیجان دود می‌شود و به هوا می‌رود. المپیک، هر ماه برگزار نمی‌شود. نیکپا، روزی می‌رود. بهاوی، روزی خواهد رفت. شاید دختر دیگری جرات تهمینه را نداشته باشد. جای این‌ها باید با ده‌ها نیکپا و بهاوی و تهمینه پُر شود.

ولی برای این کار نیاز به واقع‌بینی، واقع‌گرایی، و عقل‌گرایی داریم تا عواطف غلیانی امروز را در یک مسیر عقلانی سرمایه‌گذاری کنیم. در این مسیر عقل‌دوست و خِرَدمحور، باید نشان دهیم که الگوهای بزرگ ما، الگوهای مدنی اند، و توان این را دارند تا چهرۀ مدنی، فرهنگی، اجتماعی، صلح‌دوست، و جنگ‌ستیز را به دیگران به نمایش گذارند و از این میدان سربلند بیرون آیند. باید نشان دهیم که قدرت تولید و بازتولید صدها سرمشق در حوزۀ ورزش و حوزه‌های دیگر را خواهیم داشت که از «شجاعت» و «غیرت» و «همت» و «حیثیت» تعاریف نو، متفاوت، و جلوه‌های رفتاری اثرگذار و تحسین‌برانگیزی دارند.

نسل نو، برای هویت‌یابی و هویت‌سازی افغانستان نوین، به همین گونه سرمشق‌ها نیاز دارد. زبان تفنگ، زبان عقده، و زبان نفرت، آبروی گسستۀ ما را بُرده است. هویت نیم‌بندِ ما را به چالش کشیده است. زبان ورزش، زبان شعر، زبان داستان، زبان گفتگوی علمی، زبان فلسفی، و زبان دیپلماسی روشنگرانه شاید بتواند بتدریج این روان ناآرام را آرامش بخشد و طرحی نو در اندازد!

 یادداشت: نشر مطالب روان آنلاین فقط با ذکر منبع و نام نویسنده آزاد است!

درباره‌ی اسماعیل درمان

اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مدیر وبسایت روان آنلاین است. شما می‌توانید از طریق صفحۀ «تماس با ما» یا صفحۀ فسبوک روان آنلاین به او و گروه کاری روان آنلاین پیام بفرستید. خوانندگانی که نمی‌خواهند نام شان ذکر شود این را در پیام خود مشخص کنند. گروه روان آنلاین به حفظ هویت خوانندگان احترام می‌گذارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.