گزینش: داکتر هامش درویش
ویرایش: اسماعیل درمان
پیشگفتار

هزارهی جدید را میتوان هزارهی تبادل اطلاعات نامید. با رواج یافتن رسانههای همگانی مانند رادیو و تلویزیون و اخیراً اینترنت، اطلاعات زیادی در اختیار مردم قرار میگیرد، تا جایی كه امروزه پدیدهای به نام “بحران اطلاعات” شكل گرفته است. منظور از بحران اطلاعات، هجوم بیوقفه اطلاعاتی است كه متأسفانه درونی نشده و برخلاف گذشته به مهارت تبدیل نمیشود. مهارت به معنی استفاده ماهرانه و توانمندانه از دانش است. برای مثال، بیشتر مردم میدانند كه رفتارهای پرخاشگرانه، ناكارآمد و ویرانگر استند. بسیاری از افراد نیز راههایی را برای كنترل خشم خویش میشناسند. اما در عمل چند نفر میتوانند بهطور مناسب از این روشها برای كنترل خشم خود استفاده كنند؟ یا به بیان دیگر، مهارت استفاده از روشهای كنترل خشم را دارند؟
شاید زمانی كه مهارتها به زمینههای خاص یا موارد تخصصی مربوط میشود، نبودِ آنها آسیب چندانی به زندگی شخص یا جامعه وارد نكند. برای مثال، اگر كسی فاقد مهارت رانندگی باشد، یا نتواند غذاهای خاصی را پخته کند، زندگی روزمره وی مختل نخواهد شد. اما هنگامی كه صحبت از فشارهای روانی روزمره و بحرآنهای زندگی اجتماعی به میان میآید، نقص مهارتهای مقابلهای سازگارانه یا تأخیر در انتخاب مناسبترین راهحل، به آسیب جبرانناپذیری منجر میگردد. برای مثال، همهی ما در كار بالینی (کلینیکی) شاهد انزوا و تنهایی ناشی از رفتار غیرجرأتمندانه، لطمههای شدید ناشی از عدمكنترل خشم و یا بحرآنهای ناشی از نداشتن دوست یا عوارض حاصل از دوستیهای نامناسب بودهایم. شاید در دهههای گذشته به دلیل سادهتر بودن و پیشبینیپذیر بودن زندگی اجتماعی و كارآمدی الگوپذیری از والدین و حتّی نسلهای قبلتر از آن، این مهارتها به سادگی در طی رشد آموخته شده و نیازی به آموزش مستقیم آنها احساس نمیشد. اما امروزه آموزش مستقیم مهارتهای زندگی بهعنوان بخشی مهم و كلیدی در جامعهپذیری افراد جامعه در سراسر دنیا مطرح است.
تعریف مهارتهای زندگی
سازمان صحی جهانی، مهارتهای زندگی را چنین تعریف نموده است: “توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت بهگونهای كه فرد بتواند با چالشها و ضروریات زندگی روزمره كنار بیاید” (WHO، 1994).
یونیسف مهارتهای زندگی را به این صورت تعریف میكند: “یك رویكرد مبتنی بر تغییر رفتار یا شكلدهی رفتار كه برقراری توازن میان سه حوزه را مدّنظر قرار میدهد. این سه حوزه عبارتاند از: دانش، نگرش، و مهارتها”. تعریف یونیسف بر شواهد پژوهشی مبتنی است كه نشان میدهند اگر در توانمندسازی افراد جامعه بحث دانش، نگرش، و مهارت بهصورت تلفیقی مورد توجه قرار نگیرد، نتیجه مورد انتظار یعنی كاهش رفتارهای پرخطر بهدست نمیآید (UNICEF، 1999).
بهطور كلّی، مهارتهای زندگی عبارتاند از تواناییهایی كه منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه میگردند. مهارتهای زندگی، هم بهصورت یك راهكار ارتقای سلامت روانی و هم بهصورت ابزاری در پیشگیری از آسیبهای روانی ـ اجتماعی مبتلا به جامعه نظیر اعتیاد، خشونتهای خانگی و اجتماعی، آزار كودكان، خودكشی، ایدز، و موارد مشابه قابل استفاده است. بهطور كلّی، مهارتهای زندگی ابزاری قوی در دست متولیان صحت روانی جامعه در جهت توانمندسازی جوانان در ابعاد روانی ـ اجتماعی است. این مهارتها به افراد كمك میكنند تا مثبت عمل كرده و هم خودشان و هم جامعه را از آسیبهای روانی ـ اجتماعی حفظ كرده و سطح صحت روانی خویش و جامعه را ارتقاء بخشند (WHO، 1999).
تاریخچه مهارتهای زندگی
آموزش مهارتهای زندگی در سال ۱۹۷۹ و با اقدامات دكتر گیلبرت بوتوین (Gilbert Botvin) آغاز گردید. وی در این سال یك مجموعه آموزش مهارتهای زندگی برای شاگردان صنف هفتم تا نهم تدوین نمود كه با استقبال فراوان متخصصات صحت روان مواجه گردید. این برنامه آموزشی به نوجوانان یاد میداد كه چگونه با استفاده از مهارتهای رفتار جرأتمندانه، تصمیمگیری، و تفكر نقاد، در مقابل وسوسه یا پیشنهاد سوءمصرف مواد از سوی همسالان مقاومت كنند. هدف «بوتوین» طراحی یك برنامه واحد پیشگیری اولیه بود و مطالعات بعدی نشان داد كه آموزش مهارتهای زندگی تنها در صورتی به نتایج مورد نظر ختم میشود كه همه مهارتها به فرد آموخته شود. پژوهشها حاكی از آن بودند كه این برنامه در پیشگیری اولیه چندین نوع مواد مخدر از جمله سگرت موفق بوده است (بوتوین، ۲۰۰۰؛ بوتوین، ۲۰۰۲).
به دنبال این اقدام مقدماتی، از سال ۱۹۹۳ به بعد سازمان صحی جهان با هماهنگی یونیسف، برنامه آموزش مهارتهای زندگی را بهعنوان یك طرح جامع پیشگیری اولیه و ارتقای سطح بهداشت روانی كودكان و نوجوانان معرفی نمود (WHO، 1994؛ WHO & UNICEF، 1994؛ WHO، 2004). این برنامه در كشورهای مختلف دنیا تجربه شد و گزارشهای امیدبخشی از كارایی این برنامه منتشر گردید.
اهمیت مهارتهای زندگی
پژوهشهای متعدد نشان دادهاند كه خودـآگاهی (self-awareness)، عزّتنفس (self-esteem)، و اعتمادبهنفس (self-confidence)، شاخصهای اساسی توانمندیها و ضعفهای هر انسانی هستند (WHO، 1994). این سه ویژگی فرد را قادر میسازند كه فرصتهای زندگیاش را مغتنم شمرده، برای مقابله با خطرات احتمالی آماده باشد، به خانواده و جامعهاش بیاندیشد و نگران مشكلاتی كه در اطرافش وجود دارد، باشد و به چارهاندیشی بپردازد. مهارتهای زندگی بهعنوان واسطههای ارتقای سه ویژگی فوقالذكر در آدمها میتوانند فرد و جامعه را در راه رسیدن به اهداف فوق كمك نمایند.
ده مهارت اصلی زندگی
یونیسف مهارتهای زندگی را در چندین سطح دستهبندی میكند:
- سطح اول، مهارتهای پایهای و اساسی روانشناختی و اجتماعی هستند. این مهارتها به شدت متأثر از فرهنگ و ارزشهای اجتماعی میباشند، نظیر خودآگاهی و همدلی.
- سطح دوم، مهارتهایی هستند كه تنها در شرایط خاص مورد استفاده قرار میگیرند، نظیر مذاكره، رفتار جرأتمندانه، و حلّ تعارض.
- سطح سوم، مهارتهای زندگی كاربردی هستند، نظیر مبارزه با نقشهای جنسیتی سنتی یا امتناع از سوءمصرف مواد.
سازمان صحی جهان در برنامه مهارتهای زندگی كه در سال ۱۹۹۳ معرفی نمود، ده مهارت را بهعنوان مهارتهای زندگی اصلی معرفی نمود. این ده مهارت از سوی یونیسف و یونسكو نیز بهعنوان مهارتهای زندگی اصلی شناخته شدهاند. این مهارتها عبارتاند از:
۱. مهارت تصمیمگیری (decision-making): در این مهارت افراد میآموزند كه تصمیمگیری چیست و چه اهمیتی دارد. آنها همچنین با انواع تصمیمگیری آشنا شده و مراحل یك تصمیمگیری را گامبهگام تمرین میكنند. دانشجویان همچنین با رابطه موجود میان تصمیمگیری و سایر مهارتهای زندگی از یكسو و رابطه تصمیمگیری با پیشگیری اولیه در صحت روانی از سوی دیگر آشنا میشوند.
۲. مهارت حلّ مسئله (problem solving): این مهارت عبارت است از تعریف دقیق مشكلی كه فرد با آن روبهرو است، شناسایی و بررسی راهحلهای موجود و برگزیدن و اجرای راهحل مناسب و ارزیابی فرآیند حلّ مسئله تا به این ترتیب فرد دچار دغدغه و اضطراب نشود و از راههای غیرسالم برای حلّ مشكلات خویش استفاده نكند.
۳. مهارت تفكر خلاق (creative thinking): توانایی تفكر خلاق یك مهارت سازنده و پایه برای نیل به سایر مهارتهای مرتبط با سبك اندیشیدن است. در این مهارت افراد فرا میگیرند كه به شیوهای متفاوت بیاندیشند و از تجربههای متعارف و معمولی خویش فراتر روند و تبیینها یا راهحلهایی را خلق نمایند كه خاص و ویژه خودشان است.
۴. مهارت تفكر نقاد (critical thinking): این مهارت عبارت است از توانایی تحلیل عینی اطلاعات موجود با توجه به تجارب شخصی و شناسایی آثار نفوذی ارزشهای اجتماعی، همسالان و رسانههای گروهی بر رفتار فردی.
۵. توانایی برقراری ارتباط مؤثر (effective communication): این مهارت به معنای ابراز احساسات، نیازها و نقطهنظرهای فردی بهصورت كلامی و غیركلامی است.
۶. مهارت ایجاد و حفظ روابط بینفردی (interpersonal relationship skills): مهارتی است برای تعامل مثبت با افراد، بهویژه اعضای خانواده، در زندگی روزمره.
۷. خودآگاهی (self-awareness): خودآگاهی به معنی توانایی و ظرفیت فرد در شناخت خویشتن، و نیز شناسایی خواستهها، نیازها و احساسات خویش است. در این مهارت فرد همچنین میآموزد كه چه شرایط یا موقعیتهایی برای وی فشارآور هستند.
۸. مهارت همدلی كردن (empathy): این مهارت عبارت است از فراگیری نحوه درك احساسات دیگران. در این مهارت فرد میاموزد كه چگونه احساسات افراد دیگر را تحت شرایط مختلف درك كند، تفاوتهای فردی را بپذیرد و روابط بینفردی خود را با افراد مختلف بهبود بخشد.
۹. مهارت مقابله با هیجانها (coping with emotions): شناخت هیجانها و تأثیر آنها بر رفتار. همچنین فراگیری نحوه اداره هیجانهای شدید و مشكلآفرین نظیر خشم، مهارت مقابله با هیجانها نامیده میشود.
۱۰. مهارت مقابله با استرس (coping with stress): در این مهارت افراد فرا میگیرند كه چگونه با فشارها و تنشهای ناشی از زندگی امروزی و همچنین استرسهای دیگر كنار بیایند.
عناصر اصلی مهارتهای زندگی
سازمان صحی جهانی (۲۰۰۴) ده مهارت زندگی فوقالذكر را به سه طبقه یا گروه اصلی تقسیم میكند:
الف) مهارتهای مرتبط با تفكر نقاد یا تصمیمگیری: این مهارتها شامل همه آن چیزهایی است كه با تواناییهای جمعآوری اطلاعات، ارزیابی آنها و توانایی بررسی نتایج هر یك از این اطلاعات بر اعمال خود فرد و دیگران مرتبط میباشد. در این گروه از مهارتها فرد میآموزد كه چگونه تأثیر ارزشهای خودش و دیگران را بر راهحلهای انتخابی خویش تحلیل كند.
ب) مهارتهای بینفردی و ارتباطی: گروه دوم مهارتها، آنهایی هستند كه با ارتباط كلامی و غیركلامی، گوش دادن فعال، و توانایی ابراز احساسات و بازخورد دادن مرتبط هستند. در این طبقه مهارتهای مذاكره، امتناع و رد كردن درخواست دیگران، و مهارت رفتار جرأتمندانه نیز جای میگیرند. مهارتهایی كه به فرد كمك میكند تا تعارضات بینفردی را حل كند، نیز در دسته مهارتهای بینفردی است. همدلی، توانایی گوش دادن و درك نیازهای دیگران نیز بخشی از این دسته مهارتها هستند. كار گروهی، توانایی همكاری با دیگران و توانایی احترام گذاشتن به دیگران هم در این دسته جای میگیرند. به این ترتیب، این گروه از مهارتها به مقبولیت اجتماعی كمك كرده و پایههای رفتار و روابط اجتماعی سالم را بنا میگذارند.
پ) مهارتهای مقابلهای و مدیریت فردی: این مهارتها هسته كنترل درونی را غنی میسازند و به این ترتیب فرد میآموزد كه میتواند بر اطراف خویش اثر بگذارد و تغییری ایجاد كند. عزّتنفس، خودآگاهی، مهارتهای ارزشیابی خویشتن، و توانایی تعیین اهداف نیز بخشی از مجموعه مهارتهای مدیریت خویشتن هستند. خشم، سوگ، و اضطراب همگی باید مدیریت شده و فرد یاد بگیرد كه چگونه با شوک، فقدان یا ضربههای روانی مقابله نماید. مدیریت استرس، مدیریت زمان، روشهای تفكر مثبت و آرامسازی بخشی از این گروه مهارتهای زندگی هستند.
منبع: «راهنمای عملی برگزاری كارگاههای آموزش مهارتهای زندگی: كتاب راهنمای مدرس»، تألیف: لادن فتی و دیگران.
سلام خسته نباشید استفاده کردم بسیار مطالب مفیدی بود
دارم تحقیق میکنم
امیدوارم بتوانم از شما مساعدت بگیرم
باتشکر
شهناز