این نوشته نخستین بار در شمارۀ پاییزی مجلۀ «انگاره» به نشر رسید.
یکی از قویترین وسایل برای شکلدهی ذهنیت گروهی و تأثیرگذاشتن روی اذهان عامّه، روایت و نوع ارائۀ این روایت است. در اینجا، مُراد من از روایت، نقل قولِ یک فرد توسط فرد دیگر و به معنای سنّتی آن نیست، بل برداشت و تفسیر و شرح و بیان ایدهها و ماجراها در قالب منظم و دقیق برای رسیدن به یک هدف مشخص است. به هر اندازه که این روایت قویتر باشد، به همان اندازه تأثیرگذارتر است. به همین دلیل، نیاز است تا روی اهمّیتِ کارآیی این نوع روایت تأکید شود. به گونۀ مثال، روایت ما از صلح چیست؟ روایت ما از جنگ چیست؟ روایت ما از خشونت چیست؟ روایت ما از وحدت ملّی چیست؟ در چه قالبی هر یک از این مفاهیم را شرح و بیان میکنیم؟ چون نوع روایتِ ما از این مفاهیم بر روی نوع رفتاری که از خود نشان میدهیم تأثیر مینهد.
تصمیمهایی که ما در هنگام برقراری ارتباط، قطع ارتباط، یا ادامۀ ارتباط با دیگران میگیریم، تا حدّ زیادی متأثر از نوع برداشت و روایتیاند که از گروههای دیگر داریم. بگذارید مثالی بیاورم: ما گمان میکنیم که دیدگاه ما از واقعیت موجود، دیدگاه بیطرفانه و درست است. در نتیجه، آنهایی که با ما مخالفت میکنند یا اطلاعات درست ندارند، یا بیطرفانه داوری نمیکنند، یا اینکه از توانایی ذهنی خود درست کار نمیگیرند. ممکن است که برداشت ما تا حدودی درست باشد و طرفِ مقابل، اطّلاعات درست نداشته باشد؛ منصفانه رفتار نکند؛ یا از قدرت ذهنی خود درست استفاده نکند. لیکن نوع برداشت نیز در اینجا مهم است چون نوع رفتارِ پس از این برداشت را میتواند شکل دهد. انسانها معمولاً نقایص خود را کوچک میشمارند و در عوض، نقایص دیگران را بزرگ جلوه میدهند و این میتواند سبب مناقشه و درگیری شود.
مدّتی پیش، در دانشگاه پرینستون، پژوهشی در این زمینه انجام شد. از یک تعداد دانشجویان خواسته شد تا راجع به یک موضوع بحثبرانگیز، مقالهیی کوتاه بنویسند. بعد، برای این دانشجویان مقالاتی داده شد که ظاهراً توسط چند دانشجوی دیگر نوشته شده بودند. پژوهشگران مشخص کردند که میزان اینکه این دانشجویان، مقالات دیگران را غیرمنطقی و یکجانبه بخوانند بستهگی به این دارد که تا چه اندازه با آن دیدگاههای مطرحشده در آن نوشتهها مخالف یا موافقاند. به عبارت دیگر، به هر اندازۀ که شدّت مخالفت بیشتر بود، به همان اندازه در برابرِ دیدگاههای طرف مقابل موضعگیری میشد و این دیدگاهها نهتنها اشتباه، بل غیرعقلانی و غیرمنطقی شمرده میشدند.
این نشان میدهد که اگر دیدگاه یک فرد یا گروه در نقطۀ مقابل طرز تفکر فرد قرار داشته باشد، غیرعقلانی و اشتباه به حساب میآید و به هر اندازهیی که اشتباه به حساب آید، به همان اندازه انگیزه برای مصالحه و تفاهم کاهش یافته و فرد در شان خود نمیبیند تا با طرف مقابل، از درِ گفتوگو درآید. صِرف مخالفت با طرفِ مقابل سبب میشود تا تبعیضی به وجود بیاید که ذهن شخص را برای داوریهای نه چندان دقیق دیگر آمادۀ پذیرش سازد. به جای آن، این دیدگاه که طرف مقابل عقلانی نمیاندیشد، سبب میشود تا فرد، آمادۀ استفاده از خشونت شود، چون به گمان او طرف مقابل از پنجرۀ منطق و عقلانیت نمینگرد و تنها زبان مؤثر در گفتوگو با او، زبان خشونت و جنگ است.
حالا این حادثه برای طرف مقابل نیز میتواند اتفاق بیفتد. او نیز دیدگاهها و برداشتهای این طرف را غیرعقلانی و غیرمنصفانه دانسته و اشتیاق او برای گفتوگو و مذاکره کاهش مییابد. در بهترین حالت، حتّا اگر انگیزهیی برای گفتوگو وجود داشته باشد، با طرز برخورد گروه یا فرد اوّلی، مجبور میشود در مقام دفاع قرار گرفته و در نتیجه، برای حفظ و بقای خود از در جنگ در آید.
و این روند میتواند بارها و بارها تکرار شود، چیزی که پژوهشگران به آن «چرخۀ کشمکش» میگویند.
ما نمونههای این برخوردها را در هر گوشهیی میتوانیم ببینیم: در نهادِ خانواده، در بین دو گروه، و در بین دو یا چندین کشور. در خانه، نوع برداشتی که شوهر از رفتار زن یا زن از رفتار شوهر دارد و در نتیجۀ روایتی که از آن درست میکند میتواند سبب درگیری شود و این بسیار بستهگی به این دارد که روایت شوهر از رفتار زن یا زن از شوهر چهگونه شکل گرفته و در کدام مسیر قرار گرفته است. طبیعی است که اگر این رفتار غیرمنصفانه به حساب آید، سبب واکنش میگردد، و اگر طرف مقابل این واکنش را غیرواقعبینانه دید، حالت دفاعی به خود گرفته و سبب عکسالعمل دفاعی او میشود و این روند میتواند همینگونه ادامه یابد.
مثالِ دیگر آن، بسیاری از جنگها اند. به گونۀ نمونه، جنگ اخیر امریکا علیه عراق. امریکا با ارائه کردن روایتی که گویا عراق سلاح کشتار جمعی دارد بسیاری از کشورها را قانع ساخت تا از طرح حملۀ او به عراق پشتیبانی کنند. عراق در اینجا چارهیی جز دفاع نداشت. چون رویکرد امریکا برساخته از روایتی بود که هیچ نوع مذاکرهیی را برنمیتابید. امریکا پیشاپیش مشخص کرده بود که عراق، خطرناک، دهشتافگن، خشن، مذاکرهناپذیر، تبعیضگرا و جنگطلب است. اینکه این روایت چهقدر مطابق با واقعیت موجود و چهقدر حاوی حقیقت بود، بحث دیگری است؛ لیکن حداقل این روایت برای امریکا کاملاً راستین و باورپذیر بود.
مثال دیگر، روایات رایج میان اسراییل و فلسطین است. بنابر روایت غالب، این جنگجویان فلسطینیاند که با راکتپراگنی سبب واکنشِ دولت اسراییل میشوند. امّا اگر به آمار با دقّت بیشتر بنگریم، متوجّه میشویم که در بسیاری از آتشبسها، فلسطین قادر بوده تا راکتپرانی را تا حد زیادی متوقف کند و تنها زمانی دست به واکنش زده که دولت اسراییل یک یا چند جنگجویشان را کشته است. در اینجا، به نظر میرسد که دولت اسراییل از یکسو، فلسطینیها را در حدی نمیبیند که با آنها مذاکره کنند، و از سوی دیگر با متوسّلشدن به خشونت، هنوز هم منتظر است تا طرف مقابل تبعیض و روایت خود از واقعیت موجود را طور دیگری تعریف کند.
در افغانستان، وضعیت از این نیز پیچیدهتر است. چون دولت هنوز قادر به طرح یک روایت مشخص از صلح و ارائۀ یک تصویر شفافتر از مخالفان مسلح نبوده است. واکنشهای دولت، گاهی بیانگر پشتیبانی آن از سرکوب مخالفان و گاهی همدلی با آنها بوده است.
به هر رو، به نظر میرسد که بسیاری از مخالفتها، چه در سطح فردی و چه گروهی، برخاسته از روایتها و فهم حاصل از وضعیت موجود است. باید تأکید شود که هر روایتی لزوماً درست نیست، یا صد در صد درست نیست، و ممکن است برداشتها و روایتهای دیگر نیز در حد کم یا زیاد مطابق با واقعیت موجود باشند. در نظر گرفتن این موضوع سبب میشود تا روان شخص، انعطافپذیری بیشتری حاصل کند و در نتیجه، شدّت مخالفت کم یا زیاد کاهش یابد، و چندین گزینۀ احتمالی دیگر برای رسیدن به توافق فراهم گردند. در غیر این صورت، تأکید بر موضع خود، عدم پذیرفتن اینکه آنچه یک فرد یا گروه میداند تمام و کمال درست نیست، و محروم کردن دیگری از امتیاز گفتوگو و مذاکره، وضعیت غیرقابل انعطافی را به وجود آورده و این چرخۀ کشمکش را ادامه میدهد.
عکس برگرفته از سایت http://www.fanpop.com
یادداشت: نشر مطالب روان آنلاین فقط با ذکر منبع یا اجازۀ رسمی از مدیریت وبسایت مجاز است!
کمکم به این نتیجه میرسم که آقای درمان، روانشناسی سیاسی را جدّی گرفتهاست و این خیلی خوب است، چون در افغانستان روی «روانشناسی سیاسی» کمتر کار شده است.
****
سوگند؛ راهی برای کاهش فساد در نهادهای آموزشی
در وبلاگ من بروز شد. بخوانید و نظر بدهید. تشکر
Machine translation failed. retry