پدوفیلیا، اختلالی که باید جدی گرفته شود

نوشته: اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مشاوره

پدوفیلیا یک اختلال روانی است. در افغانستان اما با پدیده‌ی روبرو هستیم که بنام “بچه‌بازی” مشهور است. احتمالاً در بین بعضی افرادی که دست به این کار می‌زنند، این اختلال دیده می‌شود، ولی در مجموع این پدیده ابعاد وسیع‌تری داشته و بیشتر شبیه به سوءاستفاده چندجانبه از کودکان است.  این نوشته به تحلیل روانشناسیک اختلال “پدوفیلیا” و باورهای رایج غلط در باره این اختلال و پدیده “بچه‌بازی” می‌پردازد.

کودک آزاری یک پدیده جهانی است. این پدیده را می توان به مقادیر و شدت متفاوت در هر کشوری و در میان هر جمعیتی مشاهده کرد، از امریکا گرفته تا انگلستان، و از روسیه گرفته تا چین و افغانستان.

لیکن، آنچه افغانستان را از بسیاری کشورهای دیگر متمایز می سازد، عمق و شدت پدیده خشونت و خشونت ورزی است، بخصوص که خشونت ورزی در چند دهه اخیر در حل منازعات و جنجال های شخصی، فامیلی و قومی به عنوان یک روش تقریباً قابل قبول مورد استفاده بوده است و درین میان اطفال معمولاً از جمله قربانیان اصلی این رفتارهای خشونت ورزانه بوده اند.

گمان اغلب بر این است که جنگهای سی و چند ساله با وارد کردن صدمات مالی و جانی به مقیاس گسترده در رشد خشونت ورزی تاثیر شگرفی داشته اند. درین مقاله به اهمیت این موضوع بیشتر اشاره خواهد شد.

از سوی دیگر، یکی از موضوعاتی که در افغانستان معاصر و به ویژه در چند سال اخیر سبب نگرانی، انزجار، تنفر و تا حدی توجه به وضعیت اطفال در افغانستان گردیده سوءاستفاده جنسی اطفال به اشکال مختلف و بخصوص در قالب پدیده ی بنام “بچه بازی” و داشتن “بچه بی ریش” بوده است. پخش چند فلم مستند و انتشار چند گزارش در باره این موضوع توجه تعداد زیادی از مردم در داخل و خارج افغانستان را به خود جلب کرده است.

وقتی برای نوشتن این مقاله، بعضی از این تولیدات تصویری و نوشتاری را مرور میکردم، ویژگی مشابه بسیاری از این تولیدات را فقدان تحلیل علمی و کارشناسانه یافتم. با آنکه شهامت پرداختن به این موضوع و تهیه گزارش کار قابل ستایش و تحسین برانگیز است، بسیاری از این گزارشها با یک رویکرد “دراماتیک” با قضیه برخورد کرده اند و لحن عاطفی و احساساتی در آنها هویداست. این رویکرد اگر چه در حوزه ژورنالیزم برای جلب توجه مخاطب کارآیی دارد، ولی بار اکادمیک آنچنانی ندارند. در زمینه های علمی نیاز به کار و تحلیل با عمق و وسعت بیشتر است.

احتمالاً یکی از دلایلی که مخاطبین افغان با این رویکرد با احتیاط و حتی نادیده گرفتن و کوچک جلوه دادن مساله برخورد کردند، ارتباط این پدیده با بافت فرهنگی-اجتماعی و احتمالاً شرم و خدشه دار شدن حیثیت و آبروی اجتماعی در سطح کشوری است. بعضی از گزارشهای منتشر شده نیز به این موضوع تا حدی دامن زده اند و خوانندگان غیرافغان به نحوی به این نتیجه رسیده اند که سوءاستفاده جنسی در افغانستان یک امر کاملاً اجتماعی-فرهنگی و پذیرفته شده است.

حتا اگر ابعاد این موضوع خیلی بزرگ نباشد (که نگارنده به این باور نیست)، نیاز به توجه به کرامت انسانی و حقوق طفل و اثرات منفی ای که این مشکل بر جسم و روان اطفال باقی میگذارد، ضرورت نوشتن و تدقیق درین باره را آشکار می سازد.

درین مقاله، تلاش بر این است که به این موضوع حتی الامکان بشکل علمی و از پنجره روانشناسی پرداخته شود. برای اینکار، تعاریف اصطلاحات مورد بحث و زیربخش های آنها ذکر گردیده و به تحلیل پدیده مورد نظر و عوامل بروز آن تمرکز می شود. قبل از آن باید متذکر شوم که در حوزه کودک آزاری بصورت عموم و در بخش سوءاستفاده جنسی اطفال تحقیق خاصی در افغانستان صورت نگرفته و منابع بشدت محدود اند.

کودک آزاری
بنابر تعریف سازمان صحی جهان، سوءاستفاده اطفال یا کودک آزاری(child abuse)  عبارت است از تمام انواع آزار جسمی و عاطفی، سوءاستفاده جنسی، بی توجهی و بدرفتاری که سبب وارد آمدن صدمه واقعی یا بالقوه به صحت، رشد، و کرامت طفل می گردد. پنج نوع کودک آزاری درین تعریف می گنجند: سوءاستفاده جسمی (فزیکی)، سوءاستفاده جنسی، بی توجهی و غفلت، سوءاستفاده عاطفی، و بهره برداری و استثمار (۱).

بصورت عموم کودک آزاری عموماً شامل رفتارهایی است که توسط افراد دیگرخصوصاً کلانسالان نسبت به اطفال انجام می گیرد و به نوعی به سلامت جسمی و روانی آنها صدمه وارد می کند.

براساس آمار یونیسف (۲۰۰۸)، ۳۰ فیصد اطفال ۵-۱۴ ساله در افغانستان به کارهای شاقه مصروف بوده و ۴۳ فیصد شان قربانی ازدواج قبل از وقت هستند. این در حالیست که آمار دقیق از مناطق روستایی و غیرشهری در دسترس نیست (۲).

سوءاستفاده جنسی

یکی از بخش های عمده کودک آزاری، سوءاستفاده جنسی از اطفال است. آزار رساندن و سوءاستفاده جنسی بصورت کل زمانی اتفاق می افتد که یک شخص بدون اطلاع و یا رضایت شخص دیگر از او لذت جنسی ببرد، طوری که باعث تحقیر شخص شده و یا باعث صدمه روحی و یا جسمی گردد.

همچنان بنابر تعریف سازمان صحی جهان، هر انسان کمتر از ١٨ سال طفل محسوب می شود و از دیدگاه حقوقی طفل یا صغیر به کسی گفته می شود که از نظر سن به رشد جسمی و روانی لازم برای زندگی اجتماعی نرسیده باشد.

در سال ۲۰۰۸ و براساس گزارش یونیسف، ۱,۴۵۹ واقعه سواستفاده جنسی از اطفال گزارش داده شده که براساس گفته مسوولین این فقط بخش کوچکی از این مشکل بزرگ را نشان میدهد (۳).

سوءاستفاده جنسی محدود به یک نوع رفتار نبوده و دارای شدت و درجات مختلف است. برای ساده ساختن موضوع، می شود آزار و صدمات جنسی را به سه دسته تقسیم بندی کرد:

۱ -آزارهای جسمی: چنانچه فردی شخص دیگر را مجبور به برقراری ارتباط جنسی کند در حالیکه شخص مایل به برقراری این ارتباط نباشد (تجاوز جنسی). دستمالی کردن فرد دیگر در صورت عدم آگاهی و یا رضایت فرد  نیز آزار جنسی شمرده می شود.

۲-  آزارهای روانی: یعنی کلماتی به کار برده شود که باعث احساس تحقیر شخص دیگر شود. مثلاً متلک گویی، تعقیب کردن شخص، مزاحمت تلفونی، هتک حرمت به تنهایی یا در مقابل افراد دیگر، که هر کدام اینها باعث وارد شدن فشار روانی بر شخص می گردد.
۳ -سوء استفاده از موقعیت و اعتماد طرف مقابل در اعمال زور برای برقراری رابطه جنسی. مثلاً فرد کلانسالی که از بی دفاع بودن طفل استفاده کرده و یا بدلیل نسبتی که با وی دارد او را به برقراری ارتباط جنسی تشویق و یا وادار میکند.

پدوفیلیا

اختلالات جنسی بخشی از اختلالات روانی محسوب می شوند و یکی از این اختلالات مشهور پدوفیلیا است. پدوفیلیا برگرفته از دو کلمه یونانی ست؛ “فیلیا” به معنای “دوست داشتن” و “پدکتوس” به معنای “اطفال”.

بعضی از مطالعات پدوفیلیا را علاقمندی جنسی مداوم و منحصر به اطفال نابالغ و عدم علاقمندی به کلانسالان میدانند (۴). بعضی ها با این تعریف موافق نبوده، چون ادعا می کنند که هر نوع تماس جنسی بین یک فرد بالغ و یک طفل پدوفیلیا محسوب میگردد (۵).

کتاب تشخیصی و آماری اختلالات روانی (۶)، که یکی از معتبرترین کتابهای مرجع در دسته بندی اختلالات روانی است، چند ویژگی کلی برای پدوفیلیا را بر می شمارد، از آنجمله:

–  تمایلات مکرر و شدید جنسی یا رفتار جنسی با اطفال نابالغ یا اطفالی که بطور عموم ۱۳ ساله یا کمتر از آن باشند. این وضعیت حداقل برای شش ماه دوام داشته باشد.

– شخص بر اساس این تمایلات جنسی دست به رفتار جنسی زده باشد و یا این تمایل بشدت سبب نگرانی و تشویش وی گردد.  

– شخص حداقل ۱۶ ساله بوده و حداقل ۵ سال از طفلی که مورد سواستفاده قرار گرفته کلانتر باشد.

زیربخش های این اختلال عبارت اند از:

تمایل جنسی به پسرها

تمایل جنسی به دخترها

تمایل جنسی به هر دو

–  محدود به اعضای خانواده

–  منحصر به اطفال (درین گونه شخص تنها به کودکان علاقمند است)

– غیرمنحصر به اطفال (درین گونه شخص هم به اطفال و هم به کلانسالان علاقمند است)

مساله عمده ی که پدوفیلیا را از بعضی ناهنجاری های جنسی دیگر (مثلاً چشم چرانی) متمایز ساخته و نیازمند توجه مخصوص بوده این است که در پدوفیلیا، اختلال به شخص محدود نبوده بلکه سبب صدمه ی مستقیم جسمی و روانی بر افراد دیگر، بالاخص اطفال، می گردد. این یکی از ابعاد بسیار مهم این اختلال است.

بهمین دلیل، با آنکه بعضی از محققین پدوفیلیا را از سوءاستفاده جنسی اطفال متمایز می دانند، ولی بسیاری از صاحبنظران دیگر معتقد اند بعلت اینکه پدوفیلیا صدمات روانی و جسمی بر اطفال وارد می سازد، واضحاً یک نوع سواستفاده از اطفال شمرده می شود (۷).

پدوفیلیا با مشخصات فوق بعنوان یک اختلال روانی مطرح است و تحلیل رفتار بعضی از افراد در افغانستان و نظر به این مشخصات نشان میدهد که آنها از این اختلال رنج میبرند.

سبب شناسی (اتیالوجی) پدوفیلیا

با آنکه در قسمت تاثیرات منفی پدوفیلیا تا حدی تحقیقات انجام شده، ولی در بخش سبب شناسی آن هنوز نیاز به تحقیق بیشتر است. بعضی از این مطالعات ارتباط میان علل بیالوجیک مثلاً کارکرد غیرنورمال مغز و پدوفیلیا را نشان داده، ولی هنوز زمان لازم است تا درین بخش مطالعات بیشتری صورت گیرد.

بعضی از محققین معتقد اند که رابطه ضعیف والدین با اطفال احتمال سواستفاده جنسی اطفال را بیشتر میکند.

البته در قالب بافت اجتماعی افغانستان (۸)، این عوامل را می توان دخیل دانست:

۱-   تناسب یا تجانس عاطفی

چرا بچه بازها (pedophiles)  از نظر عاطفی توسط اطفال ارضا می گردند؟ این یکی از پرسشهای اساسی است که بسیاری کنجکاو اند تا جوابی برای آن بیابند. نظریه های مختلفی درین زمینه مطرح اند. براساس یکی از این نظریه ها، این اشخاص نیازهای کودکانه ارضا نشده دارند که فقط می توانند توسط برقراری ارتباط با اطفال به این نیازها پاسخ گویند. تربیت موثر در دوران طفولیت توسط والدین و اعضای کلانتر فامیل زمینه ساز برقراری ارتباط مفید و سازنده بین طفل و فامیل و بتدریج اجتماع بوده و طفل را آماده برقرار ساختن ارتباط های بیشتر و در دایره وسیع تر می کند. اگر این بعد عاطفی بنا به هر دلیلی در دوران طفولیت نادیده گرفته شود، امکان این میرود که فرد در کلانسالی دنبال ارضای این نیاز بوده و در جستجوی افرادی باشد که این نیاز را درک کنند، یا حداقل او احساس کند که این نیاز توسط اشخاص مربوط به یک دوره سنی مشخص درک می شود.

براساس یک نظریه دیگر، این افراد خود در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی، تحقیر، شرم، و احساس گناه قرار گرفته و احساس ناتوانی کرده اند و این حالت سبب می گردد تا در کلانسالی در تلاش برای فایق آمدن بر این احساسات منفی و ناخوشایند از نقش “قربانی” بیرون شده، اطفال دیگر را قربانی ساخته، و احساس قدرتمندی و راحتی کنند.

با آنکه هیچ تحقیق تجربی درین زمینه تا به حال در افغانستان انجام نشده، ولی بر اساس این نظریه های روانشناسیک، فرض بر این است که عاملین بچه بازی خود در کودکی مورد سواستفاده جنسی قرار گرفته اند ولی در کلانسالی این نقش را برعکس کرده تا با استرس وارد شده و احساس ناتوانی و کمبود اعتماد به نفس مقابله کنند.

فرض دیگری که در قالب این نظریه مطرح می شود این است که هرج و مرج اجتماعی حاصل از جنگ سی و چند ساله در افغانستان سبب گردیده تا تعداد زیادی از کودکان مورد سواستفاده جنسی قرار بگیرند. اگر در آینده نزدیک تحقیق درین حوزه صورت بگیرد، شاید بتواند رابطه میان سن عاملین بچه بازی و جنگ داخلی بعنوان یک عامل را مشخص کند.

۲-   برانگیختگی جنسی

برانگیختگی جنسی یا تحریک جنسی حالتی است که در آن شخص آماده برای آمیزش جنسی یا مشتاق رابطه جنسی است. پرسش اینجاست که چرا پدوفایل ها توسط اطفال به برانگیختگی جنسی دست می یابند؟  بسیاری از تحقیقات این را در بخش تجانس عاطفی مورد مطالعه قرار میدهند و عواملی که در عدم برقراری ارتباط سالم با هم جنس و جنس مخالف را در کلانسالی مهیا میسازد را درین مشکل دخیل میدانند.

۳-   بازداری

چرا بچه بازها (پدوفایل) نمی توانند یک رابطه عادی با آدم بالغ از جنس مخالف داشته باشند؟ چندین دلیل درین زمینه مطرح بحث اند. بعضی از مردان که در اولین ارتباط جنسی با یک خانم بالغ خود را ناتوان می یابند، تمایلات جنسی را همراه با دردسر و ناامیدی می پندارند. این بازداری به دو شکل تظاهر می کند: رشدی و موقعیتی.

در بازداری رشدی شخص فرصت داشتن ارتباط با یک شخص بالغ از جنس مخالف را نداشته است. ولی بازداری موقعیتی به وضعیت های چون از دست دادن یک رابطه یا بحران زودگذر اشاره میکند.

در بافت اجتماعی افغانستان، بازداری رشدی بیشتر به مشاهده میرسد، چون عدم دسترسی به شریک جنسی از میان زنان بالغ احتمالاً یکی از دلایل عمده است، بخصوص زمانی که مردان بالغ نیاز به برقراری ارتباط جنسی با جنس مخالف دارند ولی جامعه نظر به مشکلاتی که فراراه شان قرار میدهد این اجازه را به آنان نمیدهد. این در حالیست که گمان میرود دسترسی به اطفال همجنس، به ویژه کودکان خیابانی و اطفال یتیم، یک آلترناتیو برای تجربه جنسی مردان بالغ باشد.

۴-   عدم ممنوعیت

سوالی که مطرح می شود این است که چرا مکانیزم های بازدارنده اجتماعی، اخلاقی و دینی قادر به کنترل تمایلات یا رفتارهای بچه بازی نیستند؟

چون اطلاعات احصاییوی راجع به افراد دخیل در سواستفاده جنسی از اطفال (پدوفایل ها یا بچه بازها) در افغانستان در دست نیست، نمی توان در ناتوانی این مکانیزم ها در جامعه افغان به نتیجه قاطعی رسید. ولی فرض بر این است که سه دهه جنگ تاثیرات مخربی از آنجمله در حوزه اخلاقی بجا گذاشته است. البته میزان این تاثیر از یک اجتماع تا اجتماع دیگر متفاوت است. مثلاً احتمال میرود این تاثیر در خرده فرهنگ هایی چون اجتماعات جنگسالاران بیشتر باشد. ولی ضرور است تا ارتباط میان بهم ریختگی و بحران ناشی از جنگ و افزایش موارد سوءاستفاده جنسی را توسط تحقیقات منظم و دقیق مشخص ساخت.

چند باور غلط در باره‌ی بچه بازی در افغانستان

یکم: بچه بازی در افغانستان وجود ندارد

این یک انکار بزرگ است. بچه بازی در افغانستان از گذشته وجود داشته و شواهد تاریخی زیادی دارد. حتی تورق چند کتاب در حوزه ادبیات نشان میدهد که این رفتار جنسی در گذشته وجود داشته است. احتمال داده می شود که یکی از دلایل عمده انکار و رد کردن این رفتار (و اختلال) جنسی در افغانستان مساله شرم و بی آبرویی آن در مقیاس وسیع باشد. از یک سو، دین مروج در افغانستان (اسلام) با تحکم و سختگیری با این پدیده برخورد کرده که در تعارض با این رفتار قرار می گیرد. از سوی دیگر، جنبه اخلاقی، حقوقی، و بین المللی این پدیده نیز فشار بیشتری وارد کرده و سبب می گردد تا عده ای آنرا بکلی انکار کنند. البته گزارشهای که در چند سال اخیر منتشر شده بیانگر این اند که مسوولین موجودیت این پدیده را تایید کرده اند.

دوم: بچه بازی محدود به یک منطقه خاص از افغانستان است

بسیاری به این باور اند که این رفتار جنسی محدود به یک حوزه جغرافیایی خاص افغانستان است، که این البته درست نیست. سوءاستفاده جنسی از اطفال نه تنها در جنوب افغانستان بلکه در شمال، شرق، و غرب هم مشاهده و هم مواردی از آنها گزارش داده شده است (۹). بنابرین، به عوض اینکه یک گروه یا اجتماع خاص متهم به این رفتار جنسی غیرنورمال شوند، لازم است تا در ابتدا برای روشنتر شدن موضوع یک رویکرد کارشناسانه برای تعیین و شناسایی این رفتار در نقاط مختلف کشور صورت پذیرد.

سوم: بچه بازی اگر هم وجود داشته باشد، سوءاستفاده از اطفال نیست

این احتمالاً از همان باورهای رایج و غلط است که به نحوی بر ادامه این رفتار جنسی مهر تایید میزند و اثرات منفی و درازمدت آنرا کوچک جلوه داده و یا انکار می کند. همانطور که اشاره رفت، با آنکه این رفتار باعث وارد آوردن صدمات روانی عمیق و تغییر شخصیت اطفال میگردد، عده ای با سوءاستفاده از ناتوانی اطفال (بی سرپناهی، فقدان والدین، فقر، ناآگاهی) آنها را وارد این ماجرا می کنند و استدلال شان این است که این نوعی لذت ورزی برای خود و کمک اقتصادی برای اطفال است (۱۰)

چهارم: بچه بازی مربوط به یک نژاد مخصوص است

این باور غلط همخوانی دارد با باور غلط اول در باره محدود بودن این رفتار جنسی به یک حوزه جغرافیایی خاص. حقیقت این است که پدوفیلیا مربوط به یک نژاد یا قوم خاص نبوده و همانطور که در جنوب افغانستان در میان پشتونها دیده شده، در میان تاجیک ها و ازبک ها در شمال افغانستان و بهمین ترتیب در مناطق دیگر نیز به مشاهده رسیده. لیکن نیاز است تا یک تحقیق گسترده برای مشخص کردن مقیاس و درصد این رفتار در میان فرهنگها، نژادها، و خرده فرهنگها صورت پذیرد.

پنجم: بچه بازی در مدارس دینی معمول است

تعدادی باورمند به این اند که پدوفیلیا محدود به مدارس دینی در بعضی مناطق افغانستان است. با آنکه مقاله ی در باره ارتباط حملات انتحاری و تجربه سوءاستفاده جنسی در همین وبسایت به نشر رسید (۱۱)، ولی این بدین معنا نیست که این اختلال تنها در میان افراد کلانسال این مدارس به مشاهده می رسد. فلم های مستند و گزارشهایی که تا به حال به نشر رسیده نشان میدهد که این اختلال در میان طبقات مختلف، و از آنجمله تفنگداران محلی (معمولاً برای ابراز قدرت و کنترل اضطراب و بی کفایتی درونی) به مشاهده می رسد.

ششم: بچه بازی مخصوص مردهاست

با آنکه بصورت تقریباً تام این رفتار جنسی در میان مردها (بر علیه اطفال همجنس و گاه جنس مخالف) دیده شده، ولی فقدان گزارشدهی یا اطلاعات دلیل بر این نیست که بچه بازی در میان زنها رواج ندارد. بهمین دلیل، با آنکه لازم است نظر به گستردگی نقش مردان تمرکز بیشتری روی آنها صورت گیرد، ولی مطالعه روی این اختلال جنسی نباید محدود به یک جنس خاص باشد (۱۲).

هفتم: همجنس بازی در افغانستان وجود ندارد

اگر باورهای دینی یک جامعه تحمل همجنس بازی را ندارد، این دلیل نمی شود که در آن جامعه همجنس بازی وجود ندارد. بسیاری از پدوفایل ها ادعا می کنند که آنها لزوماً با اطفالی که مورد سواستفاده قرار میدهند مانند همجنس بازان در غرب “عشق نمی ورزند.” پرواضح است که همجنس بازی با پدوفیلیا تفاوت زیادی دارد، ولی در مواردی دیده شده که این رفتار جنسی بعد از بالغ شدن طفل نیز بین فردی که تا بحال نقش “بچه باز” و فردی که قبلاً نقش “بچه بی ریش” را بازی میکرد ادامه یافته که همچو رفتاری فقط در قالب همجنس بازی میتواند تعریف و تبیین گردد. بهمین دلیل، انکار ارتباط جنسی دو فرد بالغ هم جنس و یا پرهیز از استفاده اصطلاح “همجنس باز” دلیل بر نبود همجنس بازان و همجنس بازی در افغانستان شده نمی تواند.

هشتم: تمام بچه‌بازها مریض اند

این یک بحث جنجالی است. آنچه در مواردی در افغانستان دیده میشود این است که تعدادی از قدرتمندان محلی بخاطر نشان دادن قدرت خود به رقیب های منطقه، یک یا چند طفل و نوجوان را نزد خود نگه‌ می‌دارند. تعداد و زیبایی این کودکان شاخصه ایست از قدرت و اهلیت آن فرد تفنگدار قدرتمند در منطقه‌اش. این افراد معمولاً متأهل اند و یک یا چند همسر دارند. پس یک دلیل این است که اینها اختلال روانی نداشته و از کودکان استفاده ابزاری می کنند و یا اینکه به هر دو جنس زن و مرد علاقه داشته و با آنها ارتباط جنسی برقرار می کنند، حتا اگر این ارتباط یک‌طرفه باشد.

نتیجه

پدوفیلیا یک اختلال روانی است و بچه بازی یا نگهداری “بچه بی‌ریش” در مواردی تحت این اختلال می گنجد، ولی در کل بچه بازی به آن شکلی که در افغانستان دیده می‌شود یک مشکل پیچیده با ابعاد مختلف روانی، جنسی، حقوقی، و اجتماعی و مشکلات رو به رشد فرهنگی-اجتماعی-حقوقی است. در بافت اجتماعی افغانستان احتمالاً بسیاری از افرادی که از این اختلال پدوفیلیا یا پدیده بچه‌بازی رنج می برند خود در طفولیت و نوجوانی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته اند.

محدود بودن یا فقدان رابطه با جنس مخالف و دسترسی به اطفال در تقویت این رفتار جنسی غیرنورمال نقش داشته است.

جنگ و کشمکش‌های داخلی چندین ساله نقش بازدارنده‌ی اخلاق، دین، و اصول اجتماعی را در محدود ساختن بچه بازی کم‌رنگ ساخته و آنهایی که از این اختلال رنج می‌برند به‌تدریج جرات این را یافته اند که بصورت سیستماتیک دست به سوءاستفاده جنسی اطفال زده و حتی بدینطریق ابراز قدرت و هویت کنند (۱۳؛ ۱۴).

منابع:

۱-    http://www.who.int/topics/child_abuse/en/

۲-    http://www.unicef.org/infobycountry/afghanistan_statistics.html#71

۳-     همان

۴-    http://www.time.com/time/magazine/article/0,9171,232584-1,00.html

۵-    Finkelhor, D., & Araji, S. (1986). Explanations of Pedophilia: A Four Factor Model. Journal of Sex Research, 22 (2), 145.

۶-    Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, Text Revision, 2000

۷-     Explanation of Pedophilia in Afghanistan, A study in progress. Retrieved from: http://www.buddhasemptyplace.com/2010/12/04/explanation-of-pedophilia-in-afghanistan/

۸-   Finkelhor, D., & Araji, S. (1986). Explanations of Pedophilia: A Four Factor Model. Journal of Sex Research, 22 (2), 145.

۹-    http://www.reuters.com/article/2007/11/19/us-afghan-dancingboys-idUSISL1848920071119

۱۰-           http://www.pbs.org/wgbh/pages/frontline/dancingboys/view/

۱۱-           http://www.rawanonline.com/2010/10/31/child-abuse-htm/

۱۲-           http://www.buddhasemptyplace.com/2010/12/04/explanation-of-pedophilia-in-afghanistan/

۱۳-           http://www.limitstogrowth.org/articles/2010/09/01/pedophilia-is-not-condemned-in-afghanistan/

۱۴-           http://www.buddhasemptyplace.com/2010/12/04/explanation-of-pedophilia-in-afghanistan/

عکسها برگرفته از: www.advocate.com و www.promptus.blogspot.com

درباره‌ی اسماعیل درمان

اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مدیر وبسایت روان آنلاین است. شما می‌توانید از طریق صفحۀ «تماس با ما» یا صفحۀ فسبوک روان آنلاین به او و گروه کاری روان آنلاین پیام بفرستید. خوانندگانی که نمی‌خواهند نام شان ذکر شود این را در پیام خود مشخص کنند. گروه روان آنلاین به حفظ هویت خوانندگان احترام می‌گذارد.

۶۶ نظر

  1. سلام داکتر صاحب درمان، مقاله نوشته شده در مورد علل، انواع و باور های نا درستی که در مورد پدوفیلیارا جالب یافتم. امید که شروعی باشد برای تحقیقات علمی و جامع بیشتر درین مورد. فکر میکنم یک موضوع از طرف خواننده گان نیاز به کمی دقت دارد، و آن اینکه پدوفیلیا با بچه بی ریش یا بچه بازی که در افغانستان معمول است خلط نشود. پدوفیلیا همانطور که نوشته شده یک کلمه عام است، و بچه بازی (بچه بی ریش داشتن) یک نوع خاص آن. منتظر مطالب بیشتر از این دست هستم. سعید

    • داکتر صاحب سعید جان! تشکر از پیام شما. درست است. همانطور که در مقاله نیز اشاره شده بچه بازی و داشتن “بچه بی ریش” یک نوع از این اختلال روانی (پدوفیلیا) می باشد. من هم آرزومندم درین حوزه تحقیقات نظام مند، گسترده و موثری انجام شود.
      اسماعیل.

  2. این باور که در افغانستان بچه بازی وجود ندارد مثل ادعای احمدی نژاد است که می گفت در ایران همجنس باز وجود ندارد. متاسفانه برخی مردم کشور ما بجای اینکه مشکلات موجوده را قبول و تدبیری برآن بیاندیشند، وجود چنین مسایل “شرم آور” را رد کرده و کسانی که در این مورد صحبت می کنند را نکوهش میکنند.

    • نعیم جان! حرف تان کاملاً بجاست. شرم یا انکار نه تنها مشکل را حل نمی کند، بلکه سبب پیچیده تر شدن مشکل می شود. معمولاً برای سنجیدن راه حل و ارایه کمک در ابتدا نیاز است تا وجود مشکل پذیرفته شود، آگاهی دهی شود، با تابوها مقابله شود، و پنهانکاری محدود گردد تا بتوان درین حوزه ها به کاوش و جستجوگری بیشتر پرداخت. سپاس برای شریک ساختن نظر تان،

  3. The picture above is from the famous documentary “The dancing boys of Afghanistan”. I have seen this and it is shocking.

  4. Machine translation failed. retry

  5. سلام به شما و تشکر به خاطر مطلب خوبتان. واقیا که جای این رقم نوشته ها و تحلیل ها در جامعه بسته افغانستان خالی است. حتی در میان تحصیلکرده ها نیز وجود ندارد. مطلب شما بسیار جامع و جالب و دقیق بود. تنها نکته ای که به نظرم آمد این است که هر چند شما بین همجنس بازی با بچه بازی فرق مانده اید اما کاش در این مورد بیشتر توضیح می دادید. شاید کلمه ” همجنس گرا” مناسب تر باشد نسبت به همجنس باز. همانطور که شما خود مطالعات دقیق دارید در حوزه روانشناسی می دانید که همجنس گرایی گرایشی است که توسط متخصصان روانشناسی و بالینی قبول شده و بصورت ناهنجاری اجتماعی تلقی نمی شود.

    بگذارید بی پرده بگویم من خود نیز یک همجنس گرا هستم و در عین حال به دینم و وطنم و مردمم بسیار بسیار علاقمندم. هر چند مجبور شدم به خاطر این گرایش شرایط سختی را تحمل کنم و بخاطر وضعیت جامعه سعی در پنهان کردن این حس داشته باشم. سالهای سال با این حس درگیر بودم و گمان می بردم با دین و ایمان و اخلاق در تضاد است اما هیچ راه چاره ای نیافتم و اکنون در سی و چهار سالگی به این باور رسیدم که من همین هستم که هستم و خدا نیز مرا اینگونه آفریده است.

    لطف کنید و در همین مقاله تفاوت بین همجنس گرایی و بچه بازی را بیشتر توضیح بدهید.

    و واقعا مفید خواهد بود اگر مقاله ای جداگانه در مورد همجنس گرایی نوشته کنید. اگر سوالی داشتید لطفا به من ایمیل کنید.

    • سلام جناب منصور و تشکر از پیام شما! همانطور که شما نیز اشاره کرده اید و در مقاله نیز بصورت مختصر ذکر گردیده، پدوفیلیا که یک نوع آن بچه بازی است با همجنس گرایی کاملاً متفاوت است. در قسمت اینکه همجنس گرایی – حداقل در کشورهای غربی – ناهنجاری شمرده نمیشود کاملاً با شما موافقم. درین باره باید برای مردم ما روشنی بیشتر انداخته شود و من نیز تصمیم دارم درین باره بنویسم.
      بعلت اینکه مقاله بسیار طولانی میشد، باید آنرا در یک مقاله جداگانه توضیح بدهم.
      باز هم تشکر بخاطر صداقت شما و شجاعت تان در نوشتن این پیام
      اسماعیل

    • slam

      man mitnam dar darman behet komak knam. shayad tamame donya ra begardi mesle in rahe darman ra peyda nemikni. doste man ba in ravesh darman shod. faghat kafiye emtehan kni

  6. Machine translation failed. retry

  7. تشکر اسماعیل جان از مطلب تان!
    چند سوال مرتبط (درارتباط به اصطلاح اختلال) هم و یک نظر:
    اول اینکه چرا بچه بازی را یک اختلال روانی مینامند وآیا ممکن سرقت و سایر پدیده های غیر قابل قبول جامعه را (در صورتیکه ناشی از ناهنجاری های اجتماعی، محرومیت ها و …باشد) جز از اختلالات روانی دانست؟ و یا به عبارت کلی تر یک اختلال روانی چه حالات را تحت دایره تعریف خویش قرار داده و چه حالات را شامل نمی شود؟ آیا ممکن حالاتی از تجریه ی بچه بازی وجود داشته باشد که یک اختلال محسوب نگردد؟

    فکر کنم مفید خواهد بود تا در رابطه به راهکار های تداوی این اختلال نیز توضیحات ارایه گردد

    • داکتر صاحب جویا! سوالات خوب و مهمی را مطرح کردید که برای جواب دادن به آنها در حقیقت نیاز به نوشتن یک مقاله دیگر است تا تعریف اختلال و ناهنجاری را در روانشناسی مطرح کرده و تفاوت میان اختلالات و بعضی رفتارهای که سبب شکستن یا نادیده گرفتن قانون می شوند را بیان کند. به زودی درین باره خواهم نوشت.

      "در باره اینکه پرسیده اید "آیا ممکن حالاتی از تجریه ی بچه بازی وجود داشته باشد که یک اختلال محسوب نگردد؟
      می شود بیشتر توضیح بدهید؟ ممنون

  8. Machine translation failed. retry

  9. Great start well done Dr. Darman

  10. Machine translation failed. retry

  11. جناب درمان
    تحقیقی واقعن تعمق برانگیز ، کوبنده و هنجار شکن، اما نا کافی .
    – برای مبارزه با این بحران اجتماعی که گریبان گیر مردمی که بدلیل سالها جنگ از مشکلات روانی فروانی به شمول سواستفاده از سرمایه های فردایشان رنج میبرند نیاز به همت بیشتر و بلندتری از سوی شما دارد، اگر چه همه ای انسانهای اگاهی که در این جامعه درد این بحران زشت را لمس میکنند مسولیت مقابله و مبارزه با ان را دارند و باید اقداماتی عملی و اکادمیک برای مبارزه با ان را روی دست بگیرند، بدلیل انچه توان تحقیقات بیشتر در این زمینه در شما به وضوع مشاهده میشود اروزی دیدن نتایج علمی تر و مفصل تر از شما را در این زمینه داریم با سپاس. فریدون

  12. Machine translation failed. retry

  13. از اینکه یک نوشته ی علمی را با ذکر ماخذ می بینم، برخلاف سرقت ادبی که در افغانستان خیلی مروج است، نهایت خرسند می شوم. نوشتۀ فوق این نوید را میدهد که افغانستان ام به طرف نوشتن علمی که در غرب و امریکا مروج است (یعنی حتی اگر یک کلمه ی کوچک را هم از نوینسده ی دیگر بگیرید، باید نام نویسنده را ذکر کنید) گام برمیدارد. هرچند هنوز ام چند ملاحظله در قسمت این نوشته دارم (از لحاظ ذکر نام نویسنده های دیگر و اینکه استفاده از ماخذ انگلیسی چگونه بوده)، ولی در کل کار جالب است جناب درمان. والسلام

  14. Machine translation failed. retry

  15. سلام جناب درمان عزیز!
    مقاله ی علمی ، کاملی با معلومات ارزنده ای را نوشتید و منتشر ساختید، سپاسگزارم از توجه شما به این مسایل! از دید به اصطلاح خبرنگارانه منابع و ماخذ و آمار ارائه شده فوق العاده است و خرسندم از این که بعد از مدتی مقاله ای خواندم که که کشش این را داشت که تا پایان دنبالش کنم .
    موفق باشید درمان صاحب عزیز!

  16. Machine translation failed. retry

  17. با سلام و تشکر فراوان خدمت دکتر صاحب درمان !
    درین مقاله پر محتوا شما به یکی از درد ناک ترین ناهنجاریهایی جامعه افغانستان اشاره کرده اید پدوفیلیا . واقعا مشکلی که میتواند بسیار اساسی و بنیادی باشد .وارد کردن صدمه جسمی و روحی به کودکان بیدفاع،فقیر و بی پناه ،تاثیرات بسیار مخرب و تباه کن در آینده کودک و جامعه بجا میگذارد.همان طوریکه شما اشاره کردید این صدمات و استفاده هایی جنسی آنها را وامیدارد تا در آینده خودشان در نقش پدوفیلیا وارد عرصه عمل شوند و به این اختلال و ناهنجاری تباه کن دامن بزنند . و اما در افغانستان فقر بیش از حد ناشی از جنگ و بی پناهی این موجودات ضیف زمینه را برایی استفاده جویان بسیار مناسب کرده است که فکر میکنم فعلا این پدیده گسترده و بیمار تجارت بزرگی برایی دلالان و آدم فروشان هم باشد که در نتیجه عدم قوانین حقوقی و اجتماعی در کشورهیچ کنترلی درین رابطه وجود ندارد .به باور من اگر درد هایی بیشمار جامعه را تصنیف بندی کنیم این مسله یکی از شدید ترین آنهاست.هر چند که این مشکلات در همه جوامع (همان طوریکه خود تان اشاره کردید ) تا اندازه وجود دارد،اما متاسفانه در افغانستان به عنوان یک بسینیس کثیف و بیمارگونه و گسترده جریان دارد .مشخص و آشکار است که بیسوادی و فقر شدید ناشی از چند دهه جنگ این اختلال و ناهنجاری را رشد و توسعه داده است .
    باید خاطر نشان کنم که بسیار زیبا و همه جانبه به این مسله پرداخته اید. با سپاس فراوان . مهناز

  18. Machine translation failed. retry

  19. دوست عزیزم داکتر درمان! تشکر ازینکه یافته های علمی تانرا با ما شریک ساختید و تشکر از توجه تان به این مشکل دردناک. بررسی عوامل و پیامدهای این مشکل از دیدگاه روانشناسی, شروع خیلی نیک است برای اطلاع رسانی در جامعه ای که, درآن متآسفانه در اکثر موارد, انگشت اتهام به طرف کسانی است که مورد آزار قرار می گیرند. در افغانستان خیلی از مسایل تابو شمرده می شود. تشکر از تابو شکنی های شما! امیدوارم این نوشته ها در رسانه های افغانستان هم بیشتر مورد توجه قرارگیرد.

  20. Machine translation failed. retry

  21. گذشته از شوخی با سپاس بی پایان از درمان عزیز که جهت بهبود دیدگاه افغانها سالیانیست از دل وجان مایه گذاشته است امیدوارم همیشه موفق باشد

  22. Machine translation failed. retry

  23. دوست عزیز داکتر صاحب درمان!

    با سپاس ازینکه مثل همیشه مقاله علمی تحقیقاتی و بسیار ارزشمند خود را با ما شریک نمودید. من یک سوال دارم: آ یا واقعا اختلال فزیولوژیکی ثابت شده در مغز وجود دارد که باعث میشود که فرد تمایل به اطفال یا به همجنس خود داشته باشد؟ من فکر میکنم اگر وجود هم داشته باشد خیلی نادر باشد و اینکه علل مهم آن حد اقل در جامعه خود ما عدم دسترسی به جنس مخالف و عدم توانایی ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف از لحاظ روانی باشد.

    به امید موفقییت هر چه بیشتر!

    • حبیب جان رسا!

      فکر میکنم در مقاله به این موضوع اشاره شده، البته بعلت طولانی شدن بحث به شکل مفصل به آن پرداخته نشده است. تحقیقات در قسمت ناهنجاریهای سیستم عصبی ادامه دارد، ولی باید تاکید کنم که همجنس گرایی معمول در کشور های که رسمن موجودیت آنرا پذیرفته اند با پدوفیلیا تفاوت دارد. در همجنس گرایی دو فرد بالغ با علم به نوع تمایل جنسی خود و توافق متقابل داخل یک ارتباط می شوند، در حالیکه در پدوفیلیا یکی از طرفین (طفل) نه بالغ هست، نه هنوز آگاهی از نوع تمایل جنسی خود دارد، و نه هم حق انتخاب و دفاع از حق انسانی و شهروندی خود. بهمین دلیل است که این اختلال در کشورهای دیگر جدی گرفته شده چون سواستفاده جنسی، جسمی و عاطفی کودکان در آن بسیار متبارز است.

      درمان

  24. Machine translation failed. retry

  25. درود خدمت درمان عزیز

    مقاله ی تانرا خیلی ها ارزشمند و قابل تحسین یافتم. نوشتن چنین مقالاتی منتج به غنامندی حوزه های علمی و ذخایر اطلاعات عملی میشود. تنها پرسشی که در ذهنم خطور کرد این است که آیا اختطاف های اطفال یا ربودن اطفال برای رسیدن به تمایلات مالی ( که بعضن باعث سوو استفاده ی جنسی از اطفال در طول مدت نگهداری آنها میشود) هم مشمول پدوفیلیا میشود یا خیر؟

    فایز

  26. Machine translation failed. retry

  27. آقای فایز! تشکر از پیام شما. بصورت کل، اختطاف و آدم ربایی شامل این اختلال نمی شود، ولی امکان این وجود دارد که برای تهدید کردن فامیلها، اطفال مورد سواستفاده جنسی قرار بگیرند. متاسفانه درین زمینه نیز تحقیق آن چنانی انجام نشده، با آنکه موارد اختطاف در افغانستان در سالیان اخیر رو به افزایش بوده است.

    من شخصاً فکر میکنم یک علت دیگر این است که در صورتی که طفل اختطاف شده مورد سواستفاده قرار بگیرد، احتمالاً در میان آدم ربایان فرد یا افرادی به این اختلال توام با تمایلات سادیستیک دچار اند.

    ولی جدا از اینها، بسیاری از افرادی که دست به آدم ربایی میزنند به احتمال زیاد تمایل به رفتار ضد اجتماعی دارند. درین افراد نوان تجربه عاطفی محدود بوده و در انجام رفتارهای ضداخلاقی و ضد اجتماعی فشار روانی زیادی را تجربه نمی کنند.

    درمان

  28. با عرض سلام خدمت درمان عزیز…

    دست مریزاد…. و توفیق مزید در جهت پربار نمودن ویب سایت مهم و جالب تان…

    فقط خواستم کوتاه نظری در مورد نوشته تان داشته باشم.

    من هم بر این باورم که پرداختن و نوشتن در مورد موضوع و "اختلال" مهمی چون بچه بازی در جامعه افغانی کاری بس مهم و ضرور است… اما به دلایل متعدد نه تنها در وضعیت امروز شاید هم تا آینده های دور تحقیق علمی درست و سیستماتیک در این زمینه امکان عملی شدن پیدا نکند… دلیل عمده آن هم تابو بودن این اختلال و مسآله شرم و غیرت و دین و… در جامعه است.

    نکتۀ دوم این که… گرچه بنا بر تخصص تان منطقی به نظر میرسد که از دید روانشناسیک به مسأله بپردازید… اما بچه بازی زمینۀ فرهنگی و اجتماعی ستبری در پشت دارد که نباید مورد غفلت قرار گیرد وگرنه نمیتوان این پدیده را درست شناخت و تحلیل کرد…

    دوست دارم که دوستان دیگر هم به نوبۀ خود از جنبه های دیگری به مسأله پرداخته روشنی بیشتری به جوانب مختلف موضوع بندازند… من میکوشم در صورت امکان از دید اجتماعی به موضوع پرداخته با استفاده از منابع موجود ناچیز در این مورد چیزی بنویسم…

    موفق باشی

  29. Machine translation failed. retry

  30. با سلام خدمت همه .
    تمام افرادی که در این بحث شرکت کردند ، با روش خودشون پدوفیلی رو یک بیماری زشت دانستند .
    من کسی هستم که خودم درگیره این ماجرا هستم و با این قضیه دارم میجنگم . افراد زیادی رو هم میشناسم که دچار این بحران هستند ولی هیچ راه فراری از این قضیه ندارند . من 2 ساله به ایران اومدم اینجا چیزی رو پیدا کردم که باعث شده من تا حدودی درمان بشم . اون چیز خداست که به زندگی من هدف داده .
    اینها رو نوشتم که فکر نکنین من از بحث شما دورم ، اون نوشته ها رو که مربوط به اتفاقاتی که منجر به این شده که یک فرد به هپوفیلی دچار بشه رو قبول دارم ، چون در کودکی برای من پیش آمده با اینکه خانواده ی ثروتمندی هستیم و کنترل از دوران کودکی روی من بوده و … .
    من با این قسمت حرفهای شما عزیزان مشکل دارم که به این بیماری فقط در افقانستان پرداختید . ما ایرانی هستیم . این مشکل یا بیماری در ایران آنقدر گسترده شده که شاید نزدیک به 70% کودکان پسر ایرانی طعم هپوفیلی را چشیده اند .
    در کشور آلمان با اینکه از نظر معنوی و دینی از ما ایرانان ضعیف ترند این مشکل در حال کنترل هست چون مردم این کشور قبول دارند که یک فرد بزرگسال میتواند به راحتی یک کودک را به این راه بکشد . ( روش مبارزه با این بحث در آلمان استفاده از بنرهای تبلیغاتی است در مکان های عمومی )
    خواهشمندم اول به بحث این موضوع در ایران برسید و بعد این موضوع را در کشور های دیگر بررسی کنید .
    از نظر من به این دلیل هپوفیلی در ایران به اوج رسیده است که در ایران رابطه جنسی بین یک پسر و دختر منع شده . به همین دلیل کودکان در مدارس از همان ابتدا همجنس خود را دیده بعد با او ارتباط برقرار کرده سپس با یک فرد بزرگسال و … تا اینکه خود جای این فرد بزرگسال را میگیرد و این راه ادامه دارد تا اینکه به اینجا رسیده که بیشتر کودکان ایرانی طعم این کار را چشیده اند .
    و در آخر به دلیل اینکه شرایط کاری به نحوی است که من در ارتباط مستقیم با کودکان هستم فهمیدم که بیشتر این کودکان حداقل این عمل را یک بار انجام داده اند و هم اکنون در حال برقراری ارتباط با یک فرد بزرگسال هستند .
    همینطور که گفتم به دلیل شرایط کاری و رفع این مشکل در من تا حدودی به این کودکان کمک و از این امر منعشان کردم .
    این امر باید قبول شود که هپوفیلی در ایران بیداد میکند بعد میشود به رفع این مشکل پرداخت . ( روجوع به فیلم جناب هوتن شیرازی با عنوان کرگدن که به دلیل قبول نداشتن این امر در ایران حال مقیم سوئد هستند . البته من از این فرد دفاع نمیکنم ولی باید قبول کرد در ایران جامعه از کنترل خارج شده و اگر این مردم به حل این موضوع نپردازند باید شاهد غرق شدن کودکان و فرزندانمان در این بیماری شویم . )
    ممنون از اینکه نوشته های این بنده حقیر را خوانده اید .
    امیدوارم شما عزیزان توجه بفرمایید .
    با تشکر دانیال .
    خدا همیشه نظاره گر کارهای ماست اگر دوست دارید ادامه دهید.

    • دوست عزیز، سلام. تشکر از پیام و نظرات شما. سواستفاده جنسی از کودکان، همانطور که در مقاله نیز اشاره شده، در اکثر نقاط دنیا وجود دارد. نظر به اینکه وبسایت روان آنلاین متمرکز بر افغانستان و صحت روانی درین کشور است، بهمین دلیل اکثریت نوشته های این وبسایت به مشکلات و ناهنجاری ها در افغانستان می پردازد. بدون شک، اطلاعات شما درین زمینه برای ما مفید خواهد بود و به امید روزی که این وبسایت منبع خوب برای خوانندگان ایران زمین نیز باشد.

  31. Machine translation failed. retry

  32. لطفا اگر حرفهای بنده را قبول دارید با من در تماس باشید .
    از این امر اطلاع دارم که این صفحه محل معرفی نیست ولی …..
    daniestark@yahoo.com
    ببخشید ! .

  33. Machine translation failed. retry

  34. ببخشید ولی نمی دونم چرا ولی مثله اینکه mail من هک شده یا خراب پس این mail جدیدمه :
    estarkdani@yahoo.com
    بازم ببخشید .

  35. Machine translation failed. retry

  36. sallam Dr sahib aziz farmoda shuma kamelam durst wa ba ja as .
    wa dega en ka bacha bazi yak padide besyar khater nak da afghanistan ba shumar mera ma ra ham khoshm namiaia bas amin qader ka ba taraf bache khobesh bibinem wa bas Dr saheb aziz ma mekhahem ka ami kar ham az sar ma dor shawa ba omid nazar khob shuma muntezar astm wa salam seyar azad

  37. شما با نوشتن همچو مقالاتی به عزت و کرامت مردم می تازید و طوری جلوه میدهید که گویا مردم بداخلاق شده اند و خوب و بد را از هم تمییز داده نمی توانند. مردم افغان الحمدلله مسلمان و مجاهد اند و در طول تاریخ این را به اثبات رسانده اند و می توانند میان زشتی و خوبی تفاوت قایل شوند.
    گیریم همچو مشکلی وجود داشته باشد بسیار محدود به یک تعداد افراد خواهد بود و اینقدر که شما بزرگش می کنید، اصلا اینطور نیست.
    در مقاله دیگر هم به علمای دینی تاخته اید و مدارس دینی را محلی مشکوک نشان داده اید که در آن اتفاقاتی می افتد. به نظر میرسد که شما عمدا همچو اتهاماتی میزنید و به علمای دین و مردم دیندار توهین می کنید و طوری نشان میدهید که مریض اند. این یک توهین و بدگویی بزرگ به علمای کرام است و هیچ احدی اجازه ندارد به آنها که وارثین انبیا هستند تهمت ببندد یا توهین کند. این برخورد غیرقابل تحمل است و باید جلوی آن گرفته شود!!!!

  38. Machine translation failed. retry

  39. ایمان، نمیفهمم چقدر به مطالبی که نوشتی خودت ایمان داری؟، اگر واقعاً اینچنین فکر میکنی، که احتمالاً توضحیات من هم زیاد اثر گذار نخواهد بود. ولی اگر فقط قصد داری چیزی نوشته باشی، یا با مشخصات مستعار عقاید مغرضانه اراته نمایی یقیناً به آدرس اشتباه آمدی.
    چون درین مقاله بصورت علمی به یک مشکل اجتماعی/روانی از دیدگاه روان شناسی پرداخته شده که بدون شک مناسبترین روش دسترسی به مشکل و رفع آن شناخت آن از ابعاد مختلف است و این مقاله بصورت عالی به جنبه روانی مسئله پرداخته. بخصوص در افغانستان که تعداد نوشته ها و مقالات علمی بسیار محدود ست، زحمات کسانی مانند آقای درمان نه تنها به غنامندی ذخایر علمی کشور کمک میکند بلکه به رفع مشکلات اجتماعی که همچنان از لحاظ دینی “اسلامی” هم توصیه شده مفید میباشد.
    سپاس از دکترصاحب درمان برای اشتراک گذاشتن دانسته های علمی شان.

  40. Machine translation failed. retry

  41. جاوید احمد بارکزی

    برادرم داکتر درمان ما افغانها الحمدالله مسلمان هستیم کوشش نکنید از مدارس ما به عنوان مرکز پچه بازی نام بګیریم چون ما افغانها از جان ما هم زیادتر به عقاید دینی،مدارس دینی،کتاب مقدس ما قرآن کریم عقیذه بی پایان داریم اګر کسی بخواهد به این عقاید ما صدمه برساند ما او را زنده نخواهیم ګذاشت کوشش کنید از سر ما افغانها دست بردارید ورنه در تاریخ نوشته است که با کسانیکه دست درازی با حریم ما کرده اند چه کرده ایم.
    بازهم منحیث یک افغان برایت برادرانه نصیحت می کنم که خود را به بلا آغشته نکن تشکر.
    جاوید احمد بارکزی از افغانستان

  42. جاوید احمد بارکزی

    Machine translation failed. retry

  43. مقاله تان را خواندم. راستش را بگویم خیلی عالی بود و بنده از آن فیض بردم. اما همان گونه که حضور جناب عالی قبلا عرض کردم هنوز هم ملاحظات خود را دارم. با تعریفی که از پیدوفیلیا داشتید و توضیحات که در باره آن ارائه نمودید و مراجعی را که ذکر کردید بنده با همه موافقم. اما اگر اشتباه نکنم فکر میکنم با استفاده از مفاهیم child abuse و child molestation و pedophilia یک مقداری در مقاله ی تان خلط مبحث صورت گرفته است. بنظر بنده این مفاهیم معانی خاصی خود را دارند و نباید با هم دیگر اشتباه گرفته شوند. دیگر اینکه درنیمه دوم مقاله تان راجع به بچه بازی سخن راندید و آنرا معادل و مترادف با همان pedophlia دانستید؛ بدون اینکه در باره بچه بازی توضیحاتی بدهید و بدون اینکه مشابهتهای آن را با پدوفیلیا (Based on the criteria for the defination of pedophilia ) بیان داشته باشید. به عنوان یک فردی که از افغانستان استم میدانم که بچه بازی به چه میگویند. بنده منکر این نیستم که در افغانستان پدوفیلیا وجود ندارد، اما با پذیرفتن اینکه بچه بازی همان پدوفیلیا است مشکل دارم.

  44. هفته گذشته در صنف مسائل مربوط به جنسیت در مورد آزار جنسی علیهِ افراد همجنس بحث جالبی داشتیم. برای انکه ثبوت کنم که این مشکل وجود دارد از تجربه تلخ یکی از همکارانم گفتم که چطور وقتیکه یک پسر نوجوان بوده در راه رفتن به مکتب در قندهار مورد آزار و اذیت مردان قرار میگرفته. این یک موضوع بسیار جدی است.، دولت ما بایداین موضوع را جدی بگیرد، در غیر این صورت این عادت زشت در سراسر کشور گسترش میابد. 

  45. Machine translation failed. retry

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.