روانشناسی سیاسی از علوم میان رشته‌ای است که از پیوند روانشناسی مدرن/نوین و علم سیاست بوجود آمده است

مقدمه‌ی بر روانشناسی سیاسی

نوشته: مهدی میرلو

پیش‌گفتار و ویرایش: اسماعیل درمان 

روانشناسی سیاسی بخشی از علوم میان رشته‌ای است که از پیوند روانشناسی مدرن/نوین و علم سیاست بوجود آمده است.

در چند دهه‌ی اخیر، رویدادها در افغانستان طوری رقم خورده اند که مردم تاثیر مستقیم سیاست را در زندگی خود مشاهده کرده اند. این حس، این مشاهده، و این آگاهی از تاثیر مستقیم سیاست بر زندگی آنها با تجربه‌ی مردم بعضی از کشورهای دیگر متفاوت است. در تعدادی از کشورها، نظر به مدیریت کار و سیستم‌ها، هر کسی به کار خود مصروف است و تنها در مواردی معدود، مردم به سیاست علاقمندی خاصی نشان نمی‌دهند. یکی از این نمونه‌ها، تعدادی از کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی اند که بسیاری از شهروندان حتا نام اعضای کابینه را نمی‌دانند یا در باره‌ی جغرافیای سیاسی دنیا معلومات اندکی دارند. 

این بدین معنا نیست که در افغانستان آگاهی مردم تخصصی تر است، ولی آنچه میخواهم بگویم اینست که مشاهده‌ی اثرات مستقیم سیاست بر زندگی آشکارتر است و به همین دلیل کنجکاوی و علاقمندی بیشتر است، شایعات بیشتر اند و همچنان امید است، سرخوردگی است، و صد البته ده‌ها مشکل در حوزه سیاست گذاری است که بر بسیاری پوشیده نیست. 

مسأله همینجاست. با تمام تحولات بزرگی که در چند دهه‌ی اخیر در کشور و منطقه اتفاق افتاده، به نظر می‌رسد که بدنه‌ی اصلی سیاست و سیاست‌ورزی در کشور ما بیشتر بر اساس تجربه‌ی روزانه و عکس‌العمل در برابر استراتژی ها و سیاستمداری‌های دیگران است تا یک حرکت سامانمند و مبتنی بر علم و تجربه هر دو. اینکه این مشکل چه وقت مرفوع می‌شود را فقط آینده میداند، ولی خوب است درین حوزه کارهای منظم و ارزشمندی انجام شود. 

نوشته‌ی حاضر را برای این می‌گذارم تا هم دوستانی که علاقمند اند چیزی آموخته و یا تشویق به تحقیق درین حوزه شوند و هم اهمیت این مسایل بیشتر متبارز گردد. 

روان‌شناسی سیاسی (political psychology) از جمله علوم میان‌رشته‌ای (interdisciplinary) است كه از پیوند روان‌شناسی نوین و علم سیاست پدید آمده است. در جهان غرب، مطالعات در این حوزه از قدمت چندانی برخوردار نیست و در کشور ما فکر میکنم کار خاصی درین حوزه انجام نشده است.

درین نوشته به معرفی اجمالی این علم نوبنیاد می‌پردازیم. بررسی چیستی روان‌شناسی و پیوند آن با علم سیاست در كنار اهمیت جامعه‌پذیری سیاسی از جمله مباحثی است كه برای فهم روان‌شناسی سیاسی ضروری تلقی می‌شود.

 

ماهیت روان‌شناسی سیاسی

بدون شك امروزه علوم به صورت جزایر مجزا از یكدیگر نگریسته نمی‌شوند و مرزهای مشترك و پیوندهای عمیق میان آنها زمینه را برای شكل‌گیری مطالعات میان رشته‌ای فراهم آورده است. در این میان روان‌شناسی سیاسی (Political Psychology) علمی نوپاست كه از پیوند روان‌شناسی و سیاست پدید آمده است. بسیاری از متخصصان و كارشناسان علم سیاست همچون والترلیپمن، گراهام والاس و ریورس بر این باورند كه بررسی روابط سیاسی انسان‌ها بدون در نظر گرفتن جنبه‌های روان‌شناختی این روابط، امری ناقص و خطایی بزرگ است.

توجه به كاربرد روان‌شناسی در عرصه سیاست، ریشه در تحولات قرن بیستم دارد و چنین توجه و اهمیتی را می‌توان در آثار لاول (Lowell) و لاسول (Lasswell) مشاهده كرد. تلاش 30 ساله لاسول و مطالعات عمیق او منجر به ورود روش روان تحلیلگری در حوزه علم سیاست شد و ساختار طبقه‌بندی افراد از منظر سیاسی شكل گرفت.

حال این سوال مطرح می‌شود كه محققین در قلمرو روان‌شناسی سیاسی به دنبال پاسخگویی به چه سوالاتی هستند؟ جستجوی منشأ گرایش‌های سیاسی انسان‌ها، نحوه‌ شكل‌گیری و تغییر تفكرات سیاسی، چگونگی شكل‌گیری انقلاب‌ها در جوامع سنتی و دگرگونی یا سرنگونی نظام‌ها از جمله سوالاتی است كه روان‌شناسی سیاسی به دنبال جواب دادن به آنهاست.

دیدگاه التقاطی در روان‌شناسی

امروزه در مطالعات روان‌شناسی به جای سخن گفتن از یك دیدگاه یا یك رویكرد، از رویكرد التقاطی كه آمیزه‌ یا مخلوطی از رویكردهای مختلف است، سخن به میان می‌آید. امروزه كمتر روان‌شناسی را می‌توان یافت كه با نگاه تك‌بعدی به كار بالینی (کلینیکی) یا تحقیقی بپردازد. در عوض رویكردهای مختلف با مبانی و اصول متفاوت و گهگاه متعارض به تبیین رفتار انسان می‌پردازند.

از جمله گرایش‌های مطرح در روان‌شناسی، روان‌شناسی اجتماعی (Social Psychology) است كه بستر پیوند میان روان‌شناسی و علم سیاست را فراهم می‌آورد. گوردون آلپورت در تعریف روان‌شناسی اجتماعی چنین می‌نویسد: «علم درك و تبیین چگونگی نفوذپذیری افكار، احساسات و رفتارهای افراد از حضور واقعی، خیالی یا ضمنی دیگران.»

روان‌شناسی اجتماعی به قانونگذار امكان می‌دهد كه در وضع بهترین قوانین تلاش كند و در عین حال سیاستمدار را راهنمایی می‌كند تا مطلوب‌ترین سیاست را در پیش گیرد. در نتیجه می‌توان چنین گفت كه روان‌شناسی سیاسی در قالب شاخه‌ای از روان‌شناسی اجتماعی تلاش می‌كند شناخت دقیقی از جامعه در اختیار سیاستمداران قرار دهد. برای مثال سیاستمداران مطرح همواره تبعات روانی سخنان و اعمال خود را در جامعه‌ خویش رصد می‌كنند و می‌دانند كه حركت یا سخن نسنجیده در عرصه سیاست چه پیامدهای روانی ناگواری می‌تواند به دنبال داشته باشد. گوشزد كردن پیامدهای روانی سیاست‌ورزی سیاستمداران بخش قابل توجهی از قلمرو روان‌شناسی سیاسی را تشكیل می‌دهد.

سیاست

واژه سیاست نیز همچون بسیاری از کلمات كلیدی علوم مختلف با تعاریف گوناگون و متفاوت محصور شده است. علم فرمانروایی بر كشورها یا فن و عمل فرمانروایی بر جوامع انسانی از جمله تعاریف مطرح برای واژه سیاست است. نزاع بر سر علم بودن سیاست یا فن تلقی كردن آن همچنان ادامه دارد؛ ولی آنچه بدیهی و آرزوی بسیاری از نظریه‌پردازان و بزرگان سیاست نیز است، به كار بردن سیاست علمی در قلمرو سیاست است. هرچند برخی تحقق چنین آرزویی را در عرصه سیاست و عمل بسیار دشوار می‌دانند، چنان‌كه دوورژه می‌نویسد: «بیهوده است اگر امیدوار باشیم روزی برسد كه قلمرو سیاست علمی بتواند سراسر قلمرو سیاست به مفهوم هنر و عمل را پوشش دهد و سیاست كاملا علمی گردد… تصمیمات سیاسی نه‌تنها اطلاعات بدست آمده‌ی عینی بلكه قضاوت یا داوری‌های ذهنی را در باب انسان و جامعه به بازی می‌گیرند.”

شخصیت و سیاست 

از طریق فرآیند جامعه‌‌پذیری سیاسی است كه شخصیت سیاسی افراد یك جامعه شكل گرفته و رفتارها و هنجارهای مورد قبول نظام سیاسی حاكم در آنها نهادینه می‌شود.

هرچند مطالعات علمی پیرامون شخصیت در اواخر دهه 1930 توسط گوردون آلپورت در دانشگاه هاروارد به رسمیت شناخته شد؛ ولی از آن زمان تا امروز تعریفی از شخصیت كه همگان بر آن اجماع كنند، ارائه نشده است. با وجود این می‌توان تعریف زیر را پیرامون شخصیت تا حدودی قابل قبول دانست:

“شخصیت را می‌توان تمامی سیستم تمایلات نسبتا پایدار روانی و جسمی هر فرد تعریف نمود؛ تمایلاتی كه نحوه‌ تطابق وی را نسبت به محیط روانی، اجتماعی و مادی معین می‌سازد.”

تكثر و تعدد تعاریف مربوط به شخصیت، ریشه در ماهیت پیچیده‌ انسان دارد. در واقع به تعبیر دكتر فتحی آشتیانی در كتاب مقدمه‌ای بر روان‌شناسی سیاسی، «دامنه تعاریف موجود، از فرآیندهای درونی ارگانیزم تا رفتارهای مشهود ناشی از تعامل افراد در نوسان است،” و به همین دلیل نمی‌توان به یك نظریه خاص اشاره كرد كه در آن تمامی معانی شخصیت لحاظ شده باشد. درواقع هر نظریه‌پردازی به جنبه‌های خاصی از شخصیت نظر افكنده است. برای مثال برخی بر جنبه‌های شناختی و عاطفی شخصیت و برخی دیگر بر جنبه‌های جسمانی ـ روانی آن تكیه می‌كنند.

چنان‌كه اشاره شد، تحول و در نوسان بودن، ویژگی اصلی شخصیت است و به همین دلیل برخی بر این اعتقادند كه هر كدام از تعاریف شخصیت «به منزله‌ نقطه توقف درباره یك فرآیند است.‌ برای ارزیابی شخصیت افراد از روش‌های گوناگونی استفاده می‌شود كه در این میان می‌توان از زندگینامه‌‌های خود نوشته و دیگر نوشته، پرسشنامه‌ها، موقعیت‌های آزمایشی، تست‌های فرافكن، قیافه، خط و بیان نام برد.

شخصیت و جامعه‌پذیری سیاسی

نظریه جامعه‌پذیری سیاسی (Political Socialization) كه توسط ریچارد داوسن و كنت پرویت بسط یافته، به عنوان ابزاری نظری در تبیین و توضیح تفاوت میان نظام‌های سیاسی به كار می‌رود. داكتر آشتیانی در كتاب «مقدمه‌ای بر روان‌شناسی سیاسی» در بیان اهمیت فرآیند جامعه‌پذیری سیاسی می‌نویسد: “از طریق فرآیند جامعه‌پذیری سیاسی است كه نسل‌های قدیمی‌تر، فرهنگ سیاسی جامعه را به نسل‌های جدیدتر منتقل می‌كنند و با توجه به چنین انتقالی است كه هر جامعه‌ای موفق می‌شود فرهنگ سیاسی خود را استقرار بخشد.”

درواقع با استفاده از نظریه‌ جامعه‌‌پذیری سیاسی می‌توان علل استمرار و ثبات یك نظام یا علل بی‌ثباتی و زوال نظام‌های سیاسی را توجیه كرد. درواقع آنچه در نظریه جامعه‌‌پذیری سیاسی مورد توجه قرار می‌گیرد، پرورش شخصیت شهروندانی است كه به صورت افراد كارآمد جامعه سیاسی مطرح می‌شوند. از نظر افرادی چون الموند و پاول، جامعه‌پذیری سیاسی “روند حفظ یا دگرگونی فرهنگ‌های سیاسی است.”

به عبارت دیگر، از طریق فرآیند جامعه‌‌پذیری سیاسی است كه شخصیت سیاسی افراد یك جامعه شكل گرفته و رفتارها و هنجارهای مورد قبول نظام سیاسی حاكم در آنها نهادینه می‌شود. عوامل متعددی در جامعه‌پذیری سیاسی نقش دارند كه از آن جمله می‌توان به خانواده، مکتب، دوستان و همسالان، رسانه‌های گروهی، فرهنگ، طبقات اجتماعی و نقش جنس اشاره كرد. بدون شك بررسی رابطه شخصیت و جامعه‌پذیری سیاسی یكی از مباحث مهم در حوزه روان‌شناسی سیاسی به‌شمار می‌آید.

منبع: روزنامه‌های جام جم و آفتاب

عکس صفحه اصلی از وبسایت Psychologists for Social Responsibility

یادداشت: نشر مطالب روان آنلاین با ذکر منبع آزاد است!

درباره‌ی اسماعیل درمان

اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مدیر وبسایت روان آنلاین است. شما می‌توانید از طریق صفحۀ «تماس با ما» یا صفحۀ فسبوک روان آنلاین به او و گروه کاری روان آنلاین پیام بفرستید. خوانندگانی که نمی‌خواهند نام شان ذکر شود این را در پیام خود مشخص کنند. گروه روان آنلاین به حفظ هویت خوانندگان احترام می‌گذارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.