عشق رمانتیک که این همه درباره‌ی آن فیلم، داستان و ترانه ساخته شده و می‌شود و از نظر بعضی‌ها شرط لازم برای ازدواج است، به معنای امروزی آن از سابقه‌ی طولانی در تاریخ بشر برخوردار نیست.

روانشناسی عشق (بخش اول)

مقدمه‌ی بر روانشناسی عشق

نوشته: داکتر غلامحسین معتمدی

ویرایش: داکتر اسماعیل درمان

می‌گویند عشق آمدنی بود نه آموختنی. می‌گوییم خیر، عشق هم مانند هر پدیده‌ی دیگری در زندگی می‌تواند و باید مورد شناسایی و ارزیابی قرار گیرد. می‌گویند عشق کور است. می‌گوئیم عشق کور نیست؛ ما کوریم که نمی‌توانیم شکل کاذب آن را از نوع واقعی تشخیص دهیم، چون دانشی در این‌باره کسب نکرده‌ایم و آنقدر از عشق بی‌اطلاعیم که وقتی به سراغ‌مان آمد راه حفظ و نگهداری آن را بلد نیستیم.

به هر حال عشق ورزیدن هم سبکی دارد و فنی و تکنیکی و تاکتیکی. ابعاد، انواع، عناصر و محتوای تشکیل‌دهنده‌ی عشق قابل بررسی و طبقه‌بندی است. پس چه بهتر که این رموز و فنون را یاد بگیریم تا به آن که شایستگی دلبندی ما را ندارد دل نبندیم و آن را که شایسته‌ترین هم‌سفر ماست در کنار خود حفظ کنیم و از روی غفلت و ناآگاهی و نادانی او را از خود نرانیم. برخلاف آن‌چه می‌گویند، عشق گوهری زیبا نیست که وقتی مالک آن شدی به سرمنزل مقصود رسیده باشی و آن را به حال خود رها کنی. عشق بذری و نهالی است که با دو دست کاشته می‌شود و وقتی کاشته شد، عاشق و معشوق هر دو باید در حفظ آن بکوشند تا ببالد و رشد کند وگرنه پژمرده و زرد شده و می‌میرد.

عشق رمانتیک که این همه درباره‌ی آن فیلم، داستان و ترانه ساخته شده و می‌شود و از نظر بعضی‌ها شرط لازم برای ازدواج است، به معنای امروزی آن از سابقه‌ی طولانی در تاریخ بشر برخوردار نیست.

وقتی از عشق می‌گوئیم به عشق زمینی میان زن و مرد نظر داریم که موضوع و مسئله زندگی روزمره زمینیان است و با عشق عرفانی و مثالی و داستانی کاری نداریم. عشق زمینی از چالش‌های مهم زندگی اکثر افراد است. اگر مبنای درستی نداشته باشد و به ازدواج بیانجامد داستان مُلال آور یا فاجعه‌آمیزی را رقم خواهد زد، و اگر به وصل نیانجامد مایه‌ی درد و رنج است. تاسف‌برانگیز‌ترین حاصل نهایی غفلت و نادانی افراد که به شکست و زوال عشق منتهی می‌شود، انکار و نفی این تجربه انسانی است، تا آن‌جا که بالاخره پس از همه فراز و نشیب‌ها اکثر افراد به این نتیجه می‌رسند که عشق اصلاً وجود ندارد یا دروغ است و این یعنی از دست دادن ایمان و اعتقاد به زندگی و نتیجه پایان واقعی قصه‌ی هستی درونی یک فرد. این یعنی  نزیستن و سپری کردن بقیه عمر در زمستانی عاطفی که سرانجام با ظلمات مرگ پایان می‌یابد.

به هر حال در این میان روان‌شناسی هم حرفی دارد و داستانی که اگر آن را بخوانیم و بدانیم و تمرین و تجربه کنیم بهتر عاشق می‌شویم، شایسته‌تر زندگی می‌کنیم، با تدبیر بیشتر عشق خود را حفظ می‌کنیم و در صورت نیاز پخته‌تر و بالغانه‌تر پایان آن را می‌پذیریم و به راه خود ادامه می‌دهیم.

عشق رمانتیک که این همه درباره‌ی آن فیلم، داستان و ترانه ساخته شده و می‌شود و از نظر بعضی‌ها شرط لازم برای ازدواج است، به معنای امروزی آن از سابقه‌ی طولانی در تاریخ بشر برخوردار نیست. از قرن هفدهم و هجدهم است که کم کم  سروکله‌ی این عشق در زندگی انسان‌ها پیدا می‌شود و اهمیت می‌یابد. حتی امروزه هم این فرض که عشق باید حتماَ در پیوند با ازدواج باشد استثناء است نه قاعده. معهذا عشق رمانتیک رویدادی است که به هرحال در زندگی بسیاری از آدم‌ها تجربه می‌شود، حتی اگر به ازدواج منجر نگردد. عشق همیشه یک راز بوده، هست و خواهد بود. معهذا انسان کوشیده است تا در قلمروهای گوناگون شعر، هنر، ادبیات و علوم به شناخت و تجزیه و تحلیل آن نائل شود. روان‌شناسی عشق هم عرصه‌ی است که می‌تواند مورد توجه قرار گیرد و یافته‌های آن در زندگی روزمره ما کاربرد داشته باشد.

عشق یک حالت عاطفی شدید شامل جذبه و کشش، شوقِ جنسی و توجه‌ی عمیق نسبت به دیگری است. عشق به هرحال دارای یک مبنای مادی یا فیزیولوژیک و زیست شناختی است. غرایز جنسی رفتارهای جفت‌جویانه را شکل می‌دهند و عشق حاصل نهایی این رفتارهاست. بی‌دلیل نیست که عشق به معنای مورد نظر، پس از بلوغ جنسی رخ می‌نماید. اما از آن جا که هر امر معنوی دارای یک پایه‌ی مادی و طبیعی است و هر امر مادی نیز حاصل تکامل و بسط معنوی است، عشق بر مبنایی طبیعی آغاز می‌شود، اما می‌تواند به درجه‌ی از کمال برسد که با هر تجربه‌ی معنوی انسان دیگر قابل مقایسه باشد.

بروز و ظهور عشق نیازمند شرایط و زمینه‌ی خاص است. هر فردی در هر زمانی نمی‌تواند عاشق کسی دیگر شود. برای وجود عشق سه شرط عمده ذکر شده است. یکی ظهور برانگیختگی احساسی و عاطفی که دارای مبنای فیزیولوژیک در انسان است و هر قدر بیشتر باشد شور و هیجان عاشقانه بیشتری تجربه خواهد شد. دوم وجود فردی است که در فرهنگ زمینه‌ای عاشق، سوژه یا موضوع مناسبی برای احساسات عاشقانه در نظر گرفته شود. عشق بدون معشوق بی‌معنی است. اما تصویر و تعریف معشوق در فرهنگ‌های مختلف و نزد افراد گوناگون تفاوت دارد. شرط سوم بروز عشق، وجود مفهوم عشق رمانتیک به معنای امروزی آن در زمینه‌ی فرهنگی انسان است که پیشتر گفتیم کلاً از تاریخی طولانی برخوردار نیست.

علاوه بر شرایط فوق، چیزی که عاشق را به سوی معشوق می‌کشاند جذابیت اوست که منعکس‌کننده‌ی میزان دوست داشتن یا سرمایه‌گذاری عاطفی عاشق بر عشق و معشوق است. جذابیت نیز براساس عوامل شناخته‌شده‌ای وارد میدان می‌شود. یکی از این عوامل هم‌جواری یا نزدیکی و مجاورت فیزیکی است. بدون این هم‌جواری، عشق شکل نخواهد گرفت. عامل دومی که جذابیت را افزایش می‌دهد، معامله به مثل  است. ما کسانی را دوست داریم که ما را دوست دارند. بیهوده نیست که می‌گویند عشق، عشق می‌آورد. و بالاخره سومین عامل موثر در جذابیت، وجه جسمی/فیزیکی آن یعنی جذابیت جسمی یا زیبایی است که همیشه در طول تاریخ بشر مورد ستایش قرار گرفته، اما معیارهای آن در فرهنگ‌ها و جوامع گوناگون تفاوت داشته اند. به‌طور معمول مردها بیشتر تحت تاثیر جذابیت فیزیکی و جسمی زن‌ها قرار می‌گیرند و حال‌آن‌که برای زنان موقعیت اجتماعی بالاتر مردان بر جذابیت آن‌ها می‌افزاید.

عشق نیز مانند بسیاری دیگر از روابط انسانی دارای محتوایی مشخص است که از سه جزء نزدیکی یا صمیمیت، شور یا تمنا، و احساس تعهد تشکیل می‌شود. صمیمیت در برگیرنده گرمی رابطه و درک و دوستی متقابل است. شور یا تمنا منعکس‌کننده‌ی تمایل شدید احساسی و برانگیختگی جسمی و فیزیکی نسبت به معشوق است. احساسِ تعهد نشان‌دهنده‌ی میزانِ تعهد نسبت به رابطه فیمابین و کوشش برای حفظ و تداوم آن است. هریک از اجزای فوق از لحاظ تعداد، تنوع می‌یابند و ترکیب آن‌ها انواع گوناگون عشق را به‌وجود می‌آورد که عبارتند از: رابطه‌ی بدون عشق، علاقه، شیفتگی، عشق تُهی، عشق رمانتیک، عشق رفیقانه، عشق ابلهانه و عشق کامل که هر یک دارای تعریف خاص خود است.

در میان انواع فوق، عشق رمانتیک و عشق رفیقانه اهمیت بیشتری دارند. عشق رمانتیک همان عشق سرشار از سوز و گداز است که در آن تاکید بر وجهِ احساسی است. این عشق معمولاَ سرآغازِ روابط عاشقانه است اما دیر یا زود فروکش می‌کند. در این‌جاست که اگر عوامل سازنده‌ی عشقِ رفیقانه وجود داشته باشند، عشق رمانتیک می‌تواند تبدیل به عشق رفیقانه شود و تداوم رابطه عاشقانه را تضمین کند. در غیراین‌صورت، یا رابطه به پایان می‌رسد یا در صورت ادامه، هم از کیفیت ارضاء‌کننده و شادی‌بخشی برخوردار نخواهد شد. جالب است که پژوهشگران در هنگام بروز عشق رمانتیک از میزان بالای ماده‌ی کیمیاوی به نام فنیل‌اتیل‌آمین در انسان گزارش داده اند. البته نباید تصور کرد که عشق رمانتیک تنها از احساسات ساخته شده است و تفکر نقشی در آن ندارد. در حقیقت عنصر برانگیختگی در عشق رمانتیک همراه با عناصر شناختی مشخصه آن، عشق شورانگیز را سرشار از اجزاء متشکله‌ی چون احساس، تحسین، ایده‌آل‌سازی و گاه وسواس عاشقانه می‌کند. همین مجموعه‌ی حالت‌های پیچیده و هیجان‌برانگیز است که فرد را به سوی ازدواج می‌راند.

اما عشقِ رفیقانه که ثبات و تداوم رابطه عاشقانه را تضمین می‌کند بیشتر متکی بر ترکیبی از صمیمیت و احساس تعهد است و در آن شور و هیجان عاشقانه کمرنگ‌تر است یا فروکش کرده. خوشبختانه همیشه این امکان وجود دارد که یک رابطه عاشقانه با عشق رمانتیک آغاز شود و این عشق با گذشت زمان تبدیل به عشق رفیقانه شود و بلوغ و تکامل یابد.

عشقِ رفیقانه که ثبات و تداوم رابطه عاشقانه را تضمین می‌کند بیشتر متکی بر ترکیبی از صمیمیت و احساس تعهد است و در آن شور و هیجان عاشقانه کمرنگ‌تر است یا فروکش کرده.

موضوع مهم دیگر سبک‌های عاشقی است. تنوع موجود میان افراد بشر باعث می‌شود که هر فردی سبک عاشقی خاص خود را داشته باشد. به‌عبارت دیگر، افراد از الگوهای شناخته‌شده‌ی رفتاری در روابط عاشقانه‌ی خود پیروی می‌کنند. شش الگوی مشخص رفتاری یا شش سبک عاشقی توسط روان‌شناسان شناسایی شده اند که اکثر روابط عاشقانه از یکی از آن‌ها یا ترکیبی از دو یا چند سبک دیگر تشکیل می‌شوند. نکته حایز اهمیت این است که میان سبک‌های عاشقی افراد باید توافق و هماهنگی و تا حدی تشابه وجود داشته باشد تا رابطه بتواند از محتوی و تداوم لازم بهره‌مند شود. در یکی از این سبک‌ها، یعنی سبک اروس، عشق به مبنای جذابیت فیزیکی و به‌طور ناگهانی رخ می‌دهد، حال آن که در سبک دیگری به نام استورج عاشق ترجیح می‌دهد که احساس تعلق و وابستگی خود را به آرامی پرورش و افزایش دهد.

 پژوهش‌ها نشان می‌دهند که مردان و زنان از سبک‌های عاشقی متفاوتی استفاده می‌کنند. همان‌طور که سبک‌های عاشقی گوناگون وجود دارند، الگوهای مختلف تعلق و دلبستگی که ریشه در کودکی دارند در شکل‌گیری محتوای عشق و تعیین کیفیت آن نقش بازی می‌کنند. ما درس عشق را از والدین خود می‌آموزیم و بعدها این درس را به شرکای عشقی خود پس می‌دهیم. چهار الگوی دلبستگی یا تعلق توسط روان‌شناسان مورد شناسایی قرار گرفته است. این الگوها عبارتند از الگوهای ایمن، دل‌مشغول، بیمناک و طرد کننده. این الگوها نشان‌دهنده‌ی آنند که وقتی فردی وارد یک رابطه عاشقانه می‌شود تعامل او با شریک عشقی‌اش چه ویژگی‌هایی پیدا می‌کند و چه اندازه این ویژگی‌ها منعکس‌کننده‌ی وجود آرامش، آسودگی و شادی در رابطه هستند یا برعکس تشویش، اضطراب و استرس را وارد رابطه می‌کنند.

افراد ایمن که از رابطه‌ی توام با احساس ایمنی و اطمینان خاطر با مادر یا جانشین او در دوران کودکی برخوردار بوده اند، به راحتی وارد رابطه می‌شوند و در آن احساس امنیت می‌کنند. خوش‌بین و معاشرتی هستند و در ارتباط با نزدیکی و جهت متقابل مشکلی ندارند. گروه دل‌مشغول دائم در تشویش و اضطراب به سر می‌برند و ناراحت اند و پیوسته نگران قطع رابطه هستند و به شدت وابسته و محتاج دیگران می‌شوند. افرادی که در گروه بیمناک قرار دارند دستخوش نگرانی از بابت ترک شدن و طرد شدن توسط دیگران و بی‌اعتماد به آنان هستند. و بالاخره گروه طرد کننده اصولاَ علاقه‌ی به نزدیکی و صمیمیت ندارند و نسبت به دیگران بی‌تفاوت اند و از بروز هرگونه وابستگی حتی نوع سازنده‌ی آن هم گریزان هستند.

این الگوهای تعاملی در ارتباط با نظری که فرد نسبت به خود و دیگران دارد و میزان آسودگی یا تشویشی که در نزدیکی با دیگران حس می‌کند، شکل می‌گیرند. این الگوها در روابط گوناگون به چشم می‌خورند و گاه ممکن است یک نفر در رابطه‌ی ایمن و در رابطه‌ی دیگر بیمناک باشد.

عشق و سن موضوع قابلِ‌توجه‌ی دیگری است که باید به آن ‌پرداخت. معمولاً عشق و جوانی همراهان همیشگی یک‌دیگر به حساب می‌آیند. اما پژوهش‌ها نشان می‌دهند که در بسیاری از موارد افراد مسن نسبت به زوج‌های جوان دیدگاه رمانتیک تری نسبت به عشق دارند. از سوی دیگر تفاوت‌های جنسی در عشق به صورت تفاوت عاشقی زنان- مردان رخ می‌نماید، که البته نباید در مورد این تفاوت‌ها مبالغه کرد. اصولاً زنان و مردان برخلاف برخی تصورات شایع متعلق به دو سیاره متفاوت نیستند و شباهت‌های میان آنان بیشتر از تفاوت هاست. بسیاری از این اختلاف‌ها بیش از آن که ناشی از تفاوت جنسی باشد، مربوط به نقش‌های جنسی است که توسط جوامع و فرهنگ‌ها تعریف می‌شود. طبیعی است وقتی که زنان در جامعه منزلت اجتماعی پایین‌تری دارند و راه‌های زیادی برای ارتقاء این منزلت وجود ندارد، یکی از شیوه‌هایی که پیش‌ِ روی آن‌ها قرار می‌گیرد توجه و علاقه به محبوبی است که از طریق عشق یا ازدواج با او بتوانند به منزلت اجتماعی بالاتری راه یابند. به عبارت دیگر، زن‌ها آگاهانه‌تر دست به انتخاب می‌زنند، ولی مردها چون محدودیت‌های اجتماعی زیادی ندارند احتیاط کمتری نشان می‌دهند و ممکن است تنها به خاطر زیبایی جمال یک زن عاشق او شوند و با او ازدواج کنند.

و بالاخره فراز و نشیب عشق و مرگ آن آخرین موضوعی است که به آن می‌پردازیم. نمی‌توان امید داشت که عشق برای مدتی طولانی در بالاترین سطح احساسی خود باقی بماند. سرانجام تصویر شوالیه سوار بر اسب سفید یا پری افسونگری که عاشق آن شده‌ایم رنگ می‌بازد و حضور واقعیت و مقتضیات زندگی روزمره وجود حقیقی انسان‌ها را نمایان می‌سازد.  بالاخره هر پدیده‌ی تولدی دارد و تکاملی و مرگی و عشق هم از این قاعده مستثنی نیست.

هر رابطه‌ی از پنج مرحله کشش و جاذبه اولیه، ساختن رابطه، تداوم رابطه، زوال، و خاتمه تبعیت می‌کند. اگر همان عواملی که دوام عشق را تضمین می‌کنند مفقود باشند عشق رو به زوال می‌رود. مثلاً نابرابری در رابطه همان نقش مخربی را دارد که وجود بی‌عدالتی در جامعه بازی می‌کند. طبیعی است رابطه‌ی که در آن بی‌منطقی، احساساتِ منفی، رفتارهای مُخرب و الگوهای غیرانطباقی بر منطق، احساسات مثبت، رفتارهای سازنده و الگوهای انطباقی تفوق یابند، سرانجامی جز زوال و مرگ نخواهد داشت. اگر هم‌چنین رابطه‌ای مثلاً در قالب یک ازدواج به ظاهر تداوم یابد، مانند بنایی پوشالی است که یا از محتوا برخوردار نیست و یا به مُجرد وزیدن بادی ناچیز فرو خواهد ریخت. شاید بتوان واقعیت را در عرصه‌های دیگر زندگی پنهان کرد و حتی گاه به خود فریبی روی آورد، ولی در مورد عشق که شاهدِ هستی است و در نزدیک‌ترین و صمیمانه‌ترین روابط میان انسان‌ها یعنی رابطه‌ی زن و مرد تجلّی می‌یابد، نمی‌توان واقعیت آغاز و پایان و تولد ومرگ آن را پنهان کرد.

منبع: http://www.doctormotamedi.com/fa/news/article/

یادداشت: نشر مطالب روان آنلاین با ذکر منبع آزاد است!

 

درباره‌ی اسماعیل درمان

اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مدیر وبسایت روان آنلاین است. شما می‌توانید از طریق صفحۀ «تماس با ما» یا صفحۀ فسبوک روان آنلاین به او و گروه کاری روان آنلاین پیام بفرستید. خوانندگانی که نمی‌خواهند نام شان ذکر شود این را در پیام خود مشخص کنند. گروه روان آنلاین به حفظ هویت خوانندگان احترام می‌گذارد.

۳ نظر

  1. سلام
    مطلب جالبی بود و اولین بار بود که عشق رو خارج از کلیشه هایی که بین شرقیهای مسلمان (خصوصا افغنیها) رایج هست بررسی شده و بهش پرداخته شده بود.

  2. خیلی جالب بود-من میخواست بدونم از کجا میشه فهمید که ما دچار چه عشقی شده ایم و راه حلش چی است؟

  3. سلام

    من یک تعریف نظری(مفهومی) از عشق یا سبک عشق ورزی میخوام برای پروژم

    ممنون میشم کمکم کنید

پاسخ دادن به سحرناز لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.