شاید در جریان یک مکالمه ی دوستانه، ما از هوای پاک و باصفای روستاها و اطراف شهر یاد کنیم، از سکوت و آرامش آن مناطق، و از ریتم آهسته ی زندگی صحبت کنیم. اتفاقاً این یادآوری و باورداشتن به اینکه زندگی در اطراف شهر آرامش بیشتری را بههمراه دارد از منظر علمی نیز مورد تایید قرار گرفته است.
شهرها، و بالاخص شهرهای بزرگ، با وجود آنکه از امکانات زیاد و تسهیلات بیشتری برخوردار اند، ولی چند نقص عمده را با خود دارند، از آن میان آلودگی هوا، آلودگی صوتی، فشار کمبود وقت، سریعتر بودن ریتم کارهای روزانه، و…
این موضوع حالا در کشوری چون افغانستان نیز بهخوبی صدق میکند. با یک نگاه گذرا به کابل و چند شهر بزرگ دیگر، به سادگی متوجه می شویم که آلودگی هوا و محیط اطراف، آلودگی صوتی، ترافیک سنگین، و…مردم را هر روز با استرس مواجه می کند. جالب است بدانید که یک تحقیقی که درین اواخر انجام شده، نشان میدهد که کودکانی که در کابل زندگی می کنند، ترافیک سنگین و رد شدن از سرک (خیابان) را یکی از عوامل بزرگ استرس در زندگی خود میدانند!
گزارش مطالعهی را که درینجا میخوانید نیز بیانگر اینست که زندگی شهری، با استرسزایی مداوم، احتمال ابتلا به مشکلات روانی را میتواند افزایش دهد.
اسماعیل درمان
کسانی که در شهرها زندگی میکنند، بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به اختلالات روانی قرار دارند. دانشمندان در جریان پژوهشی جدید متوجه شدهاند که مغز ساکنان شهرها عکس العمل بسیار قوی نسبت به استرس نشان میدهد
مهاجرت به جایی نزدیک به طبیعت و دور از ازدحام و هیاهوی شهر برای بسیاری از ساکنان شهرهای بزرگ رویایی شیرین و آرامشبخش است. گویا زندگی و بزرگ شدن در محیط شهری ظرفیت مغز برای تحمل و کنار آمدن با استرس را تحت تأثیر قرار میدهد. این نتیجهی تحقیقات تیمی پژوهشی از مرکز بهداشت روانی در شهر مانهایم آلمان است.
این تیم به سرپرستی فلوریان لدربوگن (Florian Lederbogen)، با همکاری محققین دانشگاه مکگیل (McGill) در مونترال، کانادا، واکنش مغزی ۱۶۰ داوطلب را هنگام حل تکالیف فکری مختلف بررسی کردهاند. دانشمندان گروهی از داوطلبان را به طور قصدی تحت شرایط استرسزا قرار دادند، به این صورت که آنها برای حل سوالات مشکل ریاضی تنها زمان کوتاهی در اختیار داشتند. این داوطلبان همچنین پس از حل سوالات سخت، از طریق هدفون در مورد نتایج کار خود مورد انتقاد قرار میگرفتند.
مقاومت کمتر شهرنشینان نسبت به استرس
دانشمندان در جریان این مراحل با کمک دستگاه MRI فعالیت مغزی شرکتکنندگان را مشاهده کردهاند. در مغز افرادی که ساکن شهر بودند، امیگدالای مغز که مرکز تشخیص خطر است، بیشتر از ساکنان روستاها فعالیت نشان میداده است. دانشمندان رابطهای مستقیم میان تغییرات مشاهده شده در این ناحیه از مغز و وجود اختلالات روانی مانند افسردگی و اختلال هراس میبینند. در جریان این پژوهش فعالیت امیگدالا در افرادی که در شهری با جمعیت بیش از صد هزار نفر زندگی میکردند نسبت به افرادی که در شهری با جمعیت کمتر از ده هزار نفر زندگی میکردند، بسیار بالاتر بوده است.
دانشمندان در مجموع عوامل مختلفی مانند آلودگی محیط زیست، وجود مواد سمی در هوا، تراکم جمعیت و ازدحام را از دلائل این تفاوت میدانند. آنها در عین حال احتمال میدهند که یکی دیگر از دلائل میزان بالای استرس در شهرنشینان وجود فشاری است که از سوی جامعه به آنها وارد میشود.
بر اساس پژوهشهای مختلف دیگر ثابت شده است که احتمال بروز حملههای ترس در ساکنان شهرهای بزرگ ۲۱ درصد بیشتر از روستانشینان است. خطر ابتلا به افسردگی نیز برای شهرنشینان ۳۹ درصد بالاتر است. در عین حال آنها همچنین بسیار بیشتر از روستائیان در معرض ابتلا به اسکیزوفرنی (شیزوفرنی/جنون) قرار دارند.
منبع: وبسایت داکتران بدون مرز به نقل از شبکه خبری دویچه ویله در آلمان
عکسها برگرفته از وبسایت های http://www.robinsonville.net/Afghanistan/ و http://latimesblogs.latimes.com/
مطلب جالبیست و در خور زمان. این یکی مشکلات عمده ی انقلاب-صنعتی در جهان است. مردم برای همنوا ساختن سطح زندگی شان با پدیده ی مدرنیته، بعضن مجبور میشوند تا از مناطق حومه به شهرها مسکن گزینند. و این خود باعث تقویت بخشیدن به ازدحام ترافیکی و در کل ازدحام نفوس در یک منطقه ی تقریبن محدود تر و منطقه ی که ظرفیت در آغوش کشیدن سیل هُجومی شهر-گزینندگان را ندارد، میشود.
مشکل است راه حل برای این معضله نشانی داد؛ از یک سو غول انقلاب-صنعتی که تعداد زیادی از نفوس دنیا را به خود وابسته ساخته است و از سوی دیگر کمرنگ شدن علاقمندی ساکانان مناطق حومه به شغل دیرینه ی شان (کشاورزی) بنا به دلایل اقتصادی، سدی صعب العبور در فرا راه پژوهشگران و مهندسانیکه بدنبال راه بیرون رفت ازین معضل هستند، قرار داده است.
زحماتتان قابل ستایش است داکتر جان!
فیصل
با نظر شما موافقم. در حال حاضر تنها راه موثری که به نظر میرسد آموزش راههای مقابله با استرس و قدرت بخشیدن به افراد برای تحمل شرایط پراسترس است. شاید برنامه ریزان پروژه های بزرگ در آینده تصامیمی اتخاذ کنند که درین حوزه کمک کننده باشد. البته در باره ی کابل موضوع بسیار جدیست. فکر میکنم شهر کابل به تدریج غیرقابل زیست می شود و امیدوارم برنامه گسترش شهری یا ایجاد کابل جدید به زودی تکمیل شود چون کابل امروزی با نوع زیرساخت هایی که دارد نه بصورت قناعت بخشی قابل ترمیم و تجدید است و نه هم گنجایش این همه نفوس را دارد!