مصطفی ملکیان
تنظیم: اسماعیل درمان
- امروزه، مؤمنان و بیایمانان میدانند كه طرف مقابلشان محیط تامّ و تمامی پدیده آورده است كه در آن هر واقعیتی تبیین خود را پیدا میكند و هر رأیی توجیه خود را. هر واقعیتی كه در یكی از این دو محیط تبیینی دارد، در محیط دیگر نیز تبیین دیگری دارد!
«…چهار ویژگی میشناسیم كه ظاهرا تا پیش از قرن بیستم، مؤمنان و بیایمانان جز به ندرت واجد آنها نبودهاند، ولی امروزه در میان هر دو گروه شیوع و رواج تام یافتهاند؛ و ما در شناخت این ویژگیها وامدار جیمزیم. (ویلیام جیمز، یکی از روانشناسان مشهور قرن بیستم)
الف) مؤمنان و بیایمانان دیگر گمان ـ و امید ـ ندارند كه بتوان فقط به مدد دلیل و برهان و قرائن و شواهد عقلی و نظری طرف مقابل را مجاب و متقاعد كرد و سخن خود را بر كرسی نشاند. روزگاری، مؤمنان گمان میكردند كه (ایمان) به قدری روشن است كه بیایمانی نوعی كوری خود خواسته است كه انسانها، روزی بیدار میشوند و دیگر فریبش را نمیخورند.
فقط كافی است كه سوءنیت و خبث طینت نداشته باشند و با صداقت و جدیت به ادلّه و براهین مؤمنان توجه كنند. از سوی دیگر، بیایمانان به این امید بودند كه با پیشرفت علم تجربی و روشناندیشی و تدوین یك اخلاق جدید انسانگرایانه، توهمی بودن دین آشكار شود. اما امروزه، هم مؤمنان میدانند كه هر دلیل و برهانی كه برای تأیید موضع ایمانی و تثبیت و اثبات عقاید دینی اقامه شود، در هر گام، با چنان مسائل فیصلهناپذیر و مشكلات غیرقابل رفع روششناختی، معرفتشناختی، منطقی، مابعدالطبیعی، و ارزششناختیای مواجه میشود كه امید به مجاب و متقاعد كردن بیایمانان چیزی نیست جز حلقهی اقبال ناممكن جنباندن؛ و هم بیایمانان میدانند كه چیزهایی كه هر كس میتواند آنها را یافتههای بیچون و چرای علوم تجربی جدید بداند واقعاً به حد برهانی بر مادیانگاری و بیایمانی و خداناباوری نمیرسند.
امروزه، مؤمنان و بیایمانان میدانند كه طرف مقابلشان محیط تامّ و تمامی پدیده آورده است كه در آن هر واقعیتی تبیین خود را پیدا میكند و هر رأیی توجیه خود را. هر واقعیتی كه در یكی از این دو محیط تبیینی دارد، در محیط دیگر نیز تبیین دیگری دارد!
در هیچ یك چنان پارگی و شكافی نیست كه جز به مدد دیگری رفو نتوان كرد؛ و در هیچ یك چنان تناقض و ناسازگاری درونیای نیست كه باورناپذیرش سازد. در هیچ یك به موازین و معیارهای عقلانیت یكسره بیمهری نمیشود و، البته، در هیچ یك نیز حق عقلانیت كاملا اداء نمیشود.
هیچ واقعیتی چنان متصلّب و سنگین نیست كه كفهی یكی از دو موضع را قاطعانه سنگینتر كند یا پیشانی موضع دیگر را از هم بپاشد و متلاشی كند. هر واقعیتی در حوصلهی هر دو میگنجد و در معدهی هر دو هضم میشود. به عبارت دیگر، هیچ واقعیتی نزاع را، به سود یكی از دو موضع، فیصله نمیتواند داد.
ب) امروزه مؤمنان و بیایمانان میتوانند چهرهی خود را در آیینهی دیگری ببینند ـ و میبینند؛ و حال آنكه، پیش از این، هر یك از این دو گروه فقط میتوانست چهرهی خود را در آینهی خود ببیند ـ و میدید.
روزگاری، مؤمنان و بیایمانان فقط به خودانگارهی (self–image)خود دسترسی داشتند، یعنی به تصوری كه از خویشتن در ذهن خود داشتنند، و نمیتوانستند پی ببرند كه طرف مقابل چه تصوری از آنان در ذهن خود دارد؛ ولی، امروزه، هر كدام میدانند كه در چشم دیگری چه جلوهای دارند.
مؤمنان میتوانند تصویر خود را در نظرگاه بیایمانان ببینند، یعنی میتوانند دریابند كه، از نظر بیایمانان، انسانهاییاند كه مجذوب نگرشی بیش از حدّ سادهلوحانه و آسانگیرانه به امور شدهاند، نگرششان به خدا بیش از اندازه سادهانگارانه، انسانمحورانه، و آسانگیرانه است، نسبت به آخرین دستاوردهای علوم و معارف بشری غفلت دارند یا تغافل میورزند، جهاننگریای را كه با زمان، مكان، و وضع و حالی ربط و مناسبت داشته است، به ضرب و زور و با تكلف و تصنع با خود میكشند تا به همهی زمانها، مكانها و وضع و حالها انتقال دهند، و … .
بیایمانان نیز میتوانند تصویر خود را در نظرگاه مؤمنان ببینند، یعنی میتوانند دریابند كه، از نظرمؤمنان، انسانهاییاند كوردل، خودبزرگبین، غرّه به اندك عقلی كه به آنان داده شده است، ناسپاس، خوشدل به زندگی سپنجی و زودگذر دنیا، بیدغدغه نسبت به سعادت ابدی، و …
ج) امروزه، مؤمنان و بیایمانان جاذبههای موضع طرف مقابل را نیز احساس میكنند. اگرچه، به نظر خودشان، باید به یك راه بروند، اما هیچگاه از جذبه و جاذبهی راه دیگر رهایی كامل ندارند. هر یك از طرفین میفهمند كه موضع طرف دیگر را داشتن چه حالی دارد و مجذوب لااقل پارهای از ابعاد و وجوه آن موضع میشوند.
از سویی، بیایمانان، همچنان، از عالَم بیایمانی احساس نوعی دلهره دارند،احساس میكنند كه چیزی بزرگ و مهمَ از قلم افتاده است، مرتبهای از عالم وجود كه كششی عمیق دارد، مغفول مانده است، و درِ واقعیتی عظیمتر به رویشان بسته شده است؛ و از این رو، احساس آرامش و امن و امان و معناداری همه چیز، امیدواری، شادی و رضایتی كه در مؤمنان هست، مجذوبشان میدارد.
از سوی دیگر، مؤمنان مجذوب احساس كرامت، تسلّط، بلوغ و استقلالی میشوند كه با بیایمانی پیوند دارد.
د) امروزه، مؤمنان و بیایمانان، در مواضع خود، كمابیش دستخوش دوسوگرایی و تزلزلاند و از یكدله و قاطع و متصلَب بودن سابقشان خبری نیست. هم ایمان مؤمنان تُرد و شكننده شده است و هم بیایمانی مخالفانشان؛ هم به این جهت كه هر یك از دو گروه از جاذبههای موضع گروه دیگر بیخبر نیست و هم به این جهت كه هر كدام میبینند كه مخالفانشان به اندازهی خودشان عاقل و غالباً به همان اندازه نیكسیرت و دلسوزند…»
از پیشگفتار مصطفی ملكیان بر ترجمهی كتاب “تنوع دین در روزگار ما؛ دیداری دوباره با ویلیام جیمز”، نشر شور، صص:41-38
یادداشت: این نوشته لزوما بیانگر دیدگاههای روان آنلاین نیست.