کاوشِ روانشناسیکِ خشونت‌پسندی عدۀ از منبرداران

داکتر اسماعیل درمان

ماستر روانشناسی بالینی و مشاوره 

بعضی از منبرنشینان مردُم را تشویق به خشونت می‌کنند و طوری وانمود می‌کنند که خشونت راه درست، معقول، و موثر برای حلِ مشکل است. عکس: رویترز

 

این نوشته کوتاه به بحث خشونت‌-زایی و دین بصورت مشخص نمی‌پردازد. در عوض، تأملی دارد بر رفتار خشونت‌پسندِ بعضی از کسانی که به اصطلاح “علمای دینی” خطاب می‌شوند و در منبر می‌نشینند و خشونت ترویج می‌کنند.

پرسش این‌جاست که این تمایل – تمایل به خشونت‌-گرایی- از کجا بر می‌خیزد؟ ریشۀ گرایش‌های خشن و خشونت‌طلبانۀ این دسته از افراد در کجاست؟ از پنجرۀ روانشناسی، چگونه می‌شود رفتار این اشخاص را کاوید؟

متأسفانه در افغانستان تا به حال تحقیق نظام‌مندی درین بخش انجام نشده تا بشود بصورت علمی مسئله را تحلیل و زوایای مختلف آن را شکافته و روشن ساخت. نگارنده اما فرضیه خود را که استوار بر مشاهده رفتار این افراد است را درین‌جا بصورت بسیار مختصر بیان داشته، و امیدوار است تا دوستان صاحبنظر در واکاوی این موضوع سهم گیرند.

یکم: آنانی که بصورت قوی به این باور رسیده اند که حقیقتِ مطلق نزد آن‌هاست، دچار یک‌-سویه‌نگری، خود‌-بزرگ‌-بینی، خودبرتر‌-بینی، غرور، و عدم تحمل و مدارا می‌شوند.

دوم: تفاوت میان کسانی که از منظر دینی مدعی رسیدن به حقیقت اند (اشاره این نوشتار به بعضی از منبرداران است) و آنانی که از منظر غیردینی این ادعا را دارند، این است که منبرداران مدعی قدسی بودن و مقدس دانستن دین و منبر اند (به درستی یا نادرستی ادعای شان درین‌جا نمی‌پردازیم). بعبارت دیگر، بحث و مباحثه و انتقاد را دست‌نیافتنی‌تر می‌سازند. انتقاد و انتقادکردن و منتقد بودن را تابو می‌گردانند. مرز میان دین و هویت شخصی (identity) از میان می‌رود. مسئله شخصی می‌شود؛ جزیی از شخصیت می‌شود و تفکیک میان هویت، فردیت (individuality)، و باورِ دینی مشکل می‌شود. غیردینداران نیز گاه به این دام می‌افتند، ولی بسیاری از آنها نه ادعای مقدس بودن باورهای خود را دارند و نه هم ادعای این‌که به حقیقت مطلق رسیده اند. در حوزه غیردینی، حقیقت مطلق زیاد معنا ندارد، چون حقیقت نسبی شمرده می‌شود.

سوم: مقدس پنداشتن باور و احساس مالکیتِ حقیقتِ مطلق (absolute truth) راه را برای استفاده ابزاری از “باور مقدس” یا “دین” می‌گشاید. برای رسیدن به هدف، وسیله توجیه می‌شود. هم‌زیستی کم‌معنا و یا بی‌معنا می‌گردد. تقدس کالای رسمی بر تن خشونت می‌پوشاند و در نتیجه خشونت و خشونت‌-زایی ارتقا می‌یابد، رشد می‌کند، و مقدس می‌شود. رفتار خشن تقویت (reinforced) می‌گردد، حساسیت‌زدایی (desensitized) شده و قبح آن می‌شکند؛ و چرخۀ خبیثه (vicious cycle) شکل می‌گیرد و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود.

چارم: تمام نکات بالا اشاره به این دارند که هم‌چو رویکردی مقدس‌مآبانۀ می‌تواند سبب ترویج خشونت بصورت کل گردد. اما در تعدادی از افراد که پتانسیل بیشتری دارند این تمایل می‌تواند شدیدتر و گسترده تر تبارز کند. به گمان نگارنده این افراد به یک یا چند اختلال روانی دست به گریبان اند و در میان آنها دو اختلال روانی بصورت متبارزی قابل مشاهده اند. این دو اختلال عبارت اند از: اختلال شخصیت خودشیفته و اختلال شخصیت ضد اجتماعی.

ذکر ویژگی‌های عمدۀ این دو اختلال فرضیه مورد بحث را قوت بیشتر می‌بخشد.

اختلال شخصیت خودشیفته (Narcissistic Personality Disorder) همراه است با خود‌-بزرگ‌-بینی فراگیر (در خیال یا رفتار)، نیاز برای تعریف و توصیف، و فقدان همدلی و همدردی. افراد دچار این اختلال توقع دارند که توصیف شوند بدون این‌که دستاورد خاصی داشته باشند؛ فکر می‌کنند که انسان‌های برگزیده‌ای هستند؛ توقعات بی‌جا دارند؛ دیگران را مورد سواستفاده قرار می‌دهند؛ تمایلی برای ابراز همدلی و احترام به احساسات و نیازهای دیگران ندارند؛ حسادت می‌کنند؛ و رفتار شان توام است با غرور و تکبر و افاده.

در حقیقت این افراد اعتماد به نفس کافی ندارند و این مشکل را در پشت لباس رسمی، نشان دادن علاقه به امر قدسی، و در زیر نقاب تکبر پنهان می‌کنند. هویت شان شکننده است؛ به همین دلیل با تلنگری هر چند مختصر، دچار ترس و اضطراب می‌شوند و این ترس منجر به خشم می‌گردد و خشم خود را در قالب “دلسوزی به دین و مقدسات” نشان می‌دهند.

اختلال شخصیت ضداجتماعی (Antisocial Personality Disorder) همراه است با عدم توجه و بی‌احترامی فراگیر به حقوق دیگران؛ نادیده گرفتن رفتارهای قانونی؛ فریب‌کاری، بی‌توجهی به امنیت و آسایش دیگران، بی‌مسوولیتی، و نداشتن حس ندامت و پشیمانی یا بی‌تفاوت بودن در قبال اعمال خود.

شخصیت این دسته اشخاص مساعد به هنجارشکنی افراطی است؛ آنها برای عقده گشایی، قانون را زیرپا می‌کنند و امنیت و آسایش مردم را برای پُرکردن خلای شخصیتی خود به خطر می‌اندازند، حال آن‌که حسِ ندامت و پشیمانی و مسوولیت‌پذیری به ندرت در میان شان دیده می‌شود، چون آن‌چه را که انجام می‌دهند برای “هدفِ والاتر” و “خوشنود کردن خداوند” و “رستگاری دینداران” است.

احتمالاً تشخیص هر یک از این اختلالات در یک فرد عادی آسان‌تر است، چون رفتارش پیچیدگی چندانی ندارد. لیکن تشخیص این اختلالات در میان بعضی منبرنشینان تا حدی مشکل است چون آنها با ظاهر آراسته و زبان پیراسته و در پوشش تقدس کار را به پیش می‌برند و این پوشش فرصت برای گمانه‌زنی را محدودتر می‌کند؛ مردم کم‌تر شک می‌کنند؛ کم‌تر تردید می‌کنند؛ و در نتیجه در دام رفتارهای نابهنجار این اشخاص می‌افتند. هم‌چو افرادی به هیچ عنوان شایستگی رهبری دینی مردم را ندارند چون به جای هم‌زیستی، مدارا، تحمل، رواداری، صلح‌-جویی  و اخلاقی زیستن آن‌چه ترویج می‌کنند عبارت است از خشونت، ناصبوری، افراطی‌گری، تندخویی، و کینه‌ورزی.

متأسفانه در سیستمِ تعلیماتِ دینی هیچ معیار مشخصی برای بررسی روانشناسیک این مشکل در میان این افراد وجود نداشته و آنها به راحتی اجازه خطابت می‌یابند. اهمیت این مسئله در این است که در جامعۀ بشدت دین‌-مدار افغانی، نفوذ و نقش این افراد متبارز، گسترده و عظیم است و آن‌ها در شکل‌دهی و جهت‌دهی افکار و رفتارِ مردم اهمیت ویژه دارند. اگر طبق این فرضیه تعدادی از آنها مشکل شخصیتی داشته باشند، ترویج چرخۀ خشونت ادامه خواهد یافت، مگر این‌که نقاب از چهره‌هاشان برافتد.

یادداشت: در نوشته‌های قبلی در همین وبسایت (مقالۀ سواستفاده جنسی اطفال و مقاله کودک‌-آزاری در مدارس طالبان) ارتباط سوءاستفادۀ جسمی، جنسی، و عاطفی با رفتار خشن مورد بحث قرار گرفته است.

منابع:

1-    Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, Fourth Edition, Text Revision, DSM-IV-TR (2000). American Psychiatric Association

2-    (Abnormal Psychology: An Integrative Approach, David H. Barlow & Mark Durand (2009

3-    (Difficult Personalities: A Practicial Guide to Managing Hurtful Behavior of Others. Helen McGrath & Hazel Edwards (2010

 

یادداشت: نشر مطالب روان آنلاین با ذکر منبع آزاد است!

درباره‌ی اسماعیل درمان

اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مدیر وبسایت روان آنلاین است. شما می‌توانید از طریق صفحۀ «تماس با ما» یا صفحۀ فسبوک روان آنلاین به او و گروه کاری روان آنلاین پیام بفرستید. خوانندگانی که نمی‌خواهند نام شان ذکر شود این را در پیام خود مشخص کنند. گروه روان آنلاین به حفظ هویت خوانندگان احترام می‌گذارد.

۱۶ نظر

  1. در نوشته ای هرچند کوتاه به موضوعی بس مهمی پرداخته اید. مشکلی که شاید در حال حاضر بزرگترین سهم را در ترویج رفتارهای خشونت آمیز در افغانستان داشته باشد.
    این سوال مطرح می شود که چرا افرادی که دچار اینگونه اختلالات خشونت پسند و ضد اجتماعی هستند اکثریت مطلق (شاید 98 فیصدی) منابر را – نه تنها در افغانستان بلکه در تمام کشورهای اسلامی – در اختیار دارند.
    آیا این افراد به طور سلسله وار این نوع بینش و رفتارهای خشونت آمیز خود را به دنباله روان (شاگردان) خود به ارث میگذارند؟ یا اینکه مشکل در خود نوعیت دروس دینی است، که ذاتاً و از ابتدا با رویکردی خشونت آمیز برای مخاطبین دیندار تبلیغ شده اند….شاید با این هدف تا با ترویج نفرت نسبت به غیر دینداران یا دگراندیشان…..انگیزۀ لازم را برا مقابله با آنان در ذهنیت پیروان ادیان ایجاد کند.

  2. Nice article. The first three points were vague for me. I didn't get them. I would liked to see an example of the violence that these Mullahs preach for, to clarify the topic.

    The (Narcissistic Personality Disorder) and (Antisocial Personality Disorder) were interesting and informative.

    Thanks,

    M

  3. قبل از هر سخنی میخواهم پیام خود را با نقل قولی از روحانی ایرانی تبار آقای طباطبایی آغاز کنم که این حرفش خیلی به دلم نشست و مصداق خوبی هم برای این حرفم خواهد بود: روحانی و یا عالم دین کسی است که در ابتدا باید دانش، علمیت و درس خوانده باشد، استاد دیده باشد و مطالعه در زمینه دین و دین شناسی داشته باشد و نه اینکه هیچ آگاهی از اینها نداشته باشد و فقط کلاه و چپن روحانیت را به قرض گرفته باشد و ادعای روحانیت کند. و البته درس هم درس درست و عالی!
    نوشته تان در خور ستایش هست و به نکاتی اشاره کردید که عوامل خشونت که من اینگونه میگویم خشونت دینی را به تعریف گرفته است. با آقای شعیب امین هم کاملن موافقم و پرسش قوی رامطرح کردن که امیدوارم در این زمینه هم بشود جناب شما مطالبی را با ما سهیم کنید. به دنبال این حرف هایم میخواهم یک نکته دیگر را اگر مناسب بدانید به عوامل چند گانه که شما مطرح کردید علاوه کنم و آن اینست که امروز هر عالم دینی و در کل جامعه روحانیت و اگر ساده بگویم ملا و آخند افغانستان چه چیزی بداند و چه نداند که خدا میداند! با تکیه به این به قول خودشان حدیثی که علما وارثین انبیاء هستند، خود را تافته جدا بافته از دیگر افراد جامعه دارند و هر آنچیزی که در خیر و صلاح خودشان باشد به آیه و حدیث مبدل میشود و آنچیزی که خلاف بود نامه تکفیر صدور میشود.
    از اینها که بگذریم فکر کنم که تعدادی از سواد و دانش کمی که بر خوردار هستند به دنبال شخصیت سازی خود و به نوعی اگر راحت تر بگویم تقلید از دیگران هستند و نمایش شخصیت علمای دینی را میکنند که شاید فرسنگ ها با دانش و فهم آنها فاصله عقلی و دانشی داشته باشند. مسئله دیگر بیشترین این افراد که بعدن در منابر راه پیدا میکنند زاده خشونت های فکری و روحی و جنسی در دوران تعلیمات حالا دینی و مذهبی شان در مدارس علمی شان هستند و در سنین پائین شامل و بعد از دوران طولانی با شستشوی مغزی بزرگانی که در پشت پرده قرار دارند به مساجد و منابر اعزام شده و ترویج خشونت میدهند. دقیقن آنچه امروز در افغانستان در بیشترین مساجد و در منابر از آن سخن زده میشود خشونت و تشویق به خشونت است که موضوعی واقعن نگران کننده است.
    ممنون از نوشته زیبایتان جناب آقای دوکتور درمان گرامی

  4. نمی خواهم توصیف بی حد و اندازه کنم، ولی می خواهم بگویم که واقعا به این امر افتخار می کنم که افغانستان حال آنقدر پیشرفت کرده که ما حال افراد مانند دکتر درمان در میان خویش داریم.

    بنده چون شخصا از دیپریشن رنج می برم، در مورد مسایل روان شناسی یک دو سه چیز خوانده ام. اما حتا یک بار هم شاید در مورد قضیه که دکتر درمان اینجا به تحلیل گرفته اند فکر نکرده بود. نکته عمده که به نظرم اینجا ذکر گردیده واقعا این است که ما اصلا معیاری برای تعیین رهبران دینی نداریم – خیر اینطور نیست که معیاری برای رهبران سیاسی داشته باشیم… اما رهبران دینی در جامعه ما نفوذ بیشتر از رهبران سیاسی دارند چون به شکل روزمره با مردم در تماس هستند. این تماس باعث آن می شود که صاحبان منبر در افغانستان در تشکل افکار عامه عمده ترین نقش را ایفا کنند – نقش بس مهمتر از نقش مکتب و دانشگاه و تربیه خانواده گی چون گفتار آنها نه از کتاب، نه از تجربه بلکه از الهام الهی سر چشمه می گیرند – البته به نظر مردم.

    نبود هیچگونه معیار برای تعیین چنین اشخاص به مسوولیت چنان گران به نظر بنده شاید یکی از عمده ترین اسباب بربادی کشور باشد. البته منتظرنوشته های دیگر در این مورد، دکتر جان!

  5. اسماعیل درمان به علمای مکرم و معزز دینی توهین می کند و وانمود می کند که آنها اختلالات روانی دارند. عجب دروغ بزرگی! شما به خدا پناه ببرید که شیطان در شما رخنه کرده و بینایی تان را از بین برده که حقیقت و درستی را نمی بینید. پناه می برم بر خدا از شر شیطان رانده شده!!!
    از یک متخصص آینده انتظار می رود برود مردمی که مشکل دارند را کمک کند. علما قدرت عظیم الله را پشت سر دارند که کوبنده است و جزا دهنده آدمهای منحرف! هر چه دیدید از خود دیدید!!!

  6. اول سلام اقای اسماعیل درمان من از صنف جامعه شناسی از هرات هستم و یکی از شاگر دان استاد کاوه که سایت شمارا به ما معرفی کرد بسیار خوشحال ستیم که برای اولین بار یک سایت روانشناسی به توسط افغانها درست شده است و از شما خواهانم یک کمک ما کنید درباره اقای فرید اتریشی و از اگر میشود درباره مطالب روان شناسی عمومی یکمی معلومات ارایه کنید امید روزی که شما را ببینیم در هرات

  7. Jaye taásof ast ke emroz keshware ma dar bohran qarar dara wa az hazaro yak moshkel ranj mebara, ama baze ba estelah roshanfekrane ma hamash donbale din wa ulamaye din oftadan wa reshaye tamame badbakhti dar keshwar ra dar wojode ulamaye bozorgwar jostojo mekunand. Dalile omdaye khoshonat dar Afghanistan na ulamaye din, balke afrade mortad wa daraye eemane zaef manande shoma astan ke ba takya ba hemayat garane kharejitan ba maghsosh sakhtane zehnyate mardome musalman wa shahid parware keshware ma mepardazed. Chunin afrad az negahe shariat mardood hastand. Wai ba hale ma mardom ke ba estelah roshanfekrane ma ajire dastane kofr shoda wa bar alayhe din wa aleme dine khod tablighat ba rah me andazand wa way baa an kasane ke kor Korana az chonin afrade zede din wa ajir taqdir baa mal me awarand. Chonin afrad sazaware taqdir na, balke sazaware majazate sakht hastand. Inshallah der nakhwahad bod ke islame aziz bar kofr wa kofare musalman noma piroz wa chonin afrad sakht ba kaifare amaleshan khwahand rasid.
    Banda menhaise yak fared mosalman masoliate eemani khod medanam ta hade tawan az faaliat haie mazdoranye chonin website ha wa afrade ke dar aqebe chonin website ha qarar darand wa khod ra doctor menamand jelawgiri namoda wa dar rasandane anha bap paye meze mohakema az hech nawa sayo talash deregh nawarzam.
    Az hama beradarane din dost niz khwaheshmandam ta dar mawrede faalyat haie chonin website ha wa afrade begana parast ba hama dostane khod agahi dehand ta betawanem dast ba daste hamdigar dada az tarwije farhange din setezi jelawgiri nomayem.

    Wasalam.
    Haqparast

  8. در این جا کسی علیه اسلام بحث نکرده است. کسانیکه درینجا مطرح بحث اند دکانداران دین اند که از دین به انواع مختلف به نفع شخصی خود استفاده نموده و مردم را فریب میدهند.

    • سلام واقعا چیزی جالب هست من از ایرانم خیلی خوشحالم که از نظر علمی و روانشناسی بزگترین مشکل جهان اسلام را برسی میکنید امیدوارم بار هم منصفانه و علمی برسی کنید خیلی خوشحالم که اینقدر جالب و زیبا انهم در افغانستان این موضوع ببرسی کردید

    • کاملا موافقم با اقای میرویس

  9. سپاس از دوستانی که متوجه اصل بحث شده اند و به مانند آقای “حق پرست” به بیراهه نرفته اند.
    درمان

  10. داکتر درمان عزیز: تحلیل دقیق روانشناختی تان قابل قدر است. نکته ای را که بنده میخواهم درین راستا بیافزایم insecure attachment style است که میتواند یکی از مولفه های تقویت روحیه پرخاشگری نزد شان باشد. به اساس تیوری باولبی (1982)افرادیکه caregiver شان در کودکی بصورت پایدار پاسخگوی نیازهای شان بوده این نگرش را پیدا میکنند که انسانهای دیگرهمواره مفید و supportive میباشند بنابراین نسبت به دیگران همدرد,نوع دوست و التروئیستیک میگردند لذا ازخشونت بدمیبرند.درحالیکه اگر caregiverدوره کودکی بطور قابل پیش بینی به نیاز های کودک رسیدگی نکند این احساس در شخصیت آینده انکشاف میکند که انسانهای دیگر قابل اعتماد نیستند و فرد نسبت به دیگران با دیده خصومت مینگردکه خود میتواند باعث انکشاف روحیه خشونت طلبی گردد
    ( Mikulincer, Shaver, Gillrath,& Nitzberg, 2005.
    Reference: Mikulincer, M., Shaver, P.R., Gillrath, O., & Nitzberg, R.A. (2005). Attachment, caregiving, and altruism: Boosting attachment security increases compassion and helping. Journal of Personality and Social Psychology, 89, 817–839.

  11. اگر عادلانه قضاوت گردد، حل تمام مشکلات جهانی در اسلام موجود هست. اما ید بختانه عقل و درک سلیم کو؟! مطلب بالا در مورد تعداد کمی ملا ها تا اندازه ی صدق میکند اما در جهان اسلام عزیز علمای بسیار روشنفکر داریم. و بی شک راه های حل همه مشکلات در قرآن و احادیث موجود هست. امید است که جوانان ما از این نوع مفکوره ها متأثر نگردند!

  12. کتاب نقش ایمان در زندگی نوشته دکتر یوسف قرضاوی را یک یار مطالعه کنید!

پاسخ دادن به شعیب امین لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.