اسماعیل درمان
ما هر روز نظر به مقدار تعامل اجتماعیِ که داریم در برابر رفتارها و پیامهای گوناگونی قرار میگیریم، از خانه و خانواده گرفته تا محله و محیط کار و تحصیل و دنیای مجازی. و معمولاً نیز دیگران را مسوول عواطف و احساسات خود میشماریم. لیکن ما نیز رفتارها و پیامهای گوناگونی تولید میکنیم. به عبارتی، وقتی گپ از تعامل میشود، این معمولاً یک رابطۀ یکطرفه نیست و ما نیز با کنشها و واکنشهای خود بر دیگران تاثیر میگذاریم، همانگونه که آنها بر ما تاثیر میگذارند.
لیکن مهم این است که از این تاثیرگذاریها و تاثیرپذیریها تا جایی که امکان دارد آگاه باشیم. دقت کنیم در برابر یک کنش، چه واکنشی از خود نشان دادهایم. چه چیزی سبب شده خوشحال شویم؟ چه باعث گردیده عصبانی شویم؟ چه رفتاری در ما هیچ انگیزهای ایجاد نکرده و برعکس چه چیزی سبب ایجاد هیجان و انگیزه در ما شده است؟ چه پیامی را جدّی گرفتهایم؟ چرا جدّی گرفتهایم؟ چرا برای ما مهم شدهاست؟ آیا ممکن نبود ساده میگرفتیم و زیاد روی آن حسّاس نمیشدیم؟ به عبارتی، معمولاً نوع برداشت ما از موضوع تعیین میکند چه احساسی را تجربه کنیم: خوشحال شویم، عصبانی شویم، افسرده شویم، دلشکسته شویم، و…
این پرسشها برای این مهم اند که ما طبیعتاً در برابر رفتارهای دیگران، به ویژه اگر عواطف ما را هدف قرار دهند، به شکل سریعی واکنش نشان میدهیم. این واکنش سریع در طول هزاران سال در وجود ما برنامهریزی شدهاست. البته واکنش ما میتواند سازنده باشد یا نباشد و در همان موقعیت کارآیی داشته یا نداشته باشد. به گونۀ مثال، میگویند «پاسخ ابلهان خاموشی است»، اما این واکنش در برخی موارد مفید و کاربردی است. در برخی موارد هم نیست. مثلاً در جایی دیگر، «سکوت علامت رضایت است»، یا برعکس نشانۀ بیتفاوتی است؛ در نتیجه، کاربرد آن بسته به شرایط فرق میکند.
این از سوی دیگر نیز مهم است. این که چقدر اجازه میدهیم رفتارهای دیگران یا پیامهای که میفرستند، مثلاً در مورد ظاهر ما، قیافۀ ما، نوع فکر ما، نوع حرف زدن ما، نوع واکنشهای ما و غیره، بر روی ما تاثیر میگذارند. به عبارتی، چقدر اجازه میدهیم آن شخص را مسوول عصبانیت یا خشم یا برعکس خوشحالی و سرور خود در نظر بگیریم و چقدر خود را مسوول این تجربۀ عاطفی بدانیم. یا چقدر عوامل شکلدهندۀ این عواطف را در بیرون از خود و چقدر در درون خود جستجو کرده و مسوول میدانیم.
این موضوع در تعاملات اجتماعی مهم است، چون با آنکه رفتار دیگران طبیعتاً بر نوع رفتار ما اثر میگذارند، اما نوع برداشت ما از رفتار دیگران و این که خود ما نیز توانایی داریم چقدر اجازه دهیم آن رفتار بر ما تاثیر بگذارد، اهمیت دارد. وقتی متوجه شدیم که ما نیز نظر به برداشتی که از وضعیت داریم در نوع احساسی که تجربه میکنیم سهم داریم سبب میشود زیاد احساس قربانی شدن نکنیم. آگاهیِ ما از عللی که سبب شده دیگران آنگونه برخورد کنند (مثلاً چرا شخص با من مهربان نیست، آیا در جایی دیگری از زندگی خود مشکلی دارد یا از اشخاص دیگر عصبانی است نه مشخصاً من)، و باور به توانایی خود در مدیریت (کنترول) احساسات و عواطف میتواند برای حفظ آرامش و تأمین رضایت در روابط اجتماعی مفید باشد. خلاصه این که، با آن که رفتار دیگران بر روی عواطف ما تاثیر میگذارند، ما خود تا حد زیادی تعیین میکنیم چه احساسی را تجربه کنیم و چقدر اجازه دهیم دیگران این احساسات را کنترول کنند.
این البته نیازمند یک بحث گستردهتر است که آرزومندم در آینده به آن بیشتر پرداخته شود.
یادداشت: نشر مطالب روان آنلاین تنها با ذکر منبع یا اجازۀ رسمی از مدیریت وبسایت مجاز است!