ابراهیم فضلی
اخیرا تعدادی از دختران در داخل و خارج از افغانستان، کمپینِ به راه انداخته اند زیر نام «نامم کجاست؟». این کمپین اعتراض دارد که چرا در بیرون از خانه، مثلا در کارتهای دعوت عروسی، فاتحه، نسخههای داکتر و غیره به جای اسم زنان از اصطلاحاتی مانند «خانم فلانی»، «مادر فلانی» و یا «همسر فلانی» استفاده میشود و یا چرا بعضی از خانمها در فضای مجازی اجازه ندارند از نام و هویت اصلی خود استفاده کنند. تعدادی از مردان از این کمپین استقبال کردند و با ذکر نام زنان فامیلشان در شبکههای اجتماعی، با خانمهای معترض ابراز همدردی و همبستگی کردند. اما آیا نام مهم است؟ اگر مهم است، چرا مهم است؟
در افغانستان اغلب مردها از ذکر نام خانم و یا دخترشان خودداری میکنند و در عوض از روابط فامیلی مانند «دختر فلانی» یا «همسر فلانی» برای شناسایی و یا معرفی طبقه زن استفاده میکنند. «جمیله» و «همسر غلام حیدر»، به طور مثال، هر دو نامهای اند که از طریق آن میتوانیم یک شخص را شناسایی کنیم. اگر از دید اغلب مردهای افغان به این موضوع بنگریم، به ناچار باید بپرسیم که او چرا «همسر غلام حیدر» را بر «جمیله» ترجیح میدهد؟
پاسخ این پرسش را قبل از هر جای دیگر میتوانیم در همان ابتدای آفرینش جستجو و پیدا کنیم. به باور ادیان ابراهیمی، خداوند بعد از این که آدم را آفرید، قبل از هر چیز دیگر نامها را به او آموختاند و بعد با خطاب به فرشتهها برتری آدم بر سایر مخلوقات، از جمله خود فرشتگان، را چنین به اثبات رساند: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ. بقره ۳۱» و «… وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ. ترجمه: و چون فرشتگان را فرمودیم برای آدم سجده کنید، پس جز از ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد، همه به سجده در افتادند.۳۴»۱. در این جا مهمترین دلیلی که خداوند برای برتری آدم بر فرشتهها ارائه میکند، آگاهی او بر اسامی است. آن که اسمها را بداند یا در موقعیتی قرار داشته باشد که بتواند بر افراد و اشیاء نام بگذارد، برتر از آنها و برتر از دیگران است۲.
دلیل این برتری در این است که نامگذاری بر شخص، مکان و یا چیزی، نشانهی غالببودن بر آن است. بیدلیل نیست که شاهان و امپراطوران گذشته، وقتی مکانی را فتح میکردند، میکوشیدند تا نام آن مکان را تغییر بدهند و از آن طریق به نمایش بگذارند چه کسی صاحب آن مکان است. «افغانستان»، به طور مثال، در اصل هشداری است که این سرزمین مربوط به «افغانها»ست! از این رو نامهای که یک شخص نامگذار بر افراد، مکانها و اشیاء میگذارد دارای معانی اند که مهم اند. شخص نامگذار از طریق آن نامها غیرمستقیم برای دیگران میفهماند که از آن فرد، مکان و یا شی، چه برداشتی داشته باشند و با آن چه طور برخورد کنند.
راه دیگر این است که از فرد، مکان یا شیء هر نوع نامی را کاملا حذف میکنند. به گونهی نمونه، «جمیله» را «همسر غلام حیدر» نه بلکه «سیاهسر»، «عاجزه» و یا «ضعیفه» میخوانند. در این جا، شخص عامل، میان خود و دیگر فاصله بزرگتری ایجاد میکند. خودش یک فرد مستقل است ولی طرف مقابل تنها یک عضو از یک گروهی که هیچ نوع فردیتی ندارند. از این طریق استثمار و سلطهجویی بر طرف مقابل هنوز آسانتر و «توجیهپذیرتر» میشود. به همین دلیل برای معرفی آن کتله، از واژههای استفاده میشود که نمایانگر فرومایهگی یا ضعف اند. از «عاجزه»ها باید «دفاع» شود و «ضعیف»ها باید «حمایت» شوند۳.
با این دید به مسئله، متوجه میشویم که نامها ناقل معانی تعیینکننده و ابزار قوی برای نمایش قدرت اند. اما همچنین متوجه میشویم که آن شخص، مکان و یا شی که نام بر آن گذاشته شده است، قبل از آن نامگذاری فتح شده است و کاملا تحت سلطه نامگذار قرار دارد. «همسر غلام حیدر» همان «جمیله»ی است که حالا توسط «غلام حیدر» فتحشده است و از این به بعد باید با چنین نامی معرفی و یا شناسایی شود.
اکنون پرسش دیگری که مطرح میشود این است که آیا آن تعداد از مردانی که در پاسخ به کمپین «نامم کجاست؟» نام خانمهای فامیلشان را ذکر میکنند، آیا واقعا حاضر اند از سلطهی که بر آنها دارند، نیز دست بردارند؟ آیا ذکر آن نامها به معنای به رسمیتشناختن استقلال آن زنهاست یا این که در این جا سوءتفاهمی رُخ داده است میان معترضین و پاسخگویان به آن اعتراض؟
برای رسیدن به پاسخی درست به پرسش بالا، ضرورت است که معترضین موضع خود را واضح بیان کنند. آیا هدف معترضین فقط این است که به جای «همسر غلام حیدر» با نام «جمیله» شناسایی شوند یا منظور از «نامم کجاست؟» مبارزه برای استقلال هویتی و فردی است؟ هویداست که مطلوب باید همین دومی باشد چون در غیر این صورت، چنین کمپینی معنای ندارد و دو روز بعد به فراموشی سپرده میشود. پس هدف باید استقلال هویتی و فردی باشد. این یعنی وقتی معترضی مینویسد «نامم کجاست؟» در اصل میپرسد که بدناش کجاست؟ عقاید خودش کجاست، شغلاش کجاست؟ سرگرمیهایش؟ جهانبینیاش؟… چون نام فقط بخشی از هویت ماست، نه همهاش و در اصل هویت یک شخص متشکل از مجموعهی از فاکتورهای مانند جهانبینی، جنسیت، ظاهر فزیکی، عقاید، ارزشها، شغل…آن شخص است.
آن «جمیله»ی که حالا او را با نام «همسر غلام حیدر» میشناسند، در حقیقت بعد از فتحشدن به دست «غلام حیدر» ارادهاش بر تمامیِ این فاکتورها را از دست داده است. او خدای خود را فقط به وسیلهی مردان شناخته است و برایش هیچ وقت فرصت داده نشده است که خودش خدای خود را بشناسد. جهانبینیاش را مرد خانهاش پیریزی میکند. بر بدن خود کنترول ندارد؛ نباید بلند بخندد؛ بر اعضای زنانهی بدن خود کنترول ندارد؛ طبیعتاش و با آن تواناییهایش از سوی مردها برایش تعریف میشوند؛ اجازه کار در شغل دلخواه خود را ندارد… در مقاربت جنسی، حق انتخاب، و تصمیمگیری ندارد، حق طلاق ندارد…فقط بعد از سلبکردن این اختیارات است که مرد بر چنین زنی فاتح میشود و هویتاش را میتواند از او بگیرد. مردها، در جوامع مانند جامعهی ما، برای سلب این اختیارات ابزارهای بسیار قدرتمندی دارند مانند توان اقتصادی، انحصارگرایی دینی و اولاد.
مردها در جوامع ما تنها نانآور خانه اند و از این بابت هیچ شکایتی ندارند که هیچ بلکه این روند را با محدودساختن شرایط کاری برای زنان تقویت نیز میکنند. «فلان کار برای زن خوب نیست» یا «کار، بله، ولی کار زنان نباید باعث فروپاشی کانون گرم خانواده شود» و یا حتا آزار و اذیت جنسی در محیط کار، اینها همه ابزارهای اند که مردان در این کشمکش بین جنسیتی از آن استفاده میکنند. حتا در فامیلهای که هم زن و هم شوهر کار میکنند، در خانه زن باید برای شوهرش بعد از کار غذا بپزد، چای بیاورد و لباسهایش را بشوید – یعنی باید «جایش را بشناسد».
از طرف دیگر، دین در جوامعی دیندار نقش بسیار عمدهی را در روابط بین مرد و زن بازی میکند. در جامعه ما مردها در تفسیر دین انحصارگرا اند. تمام فقها، مفتیها، ملاها، و عالمان دینی ما مرد اند. از این رو جای تعجب نیست که برای توجیه ستم بر زنان همیشه تفسیرهای توجیهگرایانه برای مردان وجود دارد.
فرزند. شاید خوبتر میبود این وسیله را پیشتر از ابزار دیگر ذکر میکردم چون به نظر من اولاد یکی از قدرتمندترین سلاحهای مردها برای سلب آزادیهای زنان اند. زن باید عاجل بعد از عروسی صاحب فرزند شود. مردها در این قسمت به شدت بیحوصله اند. تا جایی که اگر چند ماهی طول کشید و نوعروس خانه باردار نشد، در کمترین زمان میشود چنین زوج جوانی را در بیمارستانهای هند و پاکستان پیدا کنیم. زنی که اولاددار شد، دیگر وقت برای توانمندسازی خویش ندارد. وقت ندارد کار کند و در نتیجه به خودکفایی اقتصادی برسد. قوانین رسمی نیز در کشور ما به شدت پدرسالارانه اند. زنی که از شوهرش خواسته باشد جدا شود، فرزندهایش را از او میگیرند. بناء وابستگی اقتصادی، جدایی از فرزندان و قوانین پدرسالارانه دست به دست هم میدهند و زن را مجبور میکنند زیر سلطهی مرد بماند.
در نتیجه مردان باید بدانند که ذکر نام خانمهای خانه در شبکههای اجتماعی به تنهایی پاسخی مناسب و بسزایی برای پرسش «نامم کجاست؟» نیست. بلکه شرایط برای خانمها باید طوری فراهم شود که آنها به استقلال کامل هویتی برسند و منحیث یک فرد، در تمام امور زندگی اجتماعی و فردی با مردها کاملا مساوی باشند.
منابع:
- پارس قرآن. ترجمه سوره بقره آیه های ۳۱-۳۴.
- Borkfelt S. What’s in a Name?-Consequences of Naming Non-Human Animals. US National Library of Medicine.
- برای نظریه اصلی، رجوع شود به ۲.
- Mill J. Stuart. The Subjection of Women. Book Jungle, 2007.
یادداشت: نشر مطالب روان آنلاین فقط با ذکر منبع یا کسب اجازه از مدیریت وبسایت مجاز است!
ملت شریف افغانستان همسایه…برادران وخواهران دینی ودوستان ماایرانیهاهستند.تاریخ مشترکی حتی بین دوکشوروجوددارد.دوستتان داریم.دردهایتان رامی فهمیم ومیشناسیم وکاش بتوانیم بهم دیگرکمک کنیم.🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺💖💖💖💖💖🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺💖💖💖💖