نوشته: داکتر اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مشاوره
این مورد را بخوانید: “داکتر صاحب، خواب من بسیار خراب شده. حتا زمانی که مرا خواب میبرد آرام نیستم. خوابهای بد میبینم. در خواب بسیار میترسم. بعد بیدار میشم و بعد مرا یا خواب نمیبرد یا به مشکل دوباره استراحت میکنم. زود زود وارخطا میشم. ضربان قلبم زیاد میشه. از سر و صدا بدم میایه. هر لحظه فکر میکنم یک حادثه بد اتفاق میفته. خاطرات بد گذشته به یادم میایه و مرا عصبانی و نگران میکنه. فکر میکنم مرگم نزدیک شده. از بسیاری کارها دوری میکنم.”
و وقتی داکتر/مشاور در میان سوالاتی دیگر، این سوال را مطرح میکند: “آیا در گذشته برای شما کدام حادثهی خطرناک افتاده که خود تان یا یکی از نزدیکان شما صدمه دیده باشید؟”
مراجعهکننده در جواب میگوید: “بلی، حداقل یک بار. یک بار در منطقه ما راکت خورد و دو تا از همسایه ها شهید شدند. مه بسیار سطحی زخمی شدم. گاهی وقتها همان حادثه در خوابم میایه. از خواب برمیخیزم و میبینم که غرق عرق هستم. گاهی بسیار بیقرار میشم. دلم نمیشه که کار کنم. گاهی اعصابم خراب میشه و سر اولاد خود جیغ میزنم و بعد از یک ساعت پشیمان میشم که چرا سر شان جیغ زدم.”
داکتر/مشاور سوالات بیشتری میپرسد و به زودی متوجه جزییات حادثهی میشود که مراجعهکننده چند سال قبل شاهد آن بوده که سبب کشته و زخمی شدن چند نفر گردیده. حالا مراجعهکننده بعد از تجربه دوران سخت بالاخره فرصتی یافته تا در جستجوی کمک باشد.
این قصه برای تان آشنا نیست؟ چون بسیاری از شهروندان ما یا همچو حادثاتی را تجربه کردهاند یا در بارهی آنها شنیدهاند. مادری پسر خود را از دست داده است. پدری شاهد از دست رفتن جگرگوشههایش بوده است. عسکری به ناخواسته و بالاجبار بر روی هموطن خود تفنگ کشیده است و حالا دچار عذاب وجدان است و…
“اختلال استرس پس از صدمه” که به انگلیسی به آن Post-traumatic Stress Disorder میگویند یک مشکل نسبتا شایع در کشورهای در حال جنگ یا پس از جنگ است. البته تمام افرادی که حادثات جنگی را شاهد بوده اند مبتلا به این اختلال نمیشوند، ولی یک تعداد دیگر نظر به تفاوتهای فردی در برابر این حادثات آسیبپذیرتر بوده و این مشکل در میان شان به مشاهده میرسد.
اختلال استرس پس از صدمه چیست؟
این اختلال نوعی ناراحتی دوامدار است که پس از مواجهه با استرس شدید ایجاد میشود. درینجا اساسات تشخیصی این اختلال به شکل ساده و کلی ذکر میگردند:
– شخص در معرض حادثه صدمهآوری قرار گرفته باشد (تهدید شدید، شکنجه، دیدن یک حادثه خونین، زخمی شدن، حادثات طبیعی مثل زلزله، سیل و غیره) و طی آن رویدادهای را تجربه کرده باشد که مرگ واقعی یا تهدید به مرگ را در بر داشته اند. یا اینکه تمامیت جسمی شخص یا اشخاص دیگر در برابر او تهدید شده است.
– عکسالعمل شخص همراه باشد با ترس شدید، بیچارگی، بی پناهی و وحشت. واقعه صدمهآور بصورت مکرر به شکل یادآوریهای مزاحم و خوابهای ناراحت کننده تکرار میشود.
– شخص بطور مداوم از محرکهای مرتبط با صدمه دوری میکند که این شامل دوری از افکار، احساسات، فعالیتها، مکانها یا گفتگوهای است که حادثه را به یاد شخص میآورند. مثلا شخص از رفتن به محلی که در آن این حادثه اتفاق افتاده اجتناب میکند یا کوشش میکند در باره واقعه صحبت نکرده و آنرا فراموش کند.
– کاهش علاقه به فعالیتهای مهم یا شرکت در آنها، احساس جدایی از دیگران، احساس کوتاه شدن عمر و ناتوانی در داشتن احساسات محبتآمیز از علایم دیگر این اختلال هستند. مثلا شخص فکر میکند که زیاد عمر نخواهد کرد یا اینکه گوشهگیر شده و علاقه به معاشرت را از دست میدهد.
– علایم برانگیختگی یا hyperarousal که قبل از این اختلال وجود نداشتند شامل مشکل در خوابیدن، بیقراری و عصبانیت، مشکل در تمرکز، و عکسالعملهای سریع و شدید اند. شخص فکر میکند که هر لحظه ممکن است یک حادثهی بد اتفاق بیافتد.
– مدتی که این مشکل شخص را اذیت میکند بیشتر از یک ماه باشد و در فعالیتهای اجتماعی، وظیفه و سایر زمینهها اختلال ایجاد کرده باشد.
در اطفال و نوجوانان این علایم معمولا به شکل رفتارهای نامنظم، بیقراری، عصبانیت و انزواطلبی دیده میشوند.
جنگهای شدید چند دههی اخیر نه تنها سبب خرابی خانهها و بازارها و قریهها و شهرها شده، بلکه صدمات شدیدی بر روان مردم وارد کرده است، بخصوص در میان اطفال و زنان، بیجاشدگان داخلی و مهاجرین. متاسفانه به استثنای چند تحقیق معدود، کارهای بیشتری درین حوزه انجام نشده تا نرخ این مشکل در بین افغانها بررسی شود.
بعضی از تحقیقاتی که تا حال صورت گرفته نشاندهنده این اند که فیصدی اختلال افسردگی در مجموع بیشتر از نرخ اختلال استرس پس از صدمه است، ولی باید نتایج این تحقیقات را با راه اندازی تحقیقات بیشتر تایید کرد و دلیل آنرا جویا شد. گمان برده میشود که مقاومت فردی در مبتلا نشدن بسیاری از افغانها به این اختلال نقش داشته است، ولی با این فرضیه باید با احتیاط برخورد کرد.
به هر صورت، حالا اگر کسی را میشناسیم که احتمالا همچو مشکلی دارد چه باید بکنیم؟ اولا یاد ما باشد که باید ناامید نشویم، چون که راه حل وجود دارد!
بصورت کل از دو روش عمده در تداوی این اختلال استفاده میشود: تجویز دوا و رواندرمانی، مثلا تداوی رفتاری-شناختی.
متاسفانه هنوز سیستم خدمات رواندرمانی به شکل خوب آن در افغانستان راهاندازی نگردیده است، بنابرین تاکید بیشتر هنوز بر تجویز ادویه است.
اگر در یک شهر بزرگ در افغانستان زندگی میکنید، مثلا کابل، هرات، جلال آباد، مزارشریف، قندهار و غیره در آنصورت احتمال زیادی وجود دارد تا بتوانید به یک داکتر صحت روانی مراجعه کنید. تجویز ادویه ضد اضطراب و افسردگی در مجموع در کاهش علایم این اختلال کمککننده هستند، ولی برای اینکه نتایج مثبت و دوامدار بدست آید خوب است تا توانایی شخص در مقابله با این مشکل و مشکلات دیگر زندگی بالا برود و راه حل مشکلات را یاد بگیرد تا وقتی با آنها مواجه میشود بتواند با آنها بخوبی مقابله کند.
در کنار آن، مهم است تا اقارب و آشنایان شخص را حمایت کرده، به او دلداری داده و در کارها او را پشتیبانی کنند. نادیده گرفتن مشکل یا کوچک جلوه دادن یا مسخره کردن شخص و دادن القابی چون “ترسو”، “بزدل” و غیره بر اعتماد به نفس شخص بیشتر ضربه وارد کرده و وضعیت او را میتواند بدتر کند.
آن عده از شما که در بیرون از کشور قرار دارید، خوب است تا با داکتر خانوادگی خود درین مورد صحبت کنید. از صحبت کردن درین باره شرم نکنید. داشتن یک اختلال روانی شرم نیست. هیچ کس دوست ندارد مریض باشد، افسرده باشد، یا مضطرب باشد. هیچ کس مریضی را آگاهانه انتخاب نمیکند، بلکه این مریضی یا اختلال است که به سراغ او میآید. مهم این است تا در رفع این مشکلات توجه شود تا بتوان از زندگی نهایت استفاده را برد.
برای معلومات بیشتر به این منابع مراجعه کنید:
– کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی، DSM-IV-TR، تاریخ نشر 2000 و 2008، فصل مربوط به اختلالات اضطرابی
– علایم اختلال استرس پس از صدمه به شکل مفصل تر و به زبان انگلیسی http://ptsd-symptoms.org/
عکس ها برگرفته از وبسایت http://www.genyamaguchi.com
یادداشت: نشر مطالب روان آنلاین با ذکر منبع آزاد است!