تأثیر خواندن اشعار حافظ بر بهبود وضعیت روانی افراد – بخش دوم

برگرفته از هفته‌نامه‌ی سیمرهیوسف گم گشته

مکاتب دیگر روانشناسی و حافظ


 شناخت درمانی و حافظ

   در رویکرد آلبرت الیس که متأثر از نظریات رواقیون و فلسفه‌ی تائوئیسم است، نگرش‌ها و تفکرات صحیح ما پشتوانه‌ی هیجان‌ها و رفتارهای ما می‌باشند. یعنی برای این‌که فردی را درمان کرد باید به شناخت‌های معیوب او در قبال رویدادها پی برد و سپس آن‌ها را اصلاح کرد و تفکرات منطقی را جایگزین باور‌های غلط نمود. (شیلینگ، ۱۳۷۹) حافظ نیز در تأکید بر باورهای صحیح به جای  شناخت‌های معیوب همت گماشته و به ما توصیه می‌کند در گیرودار زندگی روزمره از اندیشه‌های منطقی پیروی کنیم.

به طور مثال می‌گوید:
«چون سرآمد دولت شب‌های وصل
بگذرد ایام هجران نیز هم»

و یا : «حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او؛
گر به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم»

    و یا:«دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت؛

دائماً یک‌سان نباشد حال دوران غم مخور»

و یا: «این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود؛
ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست»

و یا:«باز گویم که در این واقعه حافظ تنهاست؛

غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر»

و یا:«باغبان گر چند روزی صحبت گل بایدش؛
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش»

 و یا:«ای حافظ ار مراد میسر شدی مدام

جمشید نیز دور نماندی زتخت خویش»

اما بر حسب «مایچن بام» خود گویی‌های منفی باعث تقویت باورهای غلط و پایداری آن‌ها می‌شود و ناراحتی تولید می‌کند و خودگویی‌های مثبت با‌‌عث بهبود اوضاع روانی انسان خواهد شد و حافظ نیز در این زمینه اشعاری دارد که با سلاست و زیبایی ما را به خودگویی‌های مثبت دعوت می‌کند:
حافظا چون غم و شادی جهان در گذر است؛
بهتر آن‌است که من خاطر خود خوش دارم
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه؛
که هر که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند

معنا‌درمانی و حافظ

اگزیستانسیالیست‌هایی چون هایدگر بر این باور اند که حالات خلقی و عاطفی ما در شکل‌گیری نوع باورها و تفکرات و نحوه‌ی پردازش اطلاعات ما  تأثیر می‌گذارند، به‌طوری که هنگام افسردگی یا غمگینی زیاد، دنیا را تاریک و یک‌نواخت می‌بینیم و در حالات شور و اشتیاق و خوشی روشن و زنده و جذاب. شرایط خاص چون وجود اضطراب و افسردگی، طریقه‌ای که اطلاعات پردازش می‌شوند را تغییر می‌دهند، تئوری‌های شناختی و رفتاری نیز بر این حالات تأکید می‌ورزند که فرایندهای شناختی به فرایندهای عاطفی پاسخ می‌دهند و عکس این حالات نیز صادق است.

در تحقیقات باور و تیزدل (نقل از مایر، ۱۹۶۱) ثابت شده که افسردگی سرعت پردازش اطلاعات را کند می‌کند و در آن یاد‌آوری وقایع منفی زیاد می‌شود، ولی خلق مثبت بر  یادآوری وقایع مثبت اثر گذاشته و یادآوری آن‌ها را بیش‌تر می‌کند. طرح‌واره‌ها سازماندهی ذهنی و روانی تجارب‌اند که طریقه‌ای که اطلاعات سازماندهی می‌شوند را متأثر می‌سازند. در دیدگاه حافظ حالات خلقی فرد بر طرح‌واره‌های شناختی او تأثیر می‌گذارند و هم‌چنان‌که در رویکرد شناختی گفته شد، طرح‌واره‌های شناختی نیز بر حالات خلقی بی‌تأثیر نیستند اما حالات خلقی نیز بر باورهای ما اثر دارند:
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد؛
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

علاوه براین دعا خود عاملی مهم در بهبود حالات روانی و تسکین غم‌های ما است به‌طوری‌که سیمون وی (نقل از ناقد، ۱۳۸۳) بر این باور است:«هر زمان انسانی با این ایده‌ی یگانه که درک خود از حقیقت را افزایش دهد، به تمرکز و دقت بپردازد، حتا اگر تلاش او هیچ ثمر محسوسی تولید نکند، استعداد بیش‌تری برای به چنگ آوردن حقیقت می‌یابد.» و نیز می نویسد: « در ظلمات جاودان، کلاغی درمانده از یافتن غذا،  نور را آرزو کرد و زمین روشن شد.»
حافظ می‌گوید:«هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ؛ از یمن دعای شب و ورد سحری بود.»
و نیز می‌سراید:«ما برآریم شبی دست و دعایی بکنیم؛ چاره‌ی این دل غم‌دیده به جایی بکنیم.»

دیدگاه انسان‌گرایی و حافظچنان نماند و چنین نیز

این دیدگاه به رویکرد انسان‌گرایان تعلق می‌یابد و به مراجع محوری اشتهار یافته است. تصورات ذهنی افراد از پدیده‌ها را مورد توجه قرار داده و به پدیدارشناسی اهمیت قائل شده است. او معتقد است فرد محیط خارج را تجربه می‌کند، تمامی تجاربی که به خودمان منسوب می‌کنیم، دنیایی برایمان پدید می‌آوردکه به آن «خود» گفته می‌شود، این همان بخش از دنیای پدیداری است که تجربه‌ی فرد از خودش را تشکیل می‌دهد. ( میلین، ۱۳۸۸)  فرد در زندگی باید خود واقعی‌اش را کشف کند و از خودپنداره‌ی مثبت برخوردار شود. والدین با ایجاد شرایط ارزشمندی ، ایدآل‌هایی را برای کودک در نظر می‌گیرند که او را از خود واقعی‌اش دور می‌کند. راجرز با تأثیرپذیری از فلسفه‌ی تائوئیسم چینی معتقد است، باید به یک‌فرد کمک شود تا خود راه خودش را پیدا کند، حافظ نیز در برخی از چکامه‌هایش چنین می‌گوید:
«ساقیا سایه‌ی ابر است و بهار و لب جوی؛
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی
من نگویم که برو با که نشین و چه بنوش؛
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی.»

حافظ نیز بر این باور است که اعمال شرایط ارزشمندی  زمینه‌ی از خود بیگانگی فرد را فراهم می‌کند.
خرقه‌ی زهد و جام می گرچه نه در خور هم‌اند؛
این همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو

صداقت و خلوص نیز که از اصول رویکرد راجرز است در دیدگاه او اهمیت دارد:
به صدق کوش که خورشید زاید از نفست؛
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست.

و ایجاد هم‌دلی را چنین شیوا بیان می‌کند:
«بنال بلبل اگر با منت سر یاری‌ست؛
که ما دو عاشق زاریم وکار ما زاریست
بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل؛
توان شناخت به سوزی که در سخن باشد»

و یا در مورد رازداری که از اصول هر مشاوره‌ای است می‌گوید:
«هر که شد محرم دل در حرم یار بماند؛
هر که این کار ندانست در انکار بماند
پیش زاهد از رندی دم نزن که نتوان گفت؛
با طبیب نامحرم حال درد پنهانی»

وجود فاصله بین خودواقعی و خودایدآل  سبب اضطراب می‌شود که حافظ نیز آن را در اشعار خود به زیبایی سروده است:
«صلاح کار کجا و من خراب کجا؛
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجاب»

و کنار آمدن با خودواقعی که زمینه‌ساز سلامت روانی است
«خوش به جای خویشتن بود این نشست خسروی؛
تا نشیند هر کسی اینک به جای خویشتن»
و یا:
«تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف؛
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی»

«مازلو»  نظریه‌پردازی دیگر از این مکتب است که یکی از ویژگی‌های افراد خود شگوفا را استقبال از حالت بلاتکلیفی و ظرفیت تحمل ودیگری خودمختاری و هدایت درونی می‌داند . روان‌شناسان پس از ۲۵ سال تحقیق در دانشگاه جان هاپکینز به این نتیجه دست یافتند که اعاده‌ی روحیه‌ی مراجع به دو هدف بستگی دارد: هدف اول جنگ با نگرش‌ها و هیجانات مخرب نظیر ترس و یا نا امیدی  و تشدید هیجاناتی است که سلامت ما را بیش‌تر تأ‌مین می‌کند، نظیر امیدواری و اعتماد به نفس و هدف دوم: یعنی بالا بردن احساس تسلط وکنترل بیمار بر خود واز آن طریق بر محیط . در دیدگاه حافظ به داشتن ویژگی‌های خودشگوفایی تشویق می‌شوند. از جمله عدم تأثیرپذیری از دیگران، کنترل درونی و اعتماد به نفس و توان‌مندی و بلندهمتی می‌باشد.

حافظ گفته است:
«گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک؛
از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو.»
و یا:
«همایی چون تو عالی‌قدر حرص استخوان تا چند؛
دریغ آن سایه‌ی همت که بر نااهل افکندی»
و یا:
«ترسم کز این چمن نبری آستین گل؛
کز گلشن‌اش تحمل خاری نمی‌کنی»
و یا:
«تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای؛
ور خود از تخمه‌ی جمشید و فریدون باشی»
و یا:
«غلام همت آنم که زیر چرخ کبود؛

زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است»

گشتالت درمانی و حافظ

اگر در گشتالت درمانی و رویکرد پرلز  توجه بر زمان حال  مورد تأکید است و هدف درمان به یک‌پارچگی و تمامیت رساندن فرد می‌باشد، شخصیت از دیدگاه «پرز» در حال شکوفایی مداوم و آشکارسازی پیوسته است این فرایند همان بالیدگی فرد است. (شیلینگ، ۱۳۷۹)  در این دیدگاه  انسان دائماً در حال شدن است، اما هیچ‌گاه به طور کامل نمی‌رسد. مردمی که دچار آسیب می‌شوند به جای این‌که سعی کنند خودانگاره‌ی خود را تحقق بخشند و به خودشکوفایی برسند، سعی دارند، خود‌انگاره‌ی غیر واقعی و تحریف شده‌ای که از خود دارند را تحقق بخشند، انسان تنها می‌تواند خود را در زمان حال تجربه کند. گذشته وآینده تنها در زمان حال از طریق به یاد آوردن و پیش‌بینی کردن می‌تواند به تجربه درآید. حافظ قرن‌ها پیش در این زمینه سخن گفته است:
«حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا؛
من چرا عشرت امروز به فردا فکنم»
و یا:
«ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی؛
مایه‌ی نقد روان را که ضمان خواهد شد»

   و یا در مورد جدی نگرفتن رویدادها چنین گفته است:
«گفت آسان گیر بر خود کارها از روی طبع؛
سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سخت‌کوش»

      و خودشناسی حافظ:
«وجود ما معمای‌است حافظ؛
که تحقیق‌اش فسون است و فسانه»

و بی‌آلایشی او:
«چون طهارت نبود کعبه و بت‌خانه یکی‌ست؛
نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود»

پایان سخن

اگر ما به مطالعه‌ای تطبیقی بین اشعار حافظ و مکاتب مختلف روان‌درمانی دست بردیم، نه به این خاطر است که راز ارادت مردم ایران و حتا سایر ملت‌های جهان به شعر حافظ را از دیدگاه روان‌شناسی بررسی کنیم،  بی‌شک حافظ شخصیتی جامع است  که تنها روان‌شناسی نمی‌تواند مبین اشعار او باشد، ولی تأثیر سحر سخنش بر بهبود وضعیت روانی ما امری نیست که بتوان از کنار آن بی‌تفاوت گذشت. مردم این مرز و بوم هم‌واره هنگام رویا‌رویی با مشکلات روانی از این شاعر بزرگ، همت طلبیده‌اند و بر ناراحتی‌ها و ناامیدی‌های خود چاره جسته‌اند و این معجزه‌ی شعر حافظ است که حال آنان را بهبود داده  است. شعر حافظ فشرده‌ی ادبیات فارسی است، نه چون شاهنامه فقط ایرانی است و نه چون مثنوی فقط عرفانی. شعر حافظ آمیزه‌ای است از همه‌ی تمنیات روح انسان و در عین حال فشرده‌ی روح ایران نیز به شمار می‌رود، روح ملتی مرموز که در همه جای تاریخ و جهان اثر گذاشته است و می‌گذارد. ظرفیت تأویل‌پذیری شعر حافظ را نیز در هیچ کلام دیگری  به‌جز قرآن، نمی‌توان سراغ گرفت.

منابع:
پنتریچ. پل و شانک دیل اچ (۱۳۸۶). انگیزش در تعلیم و تربیت، ترجمه‌ی: مهرناز شهرآرای، تهران: علم.
شیلینگ، لوئیس (۱۳۷۹). نظریه های مشاوره، ترجمه‌ی: خدیجه آرین، تهران: اطلاعات.
فصل‌نامه‌ی ناقد. (۱۳۸۳) ،سال اول، شماره‌ی ۳ خرداد، ص، ۲۰۸.
فدایی، فربد (۱۳۸۱). برتری جانبی در مغز، فصل‌نامه تازه‌های علوم اعصاب ،سال سوم، شماره‌ی ۱۵.
فدایی، فربد (۱۳۸۷). یونگ، بنیانگذار روان‌شناسی تحلیلی، انتشارات دانژه، چاپ دوم.
میلین، آیلین (۱۳۸۳). خودآموز فنون ونظریه‌های مشاوره، ترجمه‌ی: مهرداد فیروز بخت، تهران: نشر دانژه.

درباره‌ی اسماعیل درمان

اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مدیر وبسایت روان آنلاین است. شما می‌توانید از طریق صفحۀ «تماس با ما» یا صفحۀ فسبوک روان آنلاین به او و گروه کاری روان آنلاین پیام بفرستید. خوانندگانی که نمی‌خواهند نام شان ذکر شود این را در پیام خود مشخص کنند. گروه روان آنلاین به حفظ هویت خوانندگان احترام می‌گذارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.