ویرایش و اختصار: داکتر اسماعیل درمان
ماستر روانشناسی بالینی و مشاوره
اگر حتی لحظاتِ کوتاهی آرامشِ عمیقِ درونی را تجربه کرده باشید، خواهید دانست که رسیدنِ به آرامش تا چه حد لذتبخش و روحافزاست. ما همه دوست داریم در دقایقی احساس آرامش عمیق درونی کنیم.

یکی از ویژگیهای انسانی و معنوی که در دنیای امروزی مورد چالش قرار گرفته، آرامش است، چه آرامشِ درونی و چه آرامشِ جهانی. به نظر میرسد که در دنیای پُرهیاهو و زندگی پُرسرعت بشرِ امروزی، آرامش بهتدریج کمیاب شده است.
باید گفت استرسهای زندگی پیچیدۀ شهری (و چالشهای امنیتی و بیثباتی و اِلقای ترس بهخاطر بُحرانهای امنیتی در سطح جهان) یکی از عوامل مُهمِ سلب آرامش است. مشکلات دیگر زندگی، همچون مشکلات اقتصادی، عاطفی، جسمی و روانی از عوامل دیگر اند.
بسیاری از افرادی که به داکتر اعصاب و روان یا مشاور مراجعه میکنند به طور خودآگاه یا ناخودآگاه بهدنبال این آرامش اند، (و با آنکه آنچه از آنها دریافت میکنند در بسیاری موارد کمککننده است) اما مشکل این است که بسیاری اوقات در جای مناسب بهدنبالِ آرامش نیستند.
بهنظرِ بسیاری از بزرگان و اندیشمندان و براساس تجربۀ بسیاری از انسانها، آرامشِ حقیقی در درون انسان یافت میشود (و این تصمیم شخصی و تلاش فردی اوست که او را درین زمینه یاری میرساند). اوتو رنک، از روانشناسان بنام و همکار نزدیک فروید، میگوید: “آنچه که ما در درون به دست میآوریم واقعیتِ بیرونی زندگی ما را تغییر خواهد داد.”
ممکن است فکر کنیم رسیدن به اهدافمان در زندگی ما را به آرامشی پایدار خواهد رساند. مثلاً به خود میگوییم: اگر در رشتۀ دلخواهم در دانشگاه قبول شوم؛ اگر فارغ التحصیل شوم؛ اگر کار مناسب پیدا کنم؛ اگر با شخص مورد علاقهام ازدواج کنم؛ و اگر…. به آرامش واقعی میرسم. و با آنکه در بسیاری اوقات به آنچه که میخواهیم میرسیم اما هنوز از آرامش خبری نیست.
البته رسیدن به اهداف ارزشمند یکی از عوامل لازم برای رسیدن به آرامش است، اما کافی نیست. اگر به آرامش درونی نرسیم، آرامشی که در اثر تحقق امیال و آرزوهایمان به دست میآوریم ناپایدار و زودگذر خواهند بود.
آرامش درونی بیشتر نتیجۀ یک نوع نگرش خاص به زندگی است نه لزوماً نتیجۀ دستآوردها و شرایط زندگی. انسانی که به شناختِ نسبی خود نایل آمده و با خود و زندگی به صلح رسیده احساس آرامش بیشتری میکند. همچنین انسانهایی که نگرشِ معنوی و قدرتِ پذیرش بیشتری در زندگی دارند از آرامش بیشتری برخوردارند.
در اینجا چند نگرش و مهارت مختلف برای کسب آرامش درونی مطرح میشوند:
– اصلِ پذیرشِ خود: زمانیکه خود را با تمامیِ کمیها وکاستیها میپذیریم و زمانیکه زندگی مان را به همان صورتی که هست قبول میکنیم، به آرامش میرسیم. در یکی از تحقیقات انجام شده در این زمینه شرکتکنندهها آرامشِ درون را حاصل قدرتِ پذیرش خود معرفی میكردند كه به قدرت حفظ آرامش در لحظات سخت میانجامد. حتی اگر ما یا زندگی مان نیاز به تغییر داشته باشد، اگر تغییر را از نقطۀ پذیرش آغاز کنیم بسیار راحتتر و امکانپذیرتر خواهد بود، چرا که بسیاری از ناراحتیهای ما به سبب نپذیرفتن واقعیتهای زندگی است. یک مثال خوب این است: آیا قادریم کاری کنیم خورشید طلوع نکند؟ پس چرا بیهوده با واقعیتی انکارناپذیر و تغییرناپذیر بجنگیم؟ البته باید قدرت تشخیص دربارۀ امور تغییرپذیر و تغییرناپذیر را داشته باشیم.
– حضور داشتن در لحظه و در زمان حال:یکی از شرط های رسیدن به آرامش درونی، حضور داشتن در لحظات زندگی است. وقتی همواره در گذشته یا آینده سیر میکنیم و دچار ازدحام افکاریم، آرامشِ کافی نداریم و در زمان حال حضور نداریم. اما هر چه بیشتر در زمان حال حضور داشته باشیم، از لحظات زندگی بیشتر استفاده خواهیم برد و به شادی و آرامش بیشتری خواهیم رسید. هر چقدر که ذهن ما آرامتر و تضادهای درونی مان کمتر باشند، حضور بیشتری در لحظه پیدا میکنیم. برای اینکه حضورِ بیشتر پیدا کنیم، باید به شناخت خود و تصفیه افکار و احساسات خود بپردازیم. عبادت و مراقبه نیز به حضور بیشتر ما در لحظۀ حال کمک میکنند.

– ناامیدی به خود راه ندادن: ناامیدی معمولاً مثلِ زهری است که به تدریج وارد میشود و مسمومیت مزمن ایجاد میکند و حتی کار به جایی میرسد که شخص نمیداند چه چیزی باعث این مسمومیت شده است. ناامیدی مزمن به افسردگی میانجامد. منفینگری و منفیبافی باعث ناامیدی میشود. هر چقدر نگرانیهای ما کمتر باشند و مثبتاندیشتر باشیم، امیدوارانهتر به زندگی خواهیم نگاه میکنیم. انسانهایی که امید بیشتری به زندگی دارند آرامش بیشتری دارند و به موفقیتهای بیشتری دست مییابند.
– ساده اندیشیدن و ساده زیستن: ساده فکرکردن و ساده زندگی کردن یک نعمت است. انسانهای قانع كه به دنبال تجملات و پیچیدگی نیستند، آرامش بیشتری دارند. بسیاری اوقات لذت زندگی نیز در سادگی است، مانند قدم زدن درطبیعت و لذت بردن از مناظر، یا شرکت کردن در یک جمع دوستانه. اندیشمندان زیادی دربارۀ مواهب سادگی سخن گفته اند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
“سادگی نهایت کمال است” – لئونارد داوینچی
“وقتی که زندگیتان را سادهتر میکنید، قوانین جهان سادهتر خواهند شد، نه تنهایی دیگر تنهایی خواهد بود، نه فقر دیگر فقر و نه ضعیفی ضعف” – هنری دیوید تورا
– با مهربانی با دیگران برخورد کردن: مهربانی یکی از ویژگیهای است که انسان را ارتقا داده و باعث شکوفایی معنوی او میشود. هر چقدر که ما بیشتر با دیگران با مهربانی و خوبی رفتار کنیم، ویژگیها و احساساتِ خوب را در خود پرورش میدهیم و این باعث آرامش درونی و شادی ما میشوند. از قدیم گفته اند از یک دست بده تا از دست دیگر بگیری. اگر به دیگران عشق و محبت بدهیم، به احتمالِ زیاد عشق و محبت نیز دریافت میکنیم.
– به اعتقادات و تمرینات معنوی پرداختن: دین و معنویت به سؤالات نهادین انسان دربارۀ آفرینش و غایت زندگی پاسخ میدهند. تحقیقات نشان میدهد انسانهایی که نگرش معنوی به زندگی دارند آرامش عمیقتری دارند و در مقابل ناملایمات و سختیهای زندگی مقاومترند. (البته لازم نیست که این باورها، باورهای صددرصد دینی باشند. معنویت محدود به یک دین یا مکتب خاص نیست)
– نگاهی طنزآمیز داشتن: یکی از مشکلات ما این است که خود و زندگی را بسیار جدی میگیریم. انسانهایی که دیدگاه طنزآمیز دارند و توانایی خندیدن به خود و زندگی را دارند، از سبکباری و آرامش بیشتری برخوردار خواهند بود. نگاه طنزآمیز به خصوص به مشکلات، به فاصله گرفتن از آنها به حفظ آرامش كمك میكند. تصمیماتی که در زمان آرامش میگیریم بسیار متناسبتر و مفیدتر از تصمیماتی هستند که در حالت ناآرامی و پریشانی خاطر میگیریم.
– نزدیکی و ارتباط با طبیعت: متاسفانه زندگی شهری به جدایی انسان از طبیعت منجر شده است. این در حالی است که طبیعت بِکر پُر از آرامش و انرژی است و به آرامش ذهن كمك میكند. تحقیقات نشان میدهد که طبیعت به بیداری احساسات معنوی و حس آرامش درونی کمک میکند.
پس از مطالعهی این مقاله برای مدتی خود را مورد بازنگری قرار دهید و ببینید تا چه اندازه از آرامش درون برخوردارید.
منبع: مجله پیام مشاور، شماره 106
زیبایی هایی که ارامش را در درون ما بپروراند انقدر نزدیک ما هست که باورمان نمیشود و به همین خاطر زیبایی و رسیدن به زیبایی و ارامش را باورنداریم.
ارامش زادگاهش را در تو میابد و تو او را هنوز نیافته ای .دریاب چیزی نیست که تو نتوانی باشی , چیزی نیست که تو نتوانی انجام دهی و چیزی نیست که تو نتوانی داشته باشی.
ما به دنبال ارامش در کوچه پس کوچه های دورو نزدیک این جهانیم در حالی که ارامش از خودمان نزدیک تر به ما هست.
دل تو… بله جانم درون نگری منظورم هست.
ما وقتمان را برای جست و جو کردن تمام چیزهای بیرونی که شاید ما را به ارامش برساند حاظریم بگذرانیم اما گاهی هم به دنبال خودمان نگشته ایم به دنبال چیزی درونی که به ماارامش ببخشد .
اگردرک کردی و رسیدی به خودت بدان به ارامش هم رسیدی وقتی خودت را دریافتی و ندای قلبت را لمس کردی بدان به ارامش پیوستی.در باره ی پاکی خوىت فکر کن, در باره ی این که تا حال چند تا قلب را شاد کردی ,به مهرباني و بزرگی مادرت,به دستان مهربان پدری که تو را با ان دست ها نوازش میکرد و تو به او پناه میبردی ,در باره ی اینکه تا حالا اشک چشمان چند تا کودک را پاک کرده ای و به او امید دوباره زندگی کردن را داده ای… به دنبال غیرت و همتتان به دنبال اعتماد به دنبال عشق…
اگر چشمان زیبایی داشته باشی میتوانی زیبایی ها زیبا تر از انچه که هستند ببینی .
امتحان كن حتما ميرسي
خواهر شما: ثريا
خواهر عزیز به شما سلام
بعدا بسیار عالی بود من با شما همنظرم تشکرږ
گا ئی غم ئا یی که میائد با انسا ن ئا زنده گی میکند .ارامش درونی از بین می برند .همگی ارزوی ارامش را دارند