نوشته: اسماعیل درمان
سردبیر وبسایت روان آنلاین

یکی از روش های که برخی از روانشناسان برای تداوی مراجعین استفاده می کنند، روش «درمانِ شناختی» است. به انگلیسی به آن Cognitive Therapy می گویند. یکی از بخش های عمدۀ کار در این روشِ درمانی، بررسی خطاهای شناختی است. به عبارت دیگر، درمانگر یا روانشناس به این باور است که «شناخت» و نوع تفکر فرد است که بر روی خُلق و خوی و احساسات او اثر می گذارد. به همین دلیل، او این را بررسی می کند که مراجع در تفکر خود و نوع نگاه خود به زندگی تا چه اندازه دچار اشتباه است، و این اشتباه چگونه بر زندگی و صحت او تاثیر کرده است. در این نوشته و چند نوشتۀ دیگر، روی چند تا از خطاهای شناختی عمده تمرکز می کنیم.
یکی از این خطاهای شناختی «فلتر ذهنی» یا «فلتر کردن ذهنی» نامیده می شود. آن چه در فلتر کردن ذهنی اتفاق می افتد خیلی پیچیده نیست. به زبان ساده، وقتی شخص روی یک سلسله حرف ها یا رفتار ها تمرکز کند، و یک سلسله رفتار ها و حرف های دیگر را نادیده بگیرد، از فلتر ذهنی استفاده کرده است. حالا اگر فرد روی مواردی تمرکز کند که معمولا مواردی اند منفی، استرس زا و مشکل ساز، در این صورت ممکن است خود را معروض به مشکلی چون افسردگی سازد. بر عکس آن نیز ممکن است؛ یعنی شخص افسرده معمولا به مسایلی تمرکز می کند که منفی و از نظر عاطفی، دردناک اند. برای واضح تر شدن موضوع، بگذارید مثالی بیاورم.
دانشجویی که در درس های خود تلاش می کند ممکن است از یکی از مضامین، بالاترین نمره را دریافت نکند. او حالا فکر می کند که همیشه بدترین دانشجوی صنف بوده است و بدترین نتایج را می گرفته است، یا هم همیشه حق اش ضایع شده است. او حالا عصبانی و مغموم و سرخورده است. این در حالی است که او از مضامین دیگر نمرات بالایی گرفته است و یکی از فعال ترین دانشجویان بوده است. مشکل این است که او فقط روی یک موضوع (آن هم منفی) تمرکز کرده و تمام موارد مثبت و دستاوردهای قابل ملاحظۀ دیگر را نادیده گرفته است.
مثال دیگر:
احمد کارمند یکی از ادارات است. امروز رییس دفتر او را نزد خود خواست و از روند کار در هفتۀ گذشته ابراز نارضایتی کرد. احمد ناراحت بود. ناهار نیز مطابق میل او نبود و از غذایش لذت نبرد. وقت برگشتن به منزل، او فکر می کرد که رییس از کارهای او به هیچ وجه راضی نیست و او شایستگی این را ندارد که کارمند موفقی باشد. در عین حال، اگر آدم خوشبختی می بود حداقل ناهار قابل خوردن می بود! وقتی احمد به منزل رسید تقریبا یقین حاصل کرده بود که فرد مناسبی برای کار در این اداره نیست و هیچ کسی به او باور ندارد. واقعیت اما این بود که امروز دو تن از همکاران زیردست او از رهنمایی او سپاس گزاری کردند و در طول کار دو ساله در این اداره، این نخستین باری بود که مورد مواخذه قرار می گرفت، آن هم در حالی که رییس تنها او را مخاطب قرار نداده بود، چون احمد با یک گروه نسبتا بزرگ کار می کرد و کار به شکل مشترک انجام می شد.
در روش «شناختی»، درمانگر/روانشناس تلاش می کند تا مراجع را متوجۀ چنین فلتر های کند که چون دامی بر سر راه مراجع پهن می گردند و بر روان او تأثیر منفی به جا می گذارند. زمانی که مراجع، به لطف شناخت ِ این مسئله و با انجام تمرین های مکرر، توانست موارد غیرمنفی را در کنار رویدادهای دیگر روزانه بنشاند و در نوع نگاه خود تعادل برقرار کند، در حقیقت به خود کمک کرده است تا از معروض شدن به خُلق افسرده یا مضطرب تا حد قابل توجهی جلوگیری کند.
یادداشت: بازنشر این نوشته فقط با ذکر منبع و نام نویسنده، مجاز است!
تصویر برگرفته از http://www.memory-sports.com/
سلام خیلی مممنون اقا من ۱ ادمیم که ۱ چند وقتی دچار ۱ بیماری بدی شدم توی ذهنم انگار ۲ تا فرمانده دارم یعنی هر موقع میخوام فکر میکنم دچار دوگانگی کامل میشم وضعیتم جوریه که اصلا نمیتونم برم پیش روانشناس دوم دبیرستانم
کسی بودم که همش ۲۰ میشدم ولی الان توی ۱ کلاسیم که همه نمراتشون خوبه
خیلی درس میخونم ولی رفتم امتحانمو خراب کردم توی ذهنم اشفتس
حالمم خوب نیست
شاید این نظر من هیچ جوابی داده نشه ولی میخواستم با ۱ نفر حرف بزنم
خیلی ممنون از اینکه خوندین