اسماعیل درمان
مدیر وبسایت روان آنلاین
بحث تشکیل خانواده و نوع تشکیل خانواده، به ویژه در افغانستان، به گمان من یکی از مباحثی است که به شدت درخور پژوهشهای جدّی است، بخصوص وقتی هشتِ بسیاری گروه نُه شان میشود و برای سالها بدهکار دیگران.

آشکار است که تشکیل خانواده دارای مراحلی است، چه جایی که این اتفاق میافتد شهر یا دهکدهی از افغانستان باشد، یا جایی در یک کشور دیگر. تفاوتها، البته، وجود دارند، همانگونه که شباهتها وجود دارند.
لیکن برخی از مواردی که این کار را در افغانستان با پیچیدگی بیشتری روبرو میکنند، بافت محافظهکار و سنتی جامعه توأم با سطح پایین سواد، واریز شدن پولهای هنگفت در یک سیستم اقتصادی بیمار و ناکارآمد، و به ویژه نوع نگاه به زن و نقش و هویت اجتماعی اوست. البته عوامل دیگری نیز دخیل اند که به باور من مهم است تا با سودجستن از علوم انسانیِ چون جامعه شناسی، اقتصاد، و روانشناسی، بیشتر شکافته شوند. در این جا، امّا، به تحلیل مختصر عواملی که به آنها اشاره کردهام میپردازم.
1- بافت محافظهکار و سنتی جامعه: از ویژگیهای عمدۀ جامعۀ سنتی، گرایش به ایستایی و مقاومت شدید (و در بهترین حالت نبودِ تمایل) به تغییر است. در جامعۀ سنتی، علاقۀ چندانی به تحولات فکری چندین سدۀ اخیر و پیشرفتها در حوزۀ حقوق شهروندی و به ویژه حقوق زنان و کودکان، دیده نمیشود. بیشتر تأییدها و سفارشها از سوی دولت نیز ناشی از فشار حلقات بیرونی و کمککننده است تا احساسِ نیاز به یک تحول درونی و کار مستقلِ مردمی.
البته میشود پذیرفت که کارهای قابلتوجهی نیز در چند دهۀ اخیر (به استثنای زمان طالبان) در کشور انجام شدهاند. به گونۀ نمونه، در میان زنان، سطح سواد، فرصتهای شغلی و تحصیلی، و اشتراک در کارهای فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی دیده میشوند. اما باید میان آمدن تغییرات ریشهای در جهانبینی مردم و آمدن تغییر در سطح، تفکیک قایل شد، چرا که بیشتر تغییرات در سطح اتفاق افتاده اند، منجمله: سرازیر شدن فرآوردههای تکنالوجیِ چون موترهای آخرین مُدل، وسایل برقی چون مبایل و تلویزیون و لپ تاپ. با آن که نقش اینها را نمیتوان در تغییر رفتار افراد کمرنگ جلوه داد، ولی باید به خاطر داشته باشیم که تا زمانی که «نوعیت تفکر» دچار دگرگونی نشود، «تغییر در سطح و در ظاهر» ما را فریب خواهد داد و در بهترین وضعیت اقتصادی هم که باشیم، چیزی شبیه به جامعۀ فعلی عربستان سعودی خواهیم شد.
2- سطح پایین سواد و آگاهی: بازگشایی مکاتب بعد از سقوط طالبان فرصت تحصیلی را برای میلیونها کودک و نوجوان میسر کرده است و این بسیار امیدوارکننده است، اما هنوز راه طولانی در پیش است. فقر شدید، با بیکاری حدود 40 فیصد از نفوس کشور، سبب گردیده بسیاری از کودکان مصروف کار باشند. این یا سبب میشود کیفیت تدریس پایین بیاید، یا تعداد قابلتوجهی از کودکان نتوانند درس بخوانند. این عامل چرا در بحث کنونی مهم است؟ سطح پایین سواد مساوی با سطح پایین آگاهی و ناتوانی در تحلیل روابط و پدیدههاست و این مشکلی است که جامعۀ ما به شدت از آن رنج میبَرَد. فشارهای مضاعف ناشی از بیثباتی امنیتی و اقتصادی نیز سبب گردیده قشر درسخوان نیز به جمع پیوسته و به گونۀ مثال خشونت را، به مانند دیگران، به عنوان «راه حلِ موثر مشکلات خانوادگی» به کار گیرد. این خشونتها لزوماً در قالب لت و کوب نیستند، بلکه وارد کردن فشار روانی، مجبور کردن دختران و در مواردی پسران برای ازدواج زودهنگام، وارد کردن فشار بر خانواده داماد آینده برای پرداخت پول بیشتر قبل از ازدواج، و موارد مشابه دیگر، همه در قالب رفتار خشونتآمیز و آسیبزا میگنجند که روابط خانوادگی و صحت روانی افراد را به چالش میکشند.
3- سرازیر شدن پولهای هنگفت در یک سیستم اقتصادی ناکارآمد: پس از شکست طالبان، دولت افغانستان که سالها از سیستمهای قدیمی اداری و اقتصادی استفاده میکرد و حالا تقریباً چیزی از همان نیز نمانده بود، با سیلی از پولهای هنگفت کمکی از سوی جامعۀ جهانی مواجه شد. مقدار قابلتوجهی از این پول توسط سازمانهای غیردولتی و یک مقدار آن توسط دولت به مصرف رسیده است. نتیجه هر چه بوده، به گردش در آمدن پول در سیستمی بوده که توانایی بازدهی لازم را نداشته است. و این سبب شده تا یکی از کارهایی که اتفاق بیافتد سرمایهگذاری روی تالارها، ساختمانهای مجلل، و رونق گرفتن مافیای زمین باشد. این تغییر سبب گردیده تا تفاوت طبقاتی با چهرۀ آشکارتر و ملموستری دیده شود و فشار را بر روی طبقات فقیر بیشتر کند. چشم و همچشمیها، لمسکردنیتر شوند و میدان رقابت بزرگتر و پُرچالشتر و پُرخرجتر.
طبیعی است در شهرهایی که حتا اماکن تفریحی مناسبی برای خانوادهها نباشد، محافل عروسی به یکی از معدودترین فرصتهای تفریحی و تفننی برای زنان و مردان تبدیل میگردند و این «هر چه بزرگتر، بهتر» بودن چنین محافلی را توجیه میکند.
4- نوع نگاه به زن و نقش و هویت اجتماعی او:عامل دیگر و مهمتر همین است. در جامعۀ ما، نگاه به زن بیشتر متأثر از یک رویکرد «ناموسی» و «مالی» است. زن جزیی از مایملک مرد و خانواده است، و با وجود آن که زن/دختر کار میکند، ولی چون کارش معمولاً «درآمدزا» به معنای عاید فزیکی پول نیست، کارش زیاد ارزش داده نمیشود. از سویی، «آسیبپذیر بودن زن» بخشی از نگرانی در خانواده است که مبادا عفت و آبرو و عزت خانواده به خطر بیافتد. همین نگاهکرد است که باعث میشود زمانی که دختر یا زنی مورد تجاوز قرار میگیرد، خودش ملامت شود و مقصر دانسته شود، نه عاملین تجاوز. در کنار همۀ اینها، چون دختر/زن «درآمدزا» نیست، در حقیقت باری بر دوش خانواده است و خوب است تا به زودترین فرصت این بار برداشته شود و در عوض پولی که بر او مصرف شده به دست آید. یکی از دلایل این که خانوادۀ عروس «طویانه/پیشکش» بیشتر میخواهد، همین است.

وقتی این موارد را بررسی می کنیم میبینیم که نشان دادن راه حل به این ساده گی نیست، چون گرایش به همچو رفتاری ریشه در عوامل مختلف با پیشینۀ طولانی دارد و معرفی و تطبیق هر گونۀ برنامهی برای تغییر نیاز به زمان طولانی و دقت کافی دارد. رویکردهای سفارشی و سیاسی که معمولاً مقطعی و نسنجیده اند گره از کار فروبسته نمیگشایند. به گونۀ مثال دستور دولت برای کاهش مصارف عروسی شبیه به این است که به رانندگان وسایط نقلیه بگوییم: شما میتوانید در این جادۀ خاکی با خیال راحت با سرعت 25 کیلومتر رانندگی کنید، ولی اجازه ندارید گرد و خاک به پا کنید!
باید تأکید کنم که رویکردهای سفارشی راه به جایی نمیبرند. برای تحلیل و کاهش این مشکل (نه از بین بردن آن، چون از بین بردن آن ممکن نیست و انتظار ِ بیهوده است) نیاز به تحقیق جامعه شناختی، اقتصادی، و روانشناختی داریم. حداقل این سه علم باید درگیر باشند. ما کم کم باید بیاموزیم که چگونه پیشگیری کنیم، به جای اینکه بنشینیم و وقتی مشکل به غول بیسروپایی تبدیل شد شروع به نگرانی کنیم و بگوییم حالا چه باید کرد (مثال خوب آن اجازه برای ساخت تالارهای رنگارنگ و بعد محکوم کردن آن است).
شاید بتوان گفت رساندن پیام و نمایش الگوها از پُرجمعیتترین شهرها تا دورافتاده ترین نقاط کشور با سطح سواد پایینتر از طریق:
- برنامههای رادیویی،
- تئاتر،
- فلم،
- پارچههای تمثیلی،
- گنجاندن درسنامهی در بارۀ خانواده/اجتماع در مکاتب،
- متبارز کردن نقش مساجد (که تنها برای نماز و فاتحه نباشند)
- و برنامههای مشابه بنیادی و آموزشی دیگر
در فراهم کردن معلومات برای مردم در بارۀ
- حق برابر زن و مرد در ازدواج،
- اهمیت سرمایهگذاری زوج جوان برای آیندۀ شغلی و تحصیلی خود و فرزندان شان،
- مقایسه کردن بهتر میان خرج کردن یکشبه=قرضدار شدن چندین ساله با مصرف کم = ذخیرۀ پولی داشتن برای چندین سال،
- کاهش استرس و رقابت و حسادت و نفرت در ساختار خانواده
- و موارد دیگر، مفید و سازنده باشد.
عکس صفحۀ اصلی برگرفته از وبسایت دویچه ویله
یادداشت: نشر مطالب روان آنلاین تنها با ذکر منبع یا اجازۀ رسمی از مدیریت وبسایت آزاد است.
خیر ببینی رفیق. زیبا و خواندنی است.