سه پرسش، سه پاسخ

اسماعیل درمان

مدیر وبسایت روان آنلاین 

در این جا به سه پرسش از سه خواننده پاسخ فراهم شده است.

یکم: پاسخ‌ها بر اساس معلوماتی است که خوانندگان برای ما فراهم کرده اند. متن پرسش‌ها و جواب‌ها به شکلی طراحی شده تا هویت هر خواننده کاملاً محفوظ بماند، چون ما به حفظ هویت خوانندگان اهمیت داده و در این باره بسیار جدّی هستیم تا آن‌ها نیز احساس راحتی کنند.

دوم: پاسخ‌هایی فراهم‌شده به هیچ عنوان جایگزین مشاورۀ تخصصی نیستند و در صورتی که نیازی از طرف گروه کاری روان آنلاین احساس شود، خواننده را تشویق می‌کند تا به یک مشاور، روانشناس، یا داکتر صحت روانی مراجعه کند.

سوم: ما حق ویرایش پرسش‌ها را برای خود محفوظ می‌دانیم. برخی از فواید این کار این است که از تکرار عینِ موضوع جلوگیری می‌شود، اشتباهات نوشتاری رفع می‌شوند، و تلاش می‌شود تا سوال‌ها برای تمام خوانندگان، خواناتر باشند.

  پرسش یکم: سلام به روان آنلاین … تشکر از شما جناب دوکتور …

جناب دوکتور! من حدود ۲۳ سال عمر دارم و مرد هستم و مجرد … در امتحان کانکور در سال اول به رشتۀ دل‌خواهم که طب بود کامیاب نشدم …. به خود گفتم باید باز هم امتحان بدهم. یک سال دیگر هم درس خواندم و بعدش به طب کامیاب شدم. سه سال طب را ادامه دادم. در اثر بی‌توجهی خودم و هم‌چنان مصروفیت‌هایم در یک شرکت، گاهی به دانشگاه می‌رفتم و گاهی هم نه ، همان بود که یک سال در دانشگاه بازماندم. این حالت راستش برایم غیر قابل تحمل است . وظیفه‌یی که همین الان دارم هم خیلی مهم است یعنی باید وظیفه هم بروم؛ اما حالت روانی‌ام خراب است. به یکی از دوکتورهای شهر رفتم برایم آلپرازولام ۰.۵ ملی‌گرام تجویز کرد. شب یک قرص (تابلیت) می‌خورم. تا حدی خوبم. بعضی اوقات امیدوار به آینده می‌شوم، اما اگر شبی این قرص فراموشم شود از طرف روز حالت‌ام بد میشه. حتی به فکر خودکشی افتادم؛ با خودم می‌گفتم ضرور نیست که از این به بعد هم پدرم بالای من پول خرج کنه و من درس بخوانم . حالت اقتصادی ما خوب نیست. سگرت نمی‌کشم، فقط از همین قرص‌هایی آلپرازولام می‌خورم، و تنها ترسی که دارم این است که خانواده‌ام خبر نیستند که من یک سال را این‌جا تلف کرده‌ام. آن‌ها در یک ولایت دیگر به سر می‌برند. اصلاً از زندگی دلم سیاه شده. در جریان روز  بهترم و مصروف کار، اما اگر حتی نیم ساعت در جریان روز بیکار شوم دیوانه می‌شوم . حالا اگر لطف کنید به من مفصلاً بنویسد که چه کار باید بکنم تا از این اضطراب که برایم رخ داده بیرون شوم؟

دیگر این‌که چه‌گونه به آینده باید امیدوار باشم؟ من دانشجوی خوبی بودم، لایق بودم، خیلی درس خواندم و حتا حالا نیز بالای خود اعتماد دارم … اما شما افغان‌های ما را می‌شناسید. وقتی می‌گویند که فلانی ناکام شد، تمام شهر را آوازه می‌گیرد و این تحمل‌ناپذیر است برای من. ورنه باور کنید من شاگرد خوبی بودم … به اصطلاح عام گپ‌های مردم مرا آنقدر مایوس می‌کند که نپرسید؛ حتی بهترین دوستانم احمق‌ترین بودند. حتی همین را فکر نمی‌کنند که حالت روانی من خوب نیست و باید مرا تشویق کنند تا سال آینده درس بخوانم. اما نه! بارها دوستانم برایم گفتند « بلا دَ کمرت بزنه چرا ناکام شدی‌؟» و من شب‌ها گریستم از حرف‌هایی این دوستان ناخلف که چرا مرا درک نکرده و حالت روانی من را نمی‌دانند. من دوستانم را نیز شناختم که چقدر کم‌ظرفیت بودند.

منتظر پاسخ شما؛ ممنون

پاسخ: خوانندۀ گرامی! متأسفم که به این مشکل برخوردید. لیکن بگذارید بگویم موفقیت و ناکامی جز جداناپذیر از زندگی همۀ ما اند. این که در سال اول امتحان ورودی دانشگاه قبول نشدید و سپس دوباره امتحان دادید نشان‌دهندۀ قدرت و ظرفیت شخصیتی شماست، ورنه افراد زیادی هستند که یا دست از تلاش بر می‌دارند یا می‌روند و رشتۀ را می‌خوانند که قلباً دوست ندارند و تا آخر عمر حسرت می‌خورند که چرا زحمت بیشتر نکشیدند. این که شما ناامید نشده و دوباره امتحان دادید خود نکتۀ مثبت است که خوب است روی آن تمرکز کنید.

هم‌چنان، طبیعی است که کار تمام‌وقت در کنار درس‌های سنگین و پُرمشقت طب از انرژی کم می‌کند و می‌تواند سبب کم شدن کیفیت تحصیل و آموزش شود.

از دوستان خود یاد کرده‌اید و به نظر می‌رسد بر آن‌ها خشم گرفته‌اید. انسان‌ها برداشت‌ها و دیدگاه‌های متفاوت دارند. این که شما را درک نکرده اند لزوماً به معنای این نیست که انسان‌‎های خوبی نیستند، اما شاید دوستان خوبی برای شما و قادر به درک شما نباشند. از این به بعد تلاش کنید با کسانی در ارتباط باشید که برای تان احساس خوب می‌دهند، نه انرژی منفی و بدبینی و حقارت و کمبود اعتماد به نفس.

دوایی که برای تان تجویز شده در کوتاه مدت می‌تواند اضطراب را اندکی کم کند، اما برای استفادۀ درازمدت توصیه نمی‌شود چون به استفاده از آن عادت می‌کنید و این خود تبدیل به یک مشکل دیگر خواهد شد. پیشنهاد می کنم تا آرام آرام خانواده را از مشکلی که برای تان پیش آمده آگاه بسازید. والدین معمولاً فرزندان خود را بدون قید و شرط دوست دارند. یک سال تأخیر در تحصیل مدت زیادی نیست و برای جبران آن وقت کافی دارید. توجۀ بیش از حد به حرف مردم شما را ناتوان‌تر می‌سازد و احساس می‌کنید همه چیز از کنترل تان بیرون شده. پس این فکر که مردم چه خواهند گفت شما را اصلاً کمک نمی‌کند.

 از سوی دیگر، اگر ممکن است ساعات کاری را کمتر کنید. درست است که در کوتاه مدت از لحاظ مالی شما را کمک می‌کند، اما در درازمدت رشتۀ تخصصی خود تان از نظر کاریابی و تضمین امنیت مالی بهتر خواهد بود. برای تان آرزوی موفقیت بیش‌تر می‌کنم.

 پرسش دوم: سلام به شما! امیدوارم که همیشه موفق باشید. می‌خواهم در بارۀ مشکلی که سال‌هاست با آن دچار هستم با شما صحبت کنم. با این‌که 27 سال سن دارم و مادر دو طفل هستم و در عین زمان در یک مکتب معلم هستم، اما بسیار کم‌جرأت هستم. می‌خواهم که راه حل این مشکلم را بدانم. با تشکر فراوان

پاسخ: معلم صاحب گرامی! نخست بگذارید بگویم که مادر بودن و در عین حال شغل تمام وقت داشتن، کار ساده‌ای نیست و بیانگر این است که آدم پُرتلاشی هستید. دوم این‌که، کم‌جرأتی در میان بسیاری از افراد دیده می‌شود. البته چون معمولاً این یک تجربۀ درونی است، اطرافیان زیاد متوجه نمی‌شوند. شما نیز شاید از جملۀ همین افراد باشید.

 کم‌جرأتی عوامل متعدد دارد. از نوع تربیت خانوادگی و آموزش گرفته، تا تأثیرات محیطی و مشکلاتی که شخص آن‌ها را تجربه کرده است. کمال‌گرایی و از خود بسیار انتظار بالا داشتن و هر چیز را بدون عیب و نقص انجام دادن نیز می‌تواند یکی از عوامل عمدۀ دیگر باشد. شناسایی عامل/عوامل اصلی در انتخاب راه حل موثر، مفیدتر است.

من همین حالا که این سطور را می‌نویسم آرزومندم که همسر شما، پشتیبان و همراه و همراز شما بوده و شما را در کار بیرون از منزل و داخل منزل تشویق کرده و همکاری کند.

برای معلومات بیشتر در بارۀ کم‌جرأتی و راه حل آن، می توانید این برنامه را نیز تماشا کنید. من در این ویدیو، به طور مفصل این موضوع را توضیح داده ام.: http://www.youtube.com/watch?v=yeJ4XqSmIOU

پرسش سوم: داکتر صاحب،  سلام به شما و همکاران شما!

 داکتر صاحب بنده محصل صنف چهار فاکولته کمپیوتر ساینس در یکی از کشورهای خارج از افغانستان هستم. مشکلی دارم و ضرورت به کمک شما دارم. بنده در این اواخر زود عصبانی شده و بسیار از عجله کار می‌گیرم. هم‌چنان بسیار خسته هستم و شوق وعلاقۀ قبلی را به درس‌های خود ندارم. از شما خواهشمندم که نظر خویش را به من فرستاده و راه‌حل‌ها را نشان دهید.

پاسخ: خوانندۀ گرامی! دوری از وطن و خانواده می‌تواند مشکل و گاه خسته‌کننده باشد و سبب فرسودگی روانی، خشم، و بی‌حوصلگی شود. این به نوبۀ خود می‌تواند روی تمرکز و بازدهی تحصیلی تأثیر بگذارد، اما معمولاً تأثیر آن بسیار جدی نیست و پس از گذشت زمان، رفع می‌شود. این اگر در همین حد باشد، کاملاً عادی است و جزیی از تجربۀ بسیاری از افرادی است که از کشور دور شده و در یک محیط متفاوت آموزش می‌بینند. پس در مجموع جای نگرانی ندارد.

مهم است تا در برنامۀ خود، وقت برای تفریح، سفر به شهرهای نزدیک، هم‌صحبتی با هم‌صنفی‌ها، و ارتباط با خانواده را بگنجانید و وقت زیادی را تنها در اتاق خود صرف نکنید. من در بارۀ تجربۀ تحصیل در خارج یک نوشته در سه قسمت دارم که می‌توانید در وبسایت روان آنلاین بخوانید.

http://www.rawanonline.com/studying_in_us_htm/

http://www.rawanonline.com/studyinginuspart2htm/

http://www.rawanonline.com/student_us_part3_html/

برای تمرکز بهتر نیز پیشنهاد می‌کنم محیط‌های درسیِ چون کتابخانه یا قهوه‌خانه‌هایی که محل تجمع محصلین است را انتخاب کنید. از سوی دیگر، هر دانشگاه، مشاور یا مشاورینی دارند که مشکلاتی از این دست را بررسی می‌کنند. اگر نیاز بود، می‌توانید از آن‌ها نیز وقت ملاقات بگیرید.
به آرزوی موفقیت شما

 یادداشت: نشر مطالب روان آنلاین فقط با ذکر منبع یا اجازۀ رسمی از مدیریت وبسایت مجاز است!

درباره‌ی اسماعیل درمان

اسماعیل درمان، ماستر روانشناسی بالینی و مدیر وبسایت روان آنلاین است. شما می‌توانید از طریق صفحۀ «تماس با ما» یا صفحۀ فسبوک روان آنلاین به او و گروه کاری روان آنلاین پیام بفرستید. خوانندگانی که نمی‌خواهند نام شان ذکر شود این را در پیام خود مشخص کنند. گروه روان آنلاین به حفظ هویت خوانندگان احترام می‌گذارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.