نوشته: داکتر اسماعیل درمان
ماستر روانشناسی بالینی و مشاوره
تفاهم و سؤتفاهم از عناصر بزرگ در روانشناسی فردی، اجتماعی، و ارتباطات اند. ما به عنوان موجودی که خود را از حیوانات برتر و بااستعدادتر میدانیم، به اهمیتِ ارتباط اجتماعی و نقش شبکههای اجتماعی در زندگی خود بطور آشکاری واقفیم و میدانیم که برقراری ارتباط با دیگران و داشتن تفاهم و اعتماد در رشد شخصیت و موفقیت فردی و خانوادگی ما نقش بسزایی بازی میکنند. شما تصور کنید هیچ انسانی به انسان دیگر اعتماد نکند، سرنوشت ارتباط اجتماعی به کجا ختم میشود؟
حالا اگر می دانیم که تفاهم این قدر مهم است، برای برقراری و تقویت تفاهم و رفع سؤتفاهم چه تلاشی میکنیم؟ روابط اجتماعی معمولاً میدانِ قدرتنمایی و نمایش استعدادها و مهارتهاست که در آن از ویژگیهای عاطفی انسانی نیز استفاده میشود. رفتارهای استوار بر عواطفی چون محبت، اطمینان، اعتماد، خشم، عصبانیت و…درینجا نقش مهمی بازی میکنند. حالا اگر ما از این شکایت میکنیم که فردی از اعضای خانواده، یا یکی از همکاران، یا فلان همسایه، یا فلان فروشنده و…چرا با ما اینگونه رفتار کرد، چرا به ما توجه نشان نداد، چرا ما را درک نکرد، چرا رفتارش زشت بود، چرا از حرف ما برداشت درستی نداشت، و…باید ابتدا ببینیم که کجای کار گیر دارد. به عبارت دیگر، درست است که هر رفتاری که از طرف مقابل نمایش داده میشود هم علت دارد و هم دلیل، و اگر ریشهیابی بشود به اطلاعات بیشتری میتوان دست پیدا کرد، ولی سهم ما درین میان چیست؟
در زبان انگلیسی گفتهای مشهوریست که برگردان واژه به واژۀ آن میشود: خود را در کفش دیگران قرار بده. البته منظور گوینده این است که خود را به جای دیگران قرار بده؛ جهان را از چشم او ببین؛ یک لحظه خود را به جای طرف مقابل تصور کن و بعد ببین چه احساسی داری؟ چه فکری به ذهنات خطور میکند؟ چه تصویری در برابر چشمانات پدیدار میشود؟ و…
قبل از اینکه مادری که کودک مریضاش را بعد از دو روز به داکتر آورده مورد انتقاد قرار دهیم، باید بپرسیم چه سبب شده تا دو روز تأخیر داشته باشد. خانمی که نتوانسته غذا را درست بپزد، توجهاش به کدام سو معطوف بوده؟ معلمی که نتوانسته درست تدریس کند، درین اواخر با چه مشکلی دست به گریبان بوده؟ شوهری که نتوانسته مایحتاج خانواده را درست فراهم کند، دقیقاً از چه ناراحت است؟ به همین سان، شاگردی که نتوانسته در امتحانات موفق باشد، محصلی که به دانشگاه مورد نظر قبول نشده است، کودکی که از برادر یا خواهر بزرگ خود میترسد، دکانداری که به شما روی خوش نشان نمیدهد، تاکسیرانی که با عصبانیت به شما نگاه میکند، و…
ابتدا باید چند واقعیت را در نظر داشته باشیم:
- هر ملتی سهمی از مشکلات دارد و درین میان شاید سهم ما شهروندان افغان به مراتب بیشتر از دیگران بوده است. این سبب گردیده تا بار سنگینی از مشکلات اجتماعی و اقتصادی و امنیتی را بسیاری از شهروندان به دوش بکشند. در عوض آنچه نصیب میشوند خستگی و فرسودگی و خشم درونی و عصبانیت و رنجش و حساسیت است.
- هیچ انسانی در زندگی خود بیمشکل نیست، حتا مشکلات با بزرگتر شدن انسانها بزرگتر میشوند. درد شما با افزایش فهم شما معمولاً بیشتر و عمیقتر میگردد. اگر ظاهر کسی شُسته و رُفته است و خانۀ لوکس و موتر مقبول دارد لزوماً بدین معنا نیست که زندگیاش عاری از مشکل است. یا اگر کسی به رتبۀ بلند علمی دست پیدا کرده دقیقاً به این معنا نیست که تمام آرزوهای زندگی اش برآورده شده و هیچ نگرانی ندارد.
- انسانها در فهم همدیگر لزوماً تخصص ندارند. هر کدام از ما دنیای درونیای داریم که با خود این طرف و آن طرف میبریم. هر کدام کولهباری از تجربهها و خاطرات و معلوماتی را حمل میکنیم که مخصوصِ خودِ ماست. لزوماً آنچه را شما تجربه کرده اید، همصنفی یا دوست یا همسایه یا همکار تان تجربه نکرده است.
- هر یکی نظر به سن و جنس و موقعیت اجتماعی به دنیا به شکل متفاوتی مینگریم و این یعنی: اگر تو به یک گُل نگاه میکنی شاید یادآور یک خاطرۀ شیرین باشد. دوستات به آن گُل نگاه میکند و به یاد جدایی و درد میافتد. رفتار کاملاً مشابه است: نگاه کردن به گل. نتیجهگیری و احساس اما متفاوت است.
به همین دلیل، وقتی یکی با ما رفتاری دارد که شاید از او انتظار نداشته ایم، قبل از اینکه گِلهمندی را شروع کنیم، که البته کاریست آسان و راحت، باید اندکی تلاش کنیم و خود را به جای او قرار دهیم. من این را همیشه به خودم یادآوری میکنم و به دوستان نیز توصیه میکنم. برای رفع سؤتفاهم و ایجاد تفاهم باید نخست از خود آغاز کنید. خود را در “کفشِ دیگران” قرار دهید!
یادداشت: نشر مطالب روان آنلاین فقط با ذکر منبع یا اخذ اجازه از مسوولین وبسایت مُجاز است!
بسیار مطالب جالب